کوروش نامه (46): کوروش و کیخسرو (یادداشت کوتاه)
بسم الله الرحمن الرحیم
کوروش و خسرو!! مغالطه تمثیلی بچه گانه
درباره وجود کیخسرو در یشت های اوستا، باستان ستایان با زیرکی آمده و دوگانه کیخسرو شاهنامه کیخسرو اوستا را ایجاد کرده اند!!. این لاف گزاف از آنجایی باطل میشود که منبع اصلی فردوسی خدای نامه های ساسانی بوده است و این خدای نامه ها چیزی نبودند جز متونی از جانب زرتشتیان و بنابراین منبع خدای نامه ها چیزی نمیشود جز همان زرتشتیان ساسانی که اوستا را مقدس میپنداشتند.
راست است که در مورد برخی مباحث شاهنامه با متون زرتشتیان مغایرت دارد هماننده خوب نشان دادن اسکندر کبیر و بد نشان دادن گشتاسب پادشاه حامی زرتشت، اما اینها اگرچه اختلافات کمی بنظر نمی آیند که شخصیتی در یکجا ستوده شده و یا لعنت اما در جای دیگر عکس آن صورت پذیرفته است؛ ولی این مهم را تغییر نمیدهد که اصل و مبنای این شخصیت ها به عقاید زرتشتیان برمیگردد، بنابراین در این موارد هم عقاید زرتشتیان ریشه این شخصیت محسوب میشوند مگر در مواردی همچون اسکندر که تاریخ بدان گواهی داده است لکن موردی همچون گشتاسب و کیخسرو جز متون زرتشتیان هیچ سند کهن تر و البته معتبرتری در دسترس نیست.
این در حالیست که میدانیم یشت های اوستا قدمتی به مراتب بیشتر از هخامنشیان دارند، البته اگر قسمتی از یشت ها مربوط به زمان هخامنشیان یا بعدتر از آنهم باشد باز نمیتوان گفت نام کوروش در یشت ها به صورت خسرو آمده است. دلیل اینکه گفتم «خسرو» این است که توجه داشته باشید عنوان «کی» لقبی بوده برای شاهان سلسله کیانیان همچون کیقباد و کیکاووس و کی گشتاسب و ربطی به نام پادشاه ندارد، کیخسرو عین این است که بگوییم شاه خسرو! فلذا برای بررسی قرابت لفظی و یا معنوی دو نام، کوروش را باید با خسرو قیاس کرد و البته که هیچگونه قرابتی این دو نام باهم ندارند.
اینکه نام کوروش در یشت های اوستا بصورت خسرو آمده باشد محال است بدلیل آنکه دلیلی در دست نداریم که اولاً قرابت زبانی این دو نام را نشان دهیم [که یکی مربوط به فارسی باستان است دیگری فارسی اوستایی و باید سیر تبدیل این نام از زبانی به زبان دیگر اثبات شود به خسرو تبدیل شده است] و ثانیاً دلیل این تغییر نام را بیان کنیم [البته سندی هم نیست که نشان دهد قسمت مربوط به کیخسرو در یشت ها متعلق به زمان هخامنشیان یا بعدتر از آن باشد]. سخنان فوق جدای از این است که وقتی بدنبال فردی میگردند که به اصطلاح گم شده و اثری از وی مثلاً در منابع ایرانی و عربی نباشد و این در حالیست که کوروش در بسیاری از تواریخ ایرانی و عربی البته اکثراً بصورت فرمانده زیر دست پادشاه سلسله کیانی یعنی بهمن بن اسفندیار وجود دارد و نمیشود هم کوروش در این تواریخ وجود داشته باشد و هم همزادش بصورت خسرو بروز و ظهور داشته باشد!! این اگر قیاس مع الفارغ نیست پس چیست؟، بنابراین بیان هرگونه تطبیقی برای کوروش از اساس باطل است.