کوروش نامه (65): تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی
بسم الله الرحمن الرحیم
در این قسمت میخواهیم کوروش را در کتاب «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن» از «جمالالدین حسین بن علی نیشابوری رازی» معروف به «ابوالفتوح رازی» از مفسران شیعه در قرن ششم هجری قمری بررسی کنیم.
در این کتاب فقط در جلد دوازدهمش ما دو نفر به نامهای «کوروش» و «کیرش» را مشاهده میکنیم که بنظر میرسد فی الواقع یک نفر هستند که در دو روایت دو عنوان و جایگاه متفاوت دارد. کوروش این کتاب همان کوروش تفسیر طبری و سیوطی و ثعلبی در روایت منقول از پیامبر اکرم (ص) ذیل سوره إسرا است [که در قسمت 65 روایت را کامل نقل و بررسی کردیم، بنگرید به اینجا] و رازی آن روایت را البته کمی متفاوت نسبت به طبری و سیوطی و ثعلبی نقل میکند. متن کامل آن بدین صورت میباشد:
روایتی که رازی در اینجا نقل میکند اگرچه راوی اولش مشابه طبری و سیوطی و ثعلبی حذیفة بن یمان است و بخت النصر نیز شاه فارس است در آن و... لکن تفاوتهایی با آنچکه طبری و سیوطی و ثعلبی نقل کردند دارد من جمله اینکه کوروش بعنوان پادشاه فارس با بخت النصر که وی نیز پادشاه فارس است میجنگد تا یهودیان را آزاد کند!! یا اینکه نام پادشاه بعدی که بر بنی اسرائیل مسلط میشود و یا پادشاهی که اورشلیم را به آتش میکشد با روایت طبری متفاوت است و یا اینکه دیگر خبری از دوره های صد ساله در آن نیست.
کیرش هم در این کتاب اسپهبد بابل بعنوان زیر دست بهمن بن اسفندیار شاه سلسله کیانیان است اما مسئله اینجاست این کیرش هم در ماجرای بخت النصر و یهودیان بجای کوروش قبلی است منتها در روایتی دیگر:
بنابراین فارغ از ادله ای که در قسمت 65 به روایت کوروش تفسیر طبری و سیوطی و ثعلبی وارد ساختیم چنانچه برخیش به این روایت هم وارد است اما دلیل دیگری که اینجا نمایان میشود این است که اساساً ما روایت دیگری داریم که کیرش نامی یهودیان را نجات میدهد و آن کیرش هم زیر دست بهمن بن اسفندیار شاه سلسله کیانی است همانطور که طبری و... گفتند و در سلسله پستهای صفر تا صد پادشاهی کوروش هخامنشی بررسی اش کردیم. بنابراین این روایت کوروش شاه فارس نجات دهنده یهودیان علاوه بر اشکالات تاریخی و اساسی محتوایی در تضاد با روایت دیگری هم هست و اینی هم که گفته شود خب حداقل قسمت شاه فارس بودنش با منابع یونانی و برخی اسناد منطبق است پس آنرا قبول کنیم و در کنارش موحد بودن کوروش دوم هخامنشی را نیز بیرون بیاوریم کذب محض است چون مشخصاً شاهی وی تنها به منظور ایفای نقشی در جهت نجات یهودیان است که نشان دادیم اساساً به اسارت یهودیان هم خدشه وارد است و مضاف بر این بر فرض اسارتشان هم دلیلی ندارد به این روایت برای شخص کوروش استناد شود چون اساساً هدف این روایت بیان گناهکاری و سرگذشت بنی اسرائیل است نه چیز دیگری فلذا هرگونه دخل و تصرف در جزئیات و تحریف و... امری عجیب نیست از جانب راوی روایت و از اول تا آخر این روایت اشکالات مختلفی در جهت تطبیق با اسناد تاریخی یا گواهی مورخان به چشم میخورد بنابراین بطریق اولی هرگونه جزئیات دیگری از روایت هم باطل تلقی میشود مگر سندی در تأییدش باشد.
این وسط یه سوالی برای من پیش اومده در کتب تاریخی کوروش بیشتر به عنوان یه فرد منجی معرفی شده اما چرا در ادبیات ایرانی اسمی از این فرد نمیبینیم مثل اشعار فردوسی و سعدی و غیره ؟