مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

پیوست سوم مبحث خدمتکاران جنسی در ایران باستان

شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۵۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پروفسور علیرضا شاهپور شهبازی در مقاله ای منتشر شده در دانشنامه ایرانیکا بطور خلاصه به مقوله خدمتکاران جنسی در ایران باستان پرداخته [خلاصه چون توضیحات کوتاه و ارجاعات متنش زیاد است و طبیعتاً اگر میخواست مفصل بپردازد باید چندین صفحه مینوشت و متن اصلی منابع را با دقت بررسی میکرد] و با تأیید وجود خدمتکاران جنسی و حرمسرا در زمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان اما آنرا به عاریت گرفته توسط ایرانیان باستان از خاور نزدیک خوانده و اشاره کرده در میان ایرانیان قدیم [منظور قبل از هخامنشیان و مادهاست] این چنین مقوله هایی نبوده و نتیجه گرفته پس ایرانیان آنها را از آشوریان و... اخذ کرده اند. این لینک مقاله پروفسور شهبازی:

iranicaonline.org/articles/harem-i

مقاله وی از جهاتی همراستا با اسناد است و از جهاتی نظر شخصی و مخالف اسناد. بطور کل اما مقاله ایشان موافق نظر پروفسور جونز و بریان و مقاله اصلی من است [وجود و استفاده برده وار زیاد ازین خدمتکاران جنسی در زمان هخامنشیان و نیز محروم بودنشان از آزادی های اجتماعی]. در اینجا نکته برداری را از کل مقاله کرده و به سمع شما میرسانم [نکات مقاله شهبازی را بصورت بولد شده و شماره دار نوشته و نقد خود را ذیلش بیان کردم و صرفاً در داخل چند مورد از متون مربوط به نکات دکتر شهبازی نیاز دیدم نکاتی را بصورت ایتالیک درج کنم]:

1. شهبازی اشاره میکند تاریخ ملی ایران به پهلوانان و پادشاهان فرزندان کم و زنان کمتری را نسبت میدهد و در میان مردم اوستا زن موقعیت اجتماعی خوبی داشت و اداره خانه بر عهده وی بوده و مرد ارباب خانه و زن معشوقه خانه خوانده میشده است و نهاد حرمسرا در حکومت هایی همچون آشور با ویژگی هایی که بر میشمرد وجود داشته است. در نتیجه با فتح حکومت های خاور نزدیک توسط ایرانیان حرمسرا تبدیل به سنتی نزد ایرانیان شد و مادها که اشرافشان کمتر از پنج همسر داشته اند خواجه ها را بعنوان نگهبان حرمسرا بکار میگیرند.

الف) مادامی که وضعیت فرهنگی-اجتماعی دوران سلطنت کیانیان و پیشدادیان بطور مناسب حداقل در حد هخامنشیان با این مقدار گواهی و توصیفات مورخین یونانی روشن میبود سخن شهبازی مبنی بر نتیجه گیری که ازین دوران میکند نیز میتوانست درست باشد لکن نه وقتی که تمام گزارشات ما به چندین و چند قرن بعد از فروپاشی آن سلسله  ها و با مخلوطی از سلسله های شاهی بعدی [اردشیر یکم هخامنشی و بهمن بن اسفندیار و دارا بن داراب و داریوش سوم یا برخی دیگر همچون کیخسرو با اساطیر هندی و یا برخی تطبیقات با شاهان اشکانی] ترکیب و به زمان ما رسیده اند. نتیجتاً ما نه گزارش روشنی از وضعیت کنیزان آن زمان داریم و نه بطور کل وضعیت روشنی از فرهنگ زن و ازدواج. اما اینکه شهبازی سخن خود را معطوف به موقعیت زن در اوستا کرد و خواسته آنرا گره بزند به آن دوران اولاً باید متذکر شویم آیین زرتشت از زمان گشتاسب کیانی پا به عرصه تاریخ ایران میگذارد و نتیجتاً فرهنگ رایج قبل این شاه را نمیتوان به اوستا مرتبط ساخت از طرفی دیگر وضعیت زن در اوستا و آیین زرتشت هم اصلاً خوب نیست (بنگرید به اینجا) و از طرفی دیگر ما چکر زنان یا زنان خدمتکار را در آیین زرتشت زمان ساسانی نیز داشته ایم (بنگرید به بخش دوم اینجا) که نتیجتاً زن غیر برده زرتشتی در فرهنگ اوستایی ساسانیان میتوانسته چکر زن نیز بشود.

ب) اینکه ما برای دوران قبل از تشکیل حکومت مادها یا ابتدای حکومتشان به نسبت زمان مشابه و یا قبل تر برای آشوریان و بابلیان و مصریان وضعیت تاریخی بسیار بدتری داریم و به نوعی تاریخ تا حد زیادی مبهم است دلیل نمیشود بگوییم پس چون تاریخ آشوریان روشن بوده و حرمسرا داشتند اینطرف در ایران وجود نداشته است!! این ادعای شهبازی مصداق سوء استفاده از ابهام در تاریخ است و بهیچ روی نه منطقی است و نه از نظر تاریخی موجه. مشابه این است که من بگویم آیا سندی هست که نشان بدهد ایرانیان در زمان قبل از مادها رابطه شان با محارم در مقوله ازدواج از نظر کمی و کیفی چگونه بوده است؟ اگر نیست پس قطعاً ازدواج میکردند چون در زمان هخامنشیان و... مواردی ازین دست را می بینیم، شهبازی هم میگوید چون تاریخ مبهم است برای ایران و سندی در دست نداریم از آن طرف چون فی المثل آشوریان حرمسرا داشته اند پس ایرانیان از ایشان حرمسرا را أخذ نمودند! با این شیوه استدلال که کمر علم تاریخ میشکند.

ج) چنانچه مشخص است شهبازی به وجود حرمسرا در زمان مادها هم اشاره و منکر آن نمیشود.

 

2. اینکه منابع یونانی عنوان کردند شهوت بیش از حد به تجملات منجر به نفوذ خواجه ها شده و این از عوامل انحطاط هخامنشیان بوده صحیح نیست و مرتبط با تبلیغات ایدئولوژیک منفی یونانیان است. موقعیت اجتماعی خوب برخی از زنان سلطنتی و اشرافی هخامنشی مشهود است و تحصیلات داشتند و مهارت هایی مشابه سوارکاری را نیز میتوانسته فرابگیرند و...

الف) توجه کنید که شهبازی شهوت بیش از حد جنسی و حرص برای تجملات هخامنشیان را بهیچ وجه رد نمیکند بلکه دو گزاره نفوذ خواجه ها بواسطه این مقوله و اینکه از عوامل انحطاط هخامنشیان باشد را مورد تردید قرار میدهد چه آنکه شاهی با چند صد خدمتکار جنسی و... اگر شهوت پرست نباشد دیگر أحدی در عالم شهوت پرست نمیتواند باشد.

ب) این مقوله آزادی های اجتماعی شاهزادگان خانم هخامنشی را در پیوست دوم مفصل در سخنان پروفسور پیر بریان دیدیم و متذکر شدیم دخلی به خدمتکاران جنسی و عوام الناس ندارند ضمن اینکه تمام اسنادی هم که شهبازی بدان اشاره میکند حول محور زنان خاندان سلطنتی هخامنشیان است و حتی یک مورد برای زنان غیر برده پارسی که ازین خاندان باشند نمی آورد آزادی اجتماعی را مشابه ایشان داشته باشند. ضمن اینکه خود شهبازی هم در این مقاله به زندگی در اندرونی و محروم از آزادی های اجتماعی خدمتکاران جنسی شاه اشاره و بهیچ روی آنرا نقد هم نمیکند.

 

3. هرودوت در زمان اردشیر یکم گواهی میدهد هر مرد پارسی چندین زن و تعداد بیشتری صیغه داشته و استرابو میگوید بخاطر داشتن فرزندان زیاد بوده و در رابطه با پادشاه ایران نیز همینگونه بوده است و این همسران تا پنج سالگی بر فرزندان خانواده کنترل کامل داشته و در ضیافت شام تا هنگامی که زنان حرمسرا وارد شوند و مردان روی به گذراندن اوقات خوش با آنها بکنند شوهران خود را همراهی کرده و در آن زمان ضیافت را ترک میکردند. همسر اصلی شاه قاعدتاً دختر یک شاهزاده ایرانی و مادر وارث حکومت بود و خانه را کنترل میکرد. این همسران رسمی فقط تابع شاه بوده اند و هرکدام محل زندگی و درآمد و املاک خود و تعداد زیادی خدمتکار داشته اند که این خدمتکاران شامل خواجه های حرمسرا و خدمتکاران جنسی بوده است.

الف) در اینجا شهبازی هم به تفاوت جایگاه و پست تر بودن خدمتکاران جنسی به همسران رسمی اشاره و نیز شهوترانی مرد هخامنشی را بوضوح تأیید میکند.

ب) شهبازی عنوان «concubines» را به معنای عام آن یعنی pallaki برده و این زنان خدمتکار جنسی ملکه نبودند بلکه کنیزانی بودند بجای خدمتکار جنسی شدن به کنیزی همسر شاه یا مادر شاه یا... گمارده میشدند (رجوع کنید به پیوست دوم و بحث نسبتاً مفصل پروفسور پیر بریان در اینباره) بنابراین عنوان «concubines» در اینجا دقیق نیست بعنوان خدمتکاران ملکه و همسران رسمی یا بطور کل زنان خانواده سلطنتی عنوان شوند چون در خدمت ملکه یا مادر شاه یا خواهر و دختر شاه روی به ارائه خدمات جنسی نمی آورده اند. البته شهبازی به چهار عنوانی که یونانیان بکار برده و بریان پیرامون آن بحث میکند گویا واقف نبوده است و بنابراین طبیعی است این اشتباه را مرتکب شود.

 

4. حرمسرای سلطنتی غیر از همسران رسمی شامل سه گروه دیگر از زنان بود که در خانه های جداگانه زندگی میکرده اند اول همسران قانونی غیر از ملکه که عنوان «ba-nu-qa» در لوح ایلامی تخت جمشید به آنها برمیگردد و گروه دوم شاهزاده خانم های مجرد و یا متأهل بهمراه خانواده خود بوده که عنوان «du-uk-ši-iš» را در الواح ایلامی تخت جمشید داشته اند و سومین گروه از زنان حرمسرا خدمتکاران جنسی و دختران زیبایی بودند که از بازارهای برده خریداری میشدند یا شاه هخامنشی بعنوان هدیه و خراج دریافت میکردتشان و یا جمع آوری شده از نقاط مختلف امپراطوری [طبیعتاً توسط دستگاه جبر و و بواسطه زور و قوه قهریه حکومت هخامنشی] و حتی اسیر شده از شورشیان ممکن بوده باشند.

الف) این قسمت از سخنان شهبازی بر پایه اسناد متعدد و مختلف عنوان شده و موافق با سخنان بریان و جونز نیز هست چنانچه بریان هم فی المثل بحثی را راجع به جمع آوری این خدمتکاران جنسی از مناطق تحت امر هخامنشیان داشت که نتیجتاً کل دختران قلمرو هخامنشی عروسک هایی در خدمت شاه بوده اند بجز شاهزادگان و اشراف زادگان پارسی و شاه هر وقت اراده میکرده میتوانسته هریک را به خدمتکاری جنسی خود بگمارد.

ب) بحث مربوط به عناوین دو دسته اول در الواح تخت جمشید هم مقوله اختلافی مهمی نیست و البته این نکته را در خود دارد که ارزش این زنان در حد بردگان این قدر پست بوده که در الواح نامی ازیشان نیست بتوان برداشت مستقیم و صریح کرد منظور این خدمتکاران جنسی بوده اند.

 

5. یونانیان ازین خدمتکاران جنسی با عنوان «Pallaki» یاد میکردند و این کلمه به زنان آتنی با رتبه اجتماعی پایین اشاره میکرد اما این کاربرد همیشه صادق نیست و نام فارسی باستانی هم برای «concubine» تأیید نشده و احتمالاً «-harčī» میتواند باشد. این خدمتکاران جنسی را در حالیکه هنوز باکره بودند در اولین خانه زنان حرمسرا نگهداری میکردند و بعنوان نوازنده و رقصنده و خواننده آموزش می دیدند تا بتوانند از پادشاه یا ارباب بزرگ خود در مهمانی ها یا در طول شب پذیرایی بکنند. اگر در حرمسرای سلطنتی پذیرفته میشدند در خانه دوم زنان در حرمسرا اقامت میکردند. فرزندانی که از خدمتکاران جنسی بدنیا می آمده اند نسبت به فرزندان همسران رسمی در رده پایین تری قرار گرفته و یونانیان آنها را نامشروع میخوانده اند. اردشیر دوم 150 پسر از خدمتکاران جنسی اش و اردشیر اول حداقل 18 پسر ازین خدمتکاران جنسی داشته است.

الف) یونانیان همیشه عنوان Pallaki را برای این خدمتکاران جنسی بکار نمیبرده اند و این عنوان بسیط و به خدمتکاران غیر جنسی [مثلاً کنیزان قسمت های دیگر] هم اطلاق میشده است که بالاتر متذکر شدیم در پیوست دوم بواسطه اسناد متعدد و سخنان پروفسور بریان به این مقوله پرداختیم و شهبازی در اینجا کمی باید بیشتر در این عنوان و سخنان یونانیان تعمق میکرد.

ب) مقوله مربوط به آموزش و... این خدمتکاران جنسی هم که در کتاب استر مشاهده کردیم و بریان نیز به عدم باطل بودن و نیز موافق بودن آن با گواهی برخی مورخین یونانی اشاره کرد در گفتار شهبازی هم مشاهده میشود و وی نیز نه تنها آنرا نقد نمیکند بلکه برای بیان کم و کیف حرمسرای هخامنشی آنرا مورد استناد قرار میدهد و نشان دهنده این مهم است که شهبازی هم به اعتبار این کتاب در این مقوله حرمسرا واقف بوده بر خلاف برخی جنبه های دیگر مرتبط با هخامنشیان. وجود فرزندان زیاد شاهان هخامنشی ازین خدمتکاران جنسی هم نشان از شهوترانی بی همتای شاه هخامنشی است [فرزندان دختر و رابطه هایی که منجر به فرزند نمیشده را تقریبی لحاظ کنید متوجه میشوید].

ج) شهبازی همچنین به صراحت اشاره کرد که ازین خدمتکاران جدای از ارائه خدمات جنسی به ارباب، برای مهمانان نیز بهره برده میشده که این نیز مؤافق اسناد متعدد است و اوج پستی جایگاه این خدمتکاران جنسی را که ایرانیانی از سراسر قلمرو هخامنشیان نیز داخل آنها بودند را نشان میدهد.

 

6. ایرانیان تمام تلاش خود را برای محافظت از سبک زندگی و شرافت این زنان انجام داده [منظور شهبازی همان عدم دیده شدن و در اندرونی بودن خدمتکاران جنسی است] و این امر باعث برانگیختگی یونانیان شده و تعداد زیاد این خدمتکاران جنسی در حرمسرای سلطنتی [در کنار عدم درز اطلاعاتی از آنها بخاطر محافظت هخامنشیان] این شایعه را بوجود آورد که تعداد آنها کمتر از روزهای سال نبوده است ولی این تعداد ثابت نبوده و همه زنان حرمسرا هم خدمتکار جنسی نبوده اند و دینون گفته است سیصد زن مراقب پادشاه بوده و هراکلیدس گفته این سیصد زن در طول روز میخوابند و در طول شب بیدارند تا آواز بخوانند و بنوازند تا شاه ازشان لذت ببرد. گفته میشود یک ساتراپ بابلی کمتر از 150 نوازنده و خواننده مشابه را نگه میداشته است.

الف) در اینجا شهبازی روی به بحث پیرامون مقوله 360 خدمتکار جنسی در گفتار امثال دیودورس سیسیلی آورده و با دو قرینه یک محافظت اطلاعاتی شدید هخامنشیان ازین خدمتکاران جنسی و دو تعداد اختلافی این خدمتکاران جنسی در روایت های یونانیان سعی کرده عنوان کند درست است که تعدادشان زیاد بوده ولی همیشه به تعداد روزهای سال ثابت نبوده است.

ب) آن ساتراپ بابلی هم که بدان اشاره کرده منظورش همان روایت کتزیاس است که در پیوست دوم نقلش کردیم لکن شهبازی نگفته آن ساتراپ اولاً کاملاً زیر نظر مادها بوده و در ثانی در روایت کتزیاس قرینه ای هست که نشان میدهد از آن زنان برای خدمات دهی جنسی نیز استفاده میشده است بنابراین در اینجا هم شهبازی تعمق به خرج نداده چه آنکه میتوان بین زنان آوازه خوان و نوازنده و خدمتکاران جنسی را هم جمع بست که در پیوست دوم بدان اشاره کردیم. در اینجا سخن شهبازی همراستا با سخن بریان است چون وی نیز ترجیح داده بود این زنان اسیر دست شاه هخامنشی را به خدمتکار جنسی و نوازنده و آوازه خوان های شب تقسیم بندی کند ولی برخی قراین این دو دسته را یکی نشان میدهند که عرض کردیم [هم میتوانسته خدمتکار جنسی آوازه خوان باشد و هم میتوانسته نباشد و همان آرایش و آموزش های مندرج در کتاب استر را صرفاً دریافت کند].

 

7. دو ارابه مادر و ملکه داریوش سوم را در راهپیمایی وی به سمت ایسوس برای روبرو شدن با اسکندر همراهی میکرده اند و سپس خانواده زنان [دیگر زنان رسمی و شاهزادگان زن و... منظور است] سوار بر اسب و به دنبال آنها فرزندان شاه و فرمانداران و گروهی از خواجه ها و سپس 365 خدمتکار جنسی پادشاه که به شکل سلطنتی لباس پوشیده و آراسته شده بودند می آمده اند. مادر و همسر و چند فرزند داریوش سوم تا میدان جنگ وی را همراهی کرده و به دست دشمن افتادند. ثروت و حرمسرای داریوش که در دمشق به جا مانده بود توسط پارمنیون به غنیمت گرفته شده و به اسکندر گزارش داد که خدمتکاران جنسی پادشاه را که آلات موسیقی مینواختند و 329 نفرند و نزدیک به 500 نفر خدمتکار خانگی را کشف کرده است.

در اینجا تعداد زیاد خدمتکاران جنسی داریوش سوم را می بینیم که در سفرها همراه وی بوده و شهبازی هم آنرا بهیچ روی نفی نکرده و در نهایت مشاهده میکنیم که تعداد کنیزان غیر خدمتکار جنسی در گزارش پارمنیون فرمانده نظامی اسکندر از خدمتکاران جنسی بیشتر بوده است و این تأیید کننده همان سخنی است که گفتیم مبنی بر اینکه عنوان Pallaki فقط اشاره به خدمتکاران جنسی [این 329 نفر در گزارش پارمنیون] ندارد و در اینجا مشخصاً آن 500 نفر را هم در بر میگرفته است.

 

8. معادل فارسی برای حرمسرا [منظور باید فارسی باستان و میانه باشد] تأیید نشده است اما میتوان آنرا به عنوان «xšapā.stāna» یعنی جایگاه شب یا مکانی که شخص در آن شب را میگذراند بازسازی کرد. بنایی در تخت جمشید در غرب خزانه حرمسرای خشایارشا نامیده شده و علیرغم برخی تردیدها مکان و ماهیت بنا این هویت [حرمسرا بودن] را بخوبی نشان میدهد که شامل یک سالن بزرگ با اتاق هایی مجاور آن و تعدادی واحد یکسان است که هرکدام یک آپارتمان با یک سالن چهار ستون و یک یا دو اتاق کناری و انبار را تشکیل میدهند. یک دیوار ضخیم کل مجموعه را احاطه کرده و دسترسی به آن از طریق یک ورودی کوچک در گوشه جنوب غربی است که نشان میدهد حریم خصوصی بسیار محافظت شده برای حرمسرای سلطنتی ضروری است.

در اینجا شهبازی با استناد به ادله باستان شناختی وجود حرمسرا در تخت جمشید را تأیید و حفاظت شدید از آنرا نیز بیان کرده و آنرا طبیعی خوانده است. همچنین گرچه به ابهام برای معادل داشتن حرمسرا در فارسی باستان اشاره میکند اما آنرا مقوله غریبی نمیخواند و یک کاندیدا را نیز برایش بیان میکند.

 

9. نهاد حرمسرا در قرون بعدی تقریباً بهمان شکل قبلی باقی ماند. اسکندر با دو شاهزاده ایرانی ازدواج کرد و حرمسرای داریوش سوم را صاحب شد. سلوکیان مشهور به تک همسری بودند اما این مقوله فقط مربوط به همسران رسمی بود و شاهان معشوقه هایی را به دلخواه خود نگه میداشتند و در دوره هلنیستی ملکه ها و شاهزاده خانم های سلطنتی به درجات عالی سیاسی و مذهبی دست یافتند و پادشاه سلوکی از همسر سلطنتی خود با عنوان «adelphe» یعنی خواهر و همسر یاد میکرد و همسرش او را برادر می نامید و این نامگذاری های ادبی و رسمی توسط اشکانیان به عاریت گرفته شد.

الف) شهبازی به وجود فرهنگ تک همسری میان یونانیان حاکم بر ایران بر خلاف هخامنشیان اشاره کرده و حال این نکته بسیار مهم را گرفته و بروید سراغ سخن پروفسور لوید لولین جونز که در کتاب خود به صراحت اشاره کرده بود دلیل اینکه یونانیان برای شاهان هخامنشی همچون اردشیر و خشایارشا یکم از یک همسر صرفاً نام بردند فرهنگ متفاوت اینان با هخامنشیان بوده و این فرهنگ متفاوت همین تک همسری بوده است که سلوکیان از آن پیروی میکرده و کنار خدمتکاران جنسی داشتند که اصلاً همسر محسوب نمیشدند ولی هخامنشیان خیر و همسران رسمی شان هم هیچ گاه یک نفر نبوده که بر این اساس میتوانیم شما را به مقوله همسران رسمی کوروش نیز در روایت های یونانیان ارجاع بدهیم.

ب) نیز توجه داشته باشید اساساً یونانیان فرزندان زاده ازین خدمتکاران جنسی هخامنشی را کلمه ای شبیه به حرامزاده خطاب کرده و بنابراین اصلاً دلیلی نداشته خدمتکاران جنسی را برای شاهان هخامنشی جزء همسرانشان لحاظ کنند البته در عمل هم همینگونه بوده است و برای این متذکر شدیم که بگوییم بیان یک همسر برای شاه هخامنشی توسط مورخین یونانی نه دال بر یک همسر رسمی داشتن وی است و نه ربطی به تعداد خدمتکاران جنسی اش دارد.

 

10. از حرمسراهای اشکانیان اطلاعات بسیار کمی در دست است و جاستین بعنوان مرجع اصلی ما میگوید هر مرد چندین همسر داشت و آنها را از همه به جز خویشاوندان و خواجه ها دور نگاه میداشت و اسناد معاصر از بابل و اورامان نشان میدهد شاه چندین ملکه یا همسران رسمی سلطنتی داشته و ماجرای سفر تیرداد به روم نشان میدهد تنها یکی از همسران رسمی ملکه در نظر گرفته میشده است. مورد کنیز رومی موزا که چنان فرهاد چهارم اشکانی که شاه پیری بوده را مجذوب خود میکند و باعث میشود وی را به مقام ملکه ارتقا دهد نشان میدهد خدمتکاران جنسی باهوش میتوانسته اند به رتبه اجتماعی بالایی برسند . سبک زندگی سورنا سردار اشکانی نشان میدهد اشراف نیز حرمسرای بزرگی داشتند چنانچه دیوست واگن خدمتکاران جنسی او را حمل میکرده اند و مقوله انتساب 78 پسر به گودرز و 30 پسر به ویشتاسپ در روایت های ملی ایران بازتابی از دوران اشکانی و سبک زندگی اشراف آنهاست.

 

الف) در اینجا شهبازی به وجود خدمتکاران جنسی و حرمسرا در زمان اشکانیان نیز اشاره و بیان میکند صرفاً یکی از همسران رسمی شاه ملکه میشده است.

ب) پیرامون ماجرای ملکه موزا و فرهاد چهارم اشکانی این فقط به خواست شاه و دلیل اصلی هم زیبایی این کنیز و در نهایت بهره بردن هوشمندانه وی از فیزیک جسمی خود بوده است مشابه رفتار و زیبایی آسپاسیا برای کوروش سوم. این به شهوترانی شاه اشکانی برمیگردد که بخاطر شهوت پرستی خود حتی حاضر میشود یک کنیز را هم ملکه کند. مشابه افرادی که بخاطر علاقه به زن متأهلی راضی میشوند شوهر وی را به قتل برسانند که در عصر حاضر ازین دست موارد زیاد داشتیم [یعنی کار خلاف عادتی را بخاطر شهوت جنسی انجام دادن دال بر این نیست آن کنیز میتوانسته به جایگاه بلندی برسد دال بر پست بودن شاه اشکانی و مضحک بودن سیستم سلطنتی مبتنی بر شهوت جنسی شاه ایران است].

ج) در اینجا شهبازی فقط به این دلیل که گودرز و گشتاسب در ادبیات ایران دارای پسران زیادی بودند و در نتیجه نیاز به همسران و خدمتکاران جنسی زیادی داشته تا این پسران را بدنیا بیاورند این دو را به زمان اشکانیان میبرد که در اینجا شهبازی پیش فرض غلط خودش را اثبات شده فرض گرفته، بعبارتی از همین دو مورد میتوان برای نقد پیش فرض شهبازی مبنی بر عدم وجود حرمسرا در زمان کیانیان بهره برد و شهبازی باید با استناد به قرینه دیگری آنها را به زمان اشکانیان ببرد و بعد از آن ازین مهم برای تقویت پیش فرض خودش بهره ببرد نه اینکه پیش فرض را قبول شده و بر اساس آن این دو مقوله را بازتابی از زمان اشکانیان معرفی کند. ما موارد تطبیقی را فی المثل برای برخی شاهان کیانی با اشکانیان داریم ولی این دلیل نمیشود هرکجا هرچیزی را خواستیم از کیانیان به اشکانیان نسبت بدهیم! کما اینکه ما تطبیقی با زمان هخامنشیان هم داریم یا موارد غیر تطبیقی که با هیچ یک ازین سلسله ها قابل انطباق نیست. بنابراین شهبازی نتوانسته چهارچوب منطقی و مستدلی را برای فرض خود نشان بدهد نتیجتاً سخنش در ابتدای مقاله که عدم وجود شواهد را دال بر عدم وجود حرمسرا در زمان کیانیان و... گرفته بود باطل است و از همین دو مورد گودرز و گشتاسب نیز میتوان در جهت نفی آن بهره برد.

د) مقوله دیگری که میتوان از آن برای وجود حرمسرا در ایران پیشا مادی [زمان کیانیان] بهره برد و شهبازی گویا از آن غفلت کرده مقوله به کنیزی گرفتن دختران در جنگ با ارجاسپ توسط اسفندیار یکی از فرماندهان متعصب زرتشتی زمان کیانیان است چنانچه فردوسی در اینباره در بخش 15 داستان هفت خوان اسفندیار میگوید:

همه گنج ارجاسپ در باز کرد
بکپّان درم سختن آغاز کرد

هزار اشتر از گنج دینار شاه
چو سیصد زِ دیبا و تخت و کلاه‏

صد از مشک، وَ ز عنبر و گوهران
صد از تاج، وَ ز نامدار افسران‏

از افگندنی هاى دیبا هزار
بفرمود تا برنهادند بار

چو سیصد شتر جامه چینیان
ز منسوج و زربفت و ز پرنیان‏

عمارى بسیچید و دیبا جلیل
کنیزک ببردند چینى دو خیل‏

برخ چون بهار و ببالا چو سرو
میان ها چو غرو و برفتن تذرو

ابا خواهران یل اسفندیار
برفتند بت روى صد نامدار

زپوشیده رویان ارجاسپ پنج
ببردند با مویه و درد و رنج‏

دو خواهر دو دختر یکى مادرش
پر از درد و با سوک و خسته برش

زحمت پیدا کردن شعر را یکی از دوستانمان [سیاوش امیرشاهی] چند سال پیش کشیده بوده است.

بر این اساس به صراحت میتوانیم پی به وجود خدمتکاران جنسی در ایران و در آن دوران هم ببریم.

 

11. تصویر حرمسرای ساسانی تقریباً مشابه تصویر دوره هخامنشیان است و مارسلینوس گزارش میدهد در امپراطوری ایران مردان بسیاری با زبان های مختلف هستند که اکثر آنها به سختی از تعداد زیاد خدمتکاران جنسی راضی هستند و عاری از روابط غیر اخلاقی با پسران هستند و هر مردی به اقتضای توانش ازدواج های زیاد یا کمی انجام میدهد. دو قرن بعد آگاثیاس متذکر میشود در ایران یک مرد میتوانست هر تعداد زن داشته باشد و در این دوره نیز پادشاهان با یک همسر اصلی که ملکه و مادر وارث تاج و تخت بوده و چندین همسر با رتبه پایین تر ازدواج کردند. اهل حرمسرا با پادشاه حتی در زمان لشکر کشی سفر میکردند.

الف) شهبازی وجود حرمسرا در زمان ساسانیان را نیز مقوله ای معتبر برشمرده و به گزارش مارسلینوس که پروفسور کریستین سن هم آنرا معتبر میشمرد استناد میکند. یک نکته ای که در سخن شهبازی هست برداشت وی از مقوله روابط جنسی با پسران در گفتار مارسلینوس هست که تأیید کننده ترجمه انگلیسی متن وی و علی الظاهر با برداشت کریستین سن از آن در تضاد است که در پیوست یکم به این قضیه پرداختیم و شهبازی هم برداشتش مؤافق برداشتی است که عنوان کردیم معتبر است.

ب) در اینجا هم شهبازی به وجود زنان پست تر و دون ملکه برای شاه اشاره میکند.

 

12. پنج عنوان برای زنان سلطنتی در زمان ساسانیان عنوان شده است: نخست شاهزاده سلطنتی که البته میتوانست برای نام های مذکر هم بیاید و دوم بانو یا بنوگ و سوم ملکه و چهارم ملکه امپراطوری و پنجم ملکه ملکه ها. از ویژگی های این نظام درجه بندی در دستگاه سلطنتی و اشراف ساسانی این بود که بالاترین رتبه لزوماً به همسر اصلی تعلق نمیگرد و میتوانست به دختر یا خواهر [شاه] نیز تعلق بگیرد. بنابراین اینکه شاپور اول به دخترش عنوان ملکه ملکه ها را داده نباید نتیجه گرفت که او همسر پدرش نییز بوده است. از سوی دیگر همین پادشاه به مادر خود لقب بانوگ «bānūg» را میدهد که به معنای تعلق داشتن وی به رده پایین تر نیست. عنوان ملکه «bānbišn» عموماً توسط همسر یک پادشاه یعنی یک شاهزاده حاکم گرفته میشد [توجه داشته باشید شاهزاده حاکم میتواند شاهزاده حاکم بخشی از ایران نیز باشد] در حالی که شاهزاده خانم های سلطنتی را «duxšy» یا «duxt» می نامیدند عنوانی که هنگام ازدواج با یک پادشاه مثل ارمنستان یا گرجستان معنای ملکه را به خود میگرفت.

الف) برای استدلال شهبازی اجازه بدهید قضیه را بطرز واضح تری بیان کنم:

اینها شش عنوان بوده و عنوان «šāhān šāh mād» نیز وجود داشته که یعنی «مادر شاه شاهان» و به مادر شاه حاکم اطلاق میشده است (نک: WOMEN i. In Pre-Islamic Persia, iii. SASANIAN PERIOD, Maria Brosius, Encyclopaedia Iranica).

بین این شش عنوان سه عنوان «ملکه» و «ملکه امپراطوری» و «ملکه ملکه ها» محل بحث ما هستند و ماریا بروسیوس در اینجا بیان میدارد لقب «ملکه» bāmbišn را دختران و خواهران شاه و همسران حاکمان مناطق مختلف ساسانی داشته اند و عنوان «ملکه امپراطوری» šahr bāmbišn را هم همسر پادشاه داشته است. حال می ماند تعیین مصداق عنوان «ملکه ملکه ها» bāmbišnān bāmbišn که مشخصاً در راستای عنوان شاه شاهان [که طبیعتاً به شاه وقت ساسانی اطلاق میشده است] میباشد. بویس به نکته خوبی در این رابطه اشاره و میگوید ملکه ملکه ها احتمالاً ملکه ای بوده که بالاترین رتبه را در میان ملکه ها به خود اختصاص میداده است. آیا جز این باید در نظر بگیریم؟ همانطور که شاه شاهان بیانگر شاه ساسانی است که بین شاهان که شامل حاکمین مناطق مختلف ساسانی هم میشده بالاترین عنوان را داشته است. بنابراین لفظ محتملاً دقیق نیست و میتوان با قطعیت این سخن را تأیید کرد. کسی که ملکه نبوده چطور میخواسته ملکه ملکه ها بشود؟.

از طرفی دیگر در کتیبه کعبه زرتشت (از شاهپور یکم دومین شاه ساسانیان) داریم که دینگ خواهر اردشیر بابکان و نیز دختر خود آذر آناهید را با عنوان «ملکه ملکه ها» مورد خطاب قرار داده است. خب بیایید عناوین و مصادیق را به ترتیب مرور کنیم:

شاه ساسانی با عنوان شاه شاهان - شاهان مناطق مختلف با عنوان شاه

مادر شاه ساسانی با عنوان مادر شاه شاهان

همسران رسمی شاه ساسانی با عنوان ملکه امپراطوری - دختر و خواهر شاه و همسران رسمی شاهان بخش های حکومت ساسانی با عنوان ملکه

خب حال بنظر شما یک جای کار نمی لنگد؟ پس ملکه مادر ولیعهد عنوانش چه بوده؟ همان ملکه ای که خود شهبازی در رابطه با هخامنشیان و اشکانیان فی المثل بدان اشاره داشت که در بین همسران رسمی شاه یک نفر ملکه میشده است. اگر بگوییم آن همان ملکه امپراطوری است پس عنوان بقیه همسران رسمی شاه چه میشود؟ اگر بگوییم آنها همان «ملکه» بوده اند خب این مغایر با سخن بویس میشود و این باعث پدید آمدن اولین اختلاف میشود. اما دومین اختلاف وقتی بوجود می آید که باید به این پرسش پاسخ داد که چرا وقتی شاه شاهان از شاه عنوانش بالاتر است همسرش باید عنوانی هم رده همسران شاه دریافت بدارد؟ [منظور از شاه، حاکمین مناطق مختلف حکومت ساسانیان است که همسرانشان عنوان ملکه میگرفته اند و شاه شاهان هم شاه وقت پادشاهی ساسانیان].

فارغ از دو اختلاف فوق، اصلاً چرا باید خواهر شاه از ملکه و همسر رسمی پادشاه که عموماً مادر وارث تاج و تخت آینده هم بوده و یا اینکه اگرم مادر ولیعهد نباشد بالأخره بالاترین مقام را بین همسران رسمی شاه دارد مقامش بالاتر شود؟ مادامی که دختران شاه عنوان ملکه امپراطوری را میگرفته اند باز میشد بگوییم خب کلاً در رده همسران رسمی که مادر ولیعهد هم بینشان بوده قرار داشته اند لکن حتی این عنوان هم به ایشان داده نشده و همرده همسران حاکمان خرد قرار میگرفته اند و نه همسران رسمی شاه شاهان.

همچنین توجه داشته باشید در کل دوره حکومت ساسانی ما فقط همین دو نفر را داریم که این عنوان را گرفتند و خواهر و دختر شاه بوده اند. حجت الاسلام غلامرضا نوادری هم در کتاب خودشان نکته مهمی را در اینباره متذکر میشوند [پیرامون آذرآناهید]:

چنانچه دیده می شود پژوهشگران بر سر این کتیبه با یکدیگر اختلاف دارند اما از یک نکته نباید به سادگی گذشت و آن این است که چرا شاه باید دختر خود را «ملکه ملکه ها» بخواند در حالی که این عبارت در مقابل «شاهان شاه» قرار می گیرد و معمولاً یادآور همسر پادشاه است. به ویژه آنکه نام آدرآناهید پیش از پسران شاپور یاد شده است. (خویدوده (ازدواج با خویشان درجه یک/محارم در روایات زرتشتی)، غلامرضا نوادری، صفحه 200).

بنابراین موجه ترین دیدگاه آن است که اگر این عنوان «ملکه ملکه ها» واقعاً وجود داشته و بر دختر و خواهر دو شاه ساسانی اطلاق شده است اینان در حقیقت ملکه حکومت و برترین همسر میان همسران رسمی شاه بوده اند بویژه آنکه وجود ازدواج با محارم دیگر امروزه در زمان ساسانیان امریست پذیرفته شده و توصیه شده از طرف آیین زرتشت.

 

13. بدون شک بسیاری از شاهان و نجیب زادگان ساسانی ماننده قدیم تعداد زیادی کنیز نگهداری میکردند و حرمسرا تحت نظارت خواجه ها بوده است که برخی از آنها به عنوان مقامات نظامی یا مدنی به قدرت فوق العاده ای دست یافتند. بطور کلی حرمسرای ساسانیان با دقت شرح داده نشده است. خسرو پرویز نمونه استثنایی بود که تعداد زیادی خدمتکار جنسی داشت و خودش نیز بیان میداشت این قدر مال و... به خدمتکاران جنسی داده که خودشان نمیخواهند وی را ترک کنند و هرکدام خواستند میتوانند حرمسرا را ترک بکنند. این بررسی را میتوان با این نکته نتیجه گیری کرد که منابع مربوط به فتح ایران توسط اعراب این فرض رایج را که اشراف ایرانی انحطاط ناشی از تجمل گرایی و صیغه را متحمل شدند تأیید نمیکند.

الف) شهبازی به عدم توصیف دقیق حرمسرای ساسانی اشاره و در عین حال به اینکه اشراف هم مشابه شاه خدمتکار جنسی نگهداری میکرده اند اشاره میکند.

ب) پیرامون خسرو پرویز بیایید از زاویه ای دیگر به این قضیه نگاه کنیم:

شهبازی میگوید خسرو پرویز در پاسخ به اینکه به وی میگفتند چرا این تعداد زیاد خدمتکار جنسی را نگاهداری میکنی و... میگفت به آنها خیلی رسیدگی کردم و خودشان نمیخواهند بروند [تعداد خدمتکاران جنسی این شاه تا چند هزار عنوان شده است و گویا سرگرمی روزانه اش این بوده خدمتکار جنسی به حرمسرای خود اضافه کند]. خب ما فرض میگیریم وی درست میگوید و مشابه هخامنشیان و اشکانیان این خدمتکاران جنسی اسیر و دربند دربار و محبوس در اندرونی حرمسرا نبوده اند اما روی چه حساب و با کدام عقل سلیم این همه هزینه از بیت المالی که باید صرف آبادانی کشور و رسیدگی به وضعیت رعایا و قوی تر کردن بنیه نظامی و... بشود صرف شهوترانی چند هزار نفری شاه میشود؟ اصلاً میگوییم این چند هزار نفر استعاره یا افسانه پردازی از تعداد زیاد خدمتکاران جنسی بوده و چون اینها مثلاً در حد همان چند صد نفر هخامنشیان و... بودند بعدها عنوان شده چند هزار نفر خب بازهم چرا باید خرج چند صد نفر آنهم به آن میزان که خسرو پرویز میگوید و مشخصاً از آن دهقان و سرباز بدبخت ساسانی بیشتر به ایشان رسیدگی میشده از خزانه کشور بشود فقط چون شاه شهوتران شهوت پرست ساسانی مشابه شاهان هخامنشی و اشکانی نمیتواند افسار شهوت جنسی خود را بگیرد؟! براستی افرادی که به این شاهان افتخار میکنند در چه سرابی به سر میبرند.

 

تکلمه

بیان نکات مقاله پروفسور شهبازی در ایرانیکا تمام شد و آنچنان که پروفسور بریان [در پیوست دوم] هم مشابه پروفسور شهبازی [در نکته چهارم این پست] تأیید کرد و گواهی های متعدد و پر شمار مورخین یونانی هم بر آن مهر تأیید میزند و در سخنان پروفسور جونز هم دیدیم [بصورت جمع بستن بین سخن این سه دانشمند بگونه ای که مخالف با نظرشان و نیز اسناد متعدد تاریخی بهیچ عنوان نباشد]؛ زنان آزاد ساکن قلمرو هخامنشیان هم براحتی بخواست یک فرد از خاندان سلطنتی هخامنشی میتوانسته خدمتکار جنسی یا کنیز غیر جنسی دربار شوند و زندگی زجر آوری را تحمل کنند و بر اساس گواهی های متعدد دانشمندان و نیز اسناد تاریخی یک زن به چهار طریق میتوانسته کنیز جنسی دربار هخامنشیان یا کنیز مادر یا ملکه یا خواهر و دختران شاه یا کنیز بخش های دیگر دربار بشود:

1- خریداری از بازارهای برده و یا مراکزی که در فروش این زنان فعال بوده و بعضاً در مناطق یونانی نشین بودند و پارس ها از آنجا خرید میکردند.

2- بعنوان غنیمت جنگی بواسطه فتح منطقه ای یا سرکوب شورشی.

3- بعنوان خراج یا هدیه از طرف ممالک دیگر.

4- بعنوان خراج یا هدیه یا مستقیم جمع آوری شده توسط حکومت از مناطق تحت سلطه امپراطوری.

 

حال بنگرید به نقل قول های این سه دانشمند بر اساس اسناد متعدد تاریخی مربوط به چگونگی جمع کردن این خدمتکاران جنسی برای دربار هخامنشیان:

 

- نقل قول پروفسور شهبازی بعلاوه رفرنس هایش که در نکته چهارم این جا خلاصه ای از آن را نیز بیان کردیم [پاراگراف چهارم مقاله شهبازی در دانشنامه ایرانیکا]:

The third group of harem women were concubines, beautiful girls (Plutarch, Artoxerxes, 27; Diodorus, 17.77.6; Esther 2.3)

bought in slave markets (Herodotus 8.105; Plutarch, Themistocles, 26.4)

or received as a gift (Xenophon, Cyropaedia, 4.6, 11; 5.1, 1; 5, 2, 9, 39) and tribute (Herodotus 3. 97)

or collected from different parts of the empire (Esther 2.2-3;)

and even captured from rebellious subjects (Herodotus 4.19, 32; Cf. Grayson, 1975, p. 114).

 

- نقل قول پروفسور بریان از پیوست دوم [از کوروش تا داریوش، ترجمه دکتر سمسار، صفحات 590 الی 595، در ترجمه فارسی آقای سمسار «Concubine» به «صیغه» برگردانده شده که اینجا عنوان «خدمتکار جنسی» را جایگزین کردم و در مقاله اصلی بصورت مفصل مناسب بودن این ترجمه را به ثبوت رساندم، تصویر این صفحات از ترجمه در پیوست یکم موجود میباشد]:

همانطور که الی ین درباره قهرمان داستان (اَسپَزی [= اسپاسیا]) می نویسد، چهار دختر جوان یونانی که به دربار کورش جوان آورده شدند، تعلیم و تربیت ویژه hetairika یافتند، یعنی زنانی که به مناسب حرفه خود، آرایش کردن فرا می گیرند و به آنها تعلیم داده می شود که با مردانی که در مجلس می خوارگی گرد یکدیگر آمده اند، رفتاری ملایم در پیش گیرند و بدون شک به خواندن آواز و نواختن آلات موسیقی (چنگ و نی) بپردازند: و دقیقاً در یکی از همین مجالس است که کورش متوجه رفتار اسپاسیا جوان و زیبا می شود و دختر جوان چنان او را مجذوب خود می کند که کورش او را به سلک خدمتکاران جنسی خود وارد می کند (ک دوازدهم، 1) اسپزی از خانواده ای فقیر برخاسته و پدری (هرموتیموس) مستمد او را بزرگ کرده است. از آنجا که این چهار دختر جوان به وسیله فردی که ای ین او را یکی از «ساتراپ»ها و بعد یکی از عاملان خرید کورش معرفی می کند وارد دربار او شده اند، می توان این نتیجه را گرفت که هر چهار دختر در بازار به معرض فروش گذاشته شده بودند و به استثنای اَسپزی سه دختر دیگر حرفه خود را به همان ترتیب ادامه داده اند. پلوتارک نیز در شرح حال تمیستوکل از «زنانی که پارسیان در بازار به بهای گزاف می خرند و آنها را خدمتکار جنسی خود می سازند» یاد می کند (5.24؛ و نیز رک. هرودوت ک یکم، 135) و اما به روایت استراتون اهل صیدون که اَتِنه آن را در کتاب دوازدهم خود (531 ب) نقل کرده است کورش (صغیر) این دختران جوان (pallakai) را از سرزمین ایونی (یونیه) و سراسر یونان می آورده است که موجب رونق و شادی ضیافت های او می شدند. بدون شک در آسیای صغیر و (جاهای دیگر) مراکز حقیقی تولید این قبیل دختران وجود داشته است، همانطور که این سرزمین ها تولید کننده یک محصول دیگر نیز که همان خواجه ها باشند بوده اند: این زنان در حرفه خوانندگی و موسیقی تخصص داشته اند و در دربارهای شاهی و ساتراپی به همین دلیل شهرت و آوازه داشته اند.

... اکثریت pallaki (خدمتکار جنسی درباری) را به قصر یا به خانه اشراف پارسی به عنوان اسیر جنگی وارد می کردند. هرودوت (ک ششم، 32) می نویسد که بعد از تصرف چندین شهر یونیه، ژنرال های پارسی «زیباترین دختران را برگزیدند و آنان را به نزد شاه بزرگ فرستادند»؛ بعد از سقوط میله (ملطیه) «زنان و کودکان به حالت برده درآمدند (ک ششم 19) و یکی از زنان اهل کوس «به زور» خدمتکار جنسی فرانداتس پارسی شد و یک زن اهل مقدونیه از ساموتراس برای اتوفرادتس آورده شد (پلوتارک، اخلاقیات، 339 الف) در پایان جنگ مصر، یک سرباز ارتش کبوجیه، زنی را که به اسارت گرفته بود در بابل به فروش رساند. بعد از تصرف صیدون در سال های 345-344، اردشیر سوم شمار بسیاری از زنان را به بابل فرستاد که مطابق نوشته تاریخ وقایع بابل «وارد قصر پادشاه شدند (A. K. Grayson, Assyrian and Babylonian Chronicles, 1975 reprinted, 2000، شماره 9، 11، 6-8) اما همه این زن ها به عنوان صیغه (به معنای حقیقی آن) در دربار اقامت نداشتند و اکثریت آن ها به انبوه مستخدمان درباری پیوستند که متون بابلی از آن ها به نام arad sari (اَرَدشری) (بردگان شاهی) و arad ekalli (بردگان کاخ) یاد می کنند.

این زنان می توانسته اند وارد خدمت همسران شاه و شاهزاده خانم های دربار شوند که هریک چنانکه نمونه مادر داریوش سوم نشان می دهد (دیودور، ک هفدهم، 1.38) تعداد انبوهی از این قبیل زنان در خدمت خود داشته اند؛ و هرودوت در کتاب سوم خود (134) از قول اتوسا همسر داریوش می نویسد که اتوسا چون می خواست داریوش را به جنگ یونان تشویق کند به او گفت: «من می خواهم خدمتکاران «سِدِمونی، ارژیانی، آتنی و کورنتی در حضور خود داشته باشم».

... نویسنده «کتاب استر» روایت می کند که برای تهیه زنان، روش های دیگری نیز وجود داشته است. یادآوری کنیم که براساس این رمان درباری، اشوئروس (اسوئروس) تصمیم می گیرد ملکه «وشتی» را که به دعوت پادشاه پاسخ نداده و در دربار حضور نیافته است، طلاق گوید؛ و به منظور گزیدن جانشین او اعلامیه ای با فرمان زیر در سراسر امپراتوری انتشار می یابد:

فرمان است که برای شاه، دختران جوان باکره و زیباروی جستجو شود! فرمان است که پادشاه در تمام ایالات قلمرو پادشاهی خود، دیدار کنندگان بگمارد تا آن ها دختران جوان باکره و زیباروی را به شوش، به قصر شاه بیاورند [گماردن این افراد مشخصاً یعنی دختران باکره و زیبا را به زور و جبر به خدمت شاه میبرده اند] (2. 2-3)

با وجود ویژگی رمانی و داستانی کتاب، نوع و مدل جمع کردن زنان را نمی توان فاقد اصالت دانست. و نظیر این ماجرا را در روایت دیگری که هرودوت درباره داریوش نقل کرده است می توان یافت که در این راویت نقل می کند وقتی داریوش بعد از یک محاصره بسیار طولانی بابل را تسخیر کرد به افزایش جمعیت آن اندیشید:

در این اندیشه که برای مردان بابل زنانی فراهم کند تا جمعیت شهرها دوباره به حالت اول برگردد (زیرا مردان بابلی در دوران محاصره برای صرفه جویی در آذوقه، زنان خود را خفه کرده بودند)، داریوش به اقوام مجاور فرمان داد تا زنان به بابل بفرستند و برای هریک از این اقوام اعزام تعداد معینی زن مقرر کرد به گونه ای که جمع آن ها به 50000 تن برسد (ک سوم 159)

در اینجا نیز ما بیشتر با یک «داستان قشنگ» سروکار داریم تا یک روایت تاریخی واقعی؛ لیکن در هرحال می توان مقوله اعزام زنان را نیز بر یک زمینه سیاسی-نهادی عصر داریوش کاملاً قابل قبول تلقی کرد زیرا در واقع داریوش برداشت تعداد معینی زن از میان اقوام تحت اطاعت را به منزله برداشت مقدار معینی خراج از هر قوم، امری قابل قبول تلقی می کرده است. چنانکه اعزام تعداد معین خراج انسانی امری معمول بوده و در این مورد کافی است از هرودوت نقل کنیم که نوشته است ایالت کلشید (گرجستان امروزی- م) موظف بوده است هرسال 100 پسر و 100 دختر جوان به دربار اعزام دارد (ک سوم، 97) به یک صورت، تخت خواب شاهانه نیز مانند سفره غذای شاهانه، عرض و طولی به گستردگی خود امپراتوری و تنوع اقوام سازنده آن داشته است! [بعبارتی زنانی (= غذاها) متنوع از هر قوم (ماد و پارس و پارت و عیلام و کلشید (گرجستان امروزی) و بابلی و... در حرمسرا (= سفره) شاه حاضر بودند]

... در مورد هخامنشیان، به استثنای کتاب استر، می توان از فیلارک نیز نقل قول کرد که ماجرای زنی به اسم تیموره را نقل می کند که «در زیبایی بر همه زنان پیشی داشت و به عنوان هدیه از سوی پادشاه مصر برای اَستَتیره زن اردشیر دوم فرستاده شده بود» (فیلارک به روایت اَتِنِه ک سیزدهم، 609) این زن بعداً وارد گروه pallakisها یا خدمتکاران جنسی اکسی یارتس (اخی یارتس) شد و محتمل است که اکسی یارتس که فریفته آن زن شده بوده است از خواهرزن خود استتیره درخواست کرده باشد که تیموزه را به حرم او بفرستد.

 

- نقل قول پروفسور لولین جونز از مقاله اصلی [شاه و دربار در ایران باستان، ترجمه فریدون مجلسی، صفحات 227 الی 229، در ترجمه فارسی آقای مجلسی «Concubine» در متن اصلی کتاب به «همدم» برگردانده شده که اینجا عنوان «خدمتکار جنسی» را جایگزین کردم و در مقاله اصلی بصورت مفصل مناسب بودن این ترجمه را به ثبوت رساندم. تصویر این صفحات از ترجمه در مقاله اصلی موجود میباشد]:

از لحاظ تاریخی، دست کم در منابع یونانی (و عبری)، عموماً چنین تلقی می شد که خدمتکاران جنسی درباری ایرانی (به یونانی، pallakai؛ عبری، pilges؛ آرامی، lehena) دختران زیبایی بودند که می توانستند به عنوان هدایا یا خراج دریافتی از بخش های گوناگون امپراتوری باشند. خدمتکاران جنسی همچنین ممکن بود به صورت غنیمت جنگی درخواست یا از رعایای شورشی به اسارت گرفته شوند (D11, D12; Aelian, Historical Miscellany 12.1).

... هرودوت تأیید می کند پس از آنکه داریوش شورش ایونیا را پایان داد، «زیباترین دختران را از خانه هایشان بیرون کشیدند و به دربار داریوش فرستادند» و به موجب گزارشی در تقویم وقایع نگاری بابلی درباره اقدام ایرانیان به گرفتن خدمتکاران جنسی به عنوان خراج جنگی تأیید می شود که پس از آنکه ایرانیان صیدون را در 345 پیش از میلاد گشودند، اردشیر سوم شمار بسیاری از زنان را به کاخش در بابل گسیل داشت (D13). البته یونانیان نیز از میان غنائم ایرانی زنانی را به خدمتکاری جنسی بر میگزیدند: مثلاً سیصد و بیست و نه خدمتکار جنسی سلطنتی داریوش سوم بخشی از غنائمش پس از جنگ ایسوس بود (D14).

بروسیوس (Brosius 1996: 32) معتقد است که بسیاری از زنان اسیر بیگانه که در جایگاه خدمتکاران جنسی سلطنتی وارد کاخ ها می شدند از خانواده هایی با موقعیت اجتماعی بالا بودند ... پادشاه مصر از فرستادن دخترش به حرم کمبوجیه خودداری کرد، زیرا از این بیم داشت که دخترش در جایگاه خدمتکار جنسی قرار گیرد نه ازدواج (D15). داستان توراتی استر الزاماً حکایت از موقعیت اجتماعی بالای این زن قهرمان پیش از ورودش به حرم سلطنتی در جایگاه همدم ندارد ... اما بریان (Briant 2002: 279) به این نکته مهم اشاره می کند که همه زنان اسیر به هیچ وجه از مزایای حرم سلطنتی برخوردار نمی شدند و بیشتر آن ها در میان لشکر عظیم مستخدمانی که در میان کاخ ها به عنوان آراد شاری («خدمتکاران جنسی سلطنتی») و آراد اِکالی («خدمتکاران جنسی کاخ») کار می کردند گم می شدند.

 

این وضعیت زن ایرانی در سرزمین هخامنشیان بوده، بجز شاهزادگان و اشراف زادگان پارسی که پیر بریان آنان را مستثنی میکند کلیه زنان بنا به خواست و اراده شاه ممکن بوده خدمتکار جنسی شوند و اگر روایت استر را مد نظر قرار بدهیم که بریان آنرا معتبر شمرد و نیز شهبازی و جونز هم از آن بهره بردند باید بگوییم این زنان عموماً باکره بوده اند. در نتیجه هر دختری که آرزو دارد به آن دوران برگردد باید همواره به این مقوله فکر کند که شب هنگامی در آرامش میخوابد صبح که از جایش بلند میشود می بیند که باید بعنوان خراج مثلا ساتراپ پارت یا هدیه ساتراپ ماد پیشکش دربار هخامنشی شود مشابه چند صد کنیزی که در دربار بیگاری میکرده اند و یا اگر شانس بیاورد و این اتفاق هم نیافتد خواجه های مسئول انتخاب کنیز دربار و یا... آنها را دیده و بعنوان خدمتکار جنسی شاه میبردنشان.

این نتیجه گیری بر اساس گواهی های متعدد تاریخی است و آنقدر روایات زیاد هستند که اگر کسی بخواهد منکر آنان شود ناچار است کلیه تواریخ یونانی و رومی را فقط بخاطر انکار متعصبانه شهوت رانی و زیاده خواهی و ظالم بودن شاهان ایران باستان بریزد دور و در این صورت چیز زیادی از تاریخ هخامنشیان باقی نمی ماند بجز برخی اسناد باستان شناسی که بهیچ روی بیست درصد این اطلاعات حال حاضر دانشمندان تاریخ دان پیرامون هخامنشیان را هم در بر نمیگیرند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی