یادداشت کوتاه، هخامنشیان و قوم یهود
بسم الله الرحمن الرحیم
پیرامون رابطه حکومت هخامنشیان و یهود مطالب زیاد است و گرچه منابع یونانی و رومی در اینباره ساکت اند لکن قراینی هست که بیان میدارد یهودیان بلا استثناء رابطه حسنه ای با هخامنشیان بواسطه دو مؤسسه اقتصادی مهم خود در بابل [که شاید بتوانیم آنرا بانک بنامیم] داشته اند. ازین امر بخوبی میتوان بیان کرد که نفوذ یهود در دربار هخامنشیان بواسطه جایگاه بزرگ و قوی اقتصادی که در آن حکومت داشتند بهیچ عنوان غیر ممکن نبوده گرچه از کم و کیف آن بجز کتاب استر هیچ اطلاع دیگری نداریم و کتاب استر نیز هم مطالب داستانی دارد هم تاریخی.
نکته بعدی دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که هخامنشیان همانطور که میدانیم بطور کل مقلد بودند، از تقلید از مادها تا آشوری ها و بابلی ها و... از تقلید سیستم مالی تا تقلید در ساخت تخت جمشید تا تقلید برای ابداع خط فارسی باستان و... بنابراین طبیعی است وقتی حکومت بابل توسط کوروش دوم سقوط کرد پارسها روی به برقراری رابطه با یهودیان که دارای بانک و... بودند و بهیچ روی قوم بدوی یا ساده ای نبودند با آن پیشینه تمدنی که در اورشلیم داشتند بیاورند. قرینه ای که این مقوله جایگاه مناسب داشتن یهودیان در بابل را تأیید میکند این است که گرچه یهودیان در بابل اسیر نبودند (بنگرید به اینجا چنانچه بیان میشود کاهنان بابل از عدم اجازه برای بازگشت به اورشلیم ناراضی بودند و نه قاطبه یهودیان) و صرفاً از بازگشتشان به اورشلیم جلوگیری بعمل آورده شده بود اما پس ازینکه کوروش دوم اجازه بازگشت به این قوم را داد خیلی ازیشان ترجیح داده برنگردند و در بابل بمانند. مورخ یهودی قرن یکم میلادی ژوزف فلاویوس در اینباره میگوید:
"When Cyrus had said this to the Israelites, the rulers of the two tribes of Judah and Benjamin, with the Levites and priests, went in haste to Jerusalem; yet did many of them stay at Babylon, as not willing to leave their possessions"
ترجمه:
هنگامی که کوروش این سخن را به مردم بنی اسرائیل گفت، حاکمان دو قبیلۀ یهودا و بنیامین، با لاویان و کاهنان، به سرعت به اورشلیم رفتند؛ با این حال بسیاری از آنها در بابل باقی ماندند، زیرا مایل نبودند اموال و متصرفات خود را ترک کنند.
سخن فلاویوس و اسکن منبع وی به نقل از کانال گروه پژوهشی آرتا است.
فلاویوس سخنان جالبی راجع به کوروش دوم و یهودیان میگوید مثلاً بیان میدارد وقتی کمبوجیه (پسر کوروش) به حکومت رسید، به یهودیان گفت: در نوشتههای پدرم (کوروش) دیدم که میگفت: شما یهودیان مردمی شرور، بیوفا و خیانتکار هستید (اینجا) و یا اینکه کورش هخامنشی طی بیانیهای به کاهنان یهود، فرمان داد تا همه ایشان باید برای حفظ شاه (کورش) و خانوادهاش به سوی خدا دعا کنند تا شاهنشاهی پارس ادامه داشته باشد! و کسانی که از این حکم نافرمانی کنند بایستی به صلیب کشیده شوند و اموالشان به سود خزانه سلطنتی مصادره شود (اینجا) این دو نقل قول بخوبی آشنایی این دو یعنی هخامنشیان و قوم یهود ساکن بابل را از زمان کوروش دوم نشان میدهند و احتمالاً وقایع مربوط به کمبوجیه دوم و بردیا و داریوش یکم باعث شده تا قوم یهود از آن وضعیت مخاطره آمیز با شاه هخامنشی در زمان کمبوجیه به وضعیت دوستانه در زمان داریوش یکم برسند [گرچه این نقل قول مربوط به زمان کمبوجیه تا حدی شبیه به سخنان اردشیر یکم در باب چهارم بند نوزدهم کتاب منتسب به عزرای نبی است].
باز در تأیید اینکه یهودیان اسیر نبودند میتوانیم به مقاله نسبتاً جدید پروفسور دالی اشاره کنیم:
جدیدترین تحقیقات علمی از زبان متخصص آشورولوژی خانم دالی (Stephanie Dalley) در نشر دانشگاه کمبریج به سال ۲۰۲۱:
Plentiful records of Judean settlers recently discovered in towns of eastern and south-eastern Babylonia give no sign that Judcans moved back to Palestine in the reign of Cyrus or subsequently.
اسناد فراوان از شهرک نشینان یهودی که اخیراً در شهرهای شرق و جنوب شرقی بابل کشف شده اند هیچ نشانه ای از بازگشت مجدد یهودیان به فلسطین در زمان پادشاهی کوروش یا پس از آن نشان نمی دهد.
On previous occasions Assyrian kings had returned a statue of Marduk to Babylon, and had allowed deported people to return to Babylonia, so Cyrus and his successors were simply following a long-standing tradition in those respects
در موارد گذشته ، پادشاهان آشوری مجسمه مردوک را به بابل بازگردانده بودند و به مردم تبعید شده اجازه داده بودند که به بابل بازگردند ، بنابراین کوروش و جانشینان وی از این نظر، به سادگی یک سنت دیرینه را دنبال می کردند.
The City of Babylon: A History, c. 2000 BC – AD 116, page 261،270
به نقل از وبسایت گروه پژوهشی آرتا
قرینه دیگر این است که کوروش بعنوان مسیح موعود در متون یهود ستایش شده است در حالیکه وی بت پرست بود و خدایانش مثل مردوک در عهد عتیق بشدت مورد نکوهش بودند و قاعدتاً یهود باید وی را تکفیر میکرد؛ گرچه در متون یهودیان برداشت میشود علت این امر نجات ایشان از اسارت و مقوله بازسازی معبد اورشلیم بوده لکن میدانیم اسارتی در کار نبوده و اجازه بازگشت دادن به اورشلیم و بازسازی معبد وقتی خیلی ازیشان نخواستند برگردند بنظر میرسد دلیل کافی برای این مقوله نیست بنابراین علت باید در چیز دیگری باشد و آن یحتمل همان بها دادن به یهودیان و برقراری ارتباط دوستانه قوی با ایشان میتوانسته باشد.
البته در اینجا شاید گفته شود که کتب عهد عتیق بدست کاهنان یهودی نوشته میشده و همانطور که در کتاب پروفسور شهبازی هم اشاره شد این کاهنان دوست داشتند به اورشلیم برگردند و طبیعتاً معبد اورشلیم هم زیر دست اینان بوده و از آن میتوانسته درآمد زایی و قدرت گذشته خود را باز یابند و با این اوصاف این گزاره میتوانسته انگیزه این کاهنان برای مسیح موعود خواندن کوروش دوم بشود اما در اینجا هم باید عرض کنیم کاهن یهودی که به پیامبران خودش همچون حضرات لوط (علیه السلام) و سلیمان (علیه السلام) و... در متون عهد عتیق رحم نکرد و تهمت های ناروایی به ایشان زد با اینکه فی المثل در زمان حضرت سلیمان (ع) یهودیان بهیچ روی نه اذیت میشدند نه... بعد به یکباره آمده و کوروش دوم بت پرست را بجای تکفیر فقط بخاطر اجازه بازگشت صادر کردن به اورشلیم و... مسیح موعود میخواند؟ بنظر بنده حقیر بعید می نماید.
پیرامون دو بانک یهودیان در بابل و در زمان هخامنشیان وبسایت اندیشکده مطالعات یهود (اینجا و اینجا) اطلاعات خوبی را در اختیار ما میگذارد:
اسناد حقوقی، اداری و اقتصادی بابل عصر هخامنشی که بالغ بر ششهزار لوح گلی هستند، در اغلب مواقع از میان آوارهای بایگانی معابد و نیز از بایگانی دو بنگاه مالی یا رباخانه بابلی یعنی «اِگیبی» (Egibi) و «موراشو» (Murashu) پیدا شدهاند. این اسناد به زبان بابلی نو و لهجه اَکَدی هستند. آنها شامل متون قرارداد فروش و اجاره زمین و خانه، اخذ ربا، گرونامه، رسید پرداخت خراج و امثال آن هستند. اکثر این متون متعلق به عصر پادشاهی کوروش، کمبوجیه، داریوش اول و اردشیر اول هستند. تعداد اندکی از آنها (حدود بیست لوح) از همدان، شوش، تختجمشید و اووادئیچَیَه/ خوادایتشیه/ هومادشو (در مجاورت تختجمشید) و چند شهر غرب و جنوب غرب ایران کشف شدهاند. این اسناد، حاوی ثبت معاملات تجار بابلی ساکن ایران هستند. از بایگانی معبد اِآنا (۷) (Eanna) در اوروک (۸) و معبد اِبابار (۹) (Ebabbar) در سیپار (۱۰)، اطلاعات جامعی پیرامون اقتصاد و اجتماع بابل به دست آمده است. بیشتر اسناد بنگاه اگیبی (که الواح معرفی شده در بخش دوم همین کتاب به این مجموعه تعلق دارد)، در شهر بابل تنظیم شدهاند. (۱۱) اما بیشتر اسناد تجارتخانه موراشو متعلق به شهر نیپور هستند. جایی که محل دفتر اصلی آن بنگاه مالی بود. این اسناد، مهمترین منابع و مآخذ برای مطالعهی تاریخ اقتصادی بابل در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد و آشنایی با دیوانسالاری هخامنشی و سیاستهای مالی و زمینداری آن است. این اسناد همچنین اطلاعات گستردهای دربارهی فعالیتهای مالی پارسیان و دیگر نظامیان و مقامات حکومتی ایرانی که در نیپور ساکن شده بودند، به ما میدهند. (۱۲)
(۷) معبد «اِآنا» در اوروک همان معبد بزرگ و مهمی است که در اسطورههای سومری، گیلگمش (پهلوان حماسی سومری) دیوار باشکوه آنرا میسازد و حماسه سومری «اِنمِرکار و فرمانروای آراتّا» به همین معبد معطوف است. به موجب این حماسه، پادشاه اوروک از فرمانروای سرزمین دوردست آراتّا میخواهد تا برای بازسازی معبد اِآنا، سنگهای مرغوب و لاجورد به شهر او بیاوردند.
(۸) اورورک که بدان «اَرَخ» یا «وارکا» نیز میگویند، بزرگترین شهر سومری و یکی از شهرهای مهم بابلی بوده است. بازماندهای این شهر در کنار یکی از شعب رود فرات در جنوب بینالنهرین باز مانده است.
(۹) معبد «اِبابار» به معنای لغوی «خانه درخشان» به «اوتو» خدای سومری خورشید تعلق داشت. دو معبد بزرگ اِبابار در شهرهای لارسا و سیپار قرار داشتند.
(۱۰) سیپار از شهرهای مهم و بزرگ سومری و بابلی بود که ویرانههای آن در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی بغدا واقع است.
(۱۱) Dandamaev, M. A., Slavery in Babylonia from Nabo-polassar to Alexander the Great, DeKalb, Illinois, 1984, pp. 12-22.
(۱۲) Stolper, M. W., Entrepreneurs and Empire: The Murašû Archive, the Murašû Firm, and Persian Rule in Babylonia, Leiden, 1985, pp. 1, 23-24.
با فرمانروایی کوروش اقتصاد ایران وارد مرحلهی نوین و جهانی خود شد که تا فروپاشی حکومت ساسانیان روند عمومی آن کم و بیش دستنخورده ماند. بانکداری یهودی
گشودن لودیا، کشور ثروتمندی که مردمش به مبتکران ضرب سکّه شهرت دارند و گشودن بابل، یکی از معدود باراندازها و بازارهایِ کهن بینالمللی، ایران را، از سند تا مدیترانه، به بزرگترین مرکز اقتصادی جهان باستان تبدیل کرد.
پیداست که این گسترهی بزرگ داد و ستد، با سه مرکز همدان، پاسارگاد و بابل و در کنار این سه، مراکز بزرگی مانند اورشلیم و سارد، ناگزیر از برخورداری از شبکههای مالی بزرگی بود، که بتوانند جوابگوی آن همه تحرّکی باشند که یکشبه پدید آمده بود. شاید برای خواننده شگفتانگیز باشد که این نظام جدید، از بانکی تقریباً مانند بانکهای امروز برخوردار بوده است.
قدیمترین بانک شناختهشده در قلمرو ایران در زمان کوروش بزرگ، به بانک «اِگیبی و پسران» مشهور بود.
تصویر روی گِلنوشتهای از تجارتخانهی اگیبی / موزه اسرائیل در اورشلیم
[بانک اگیبی و پسران]
دربارهی این سازمان مالی نیز آگاهیهای ما، بهسبب نبودِ خط، از درونِ خاک ایران نیست. با بنیانگذاری شاهنشاهی هخامنشی و جهانگشایی کوروش و برقراری آرامش و امنیت در آبادیها و راهها و همچنین آغاز رونق نقش سکّه، شبهبانکداری نیز، که از هزارهی دوم پیشازمیلاد در بینالنهرین تا حدودی شناخته شده بود، وارد مرحلهی نوینی شد.
معمولاً کارهای مالی را معبدها بهعهده داشتند، اما از اواخر سدهی هفتم پیشازمیلاد، که با فروپاشی یا ضعف حکومتهای بینالنهرین معابد توانایی پرداختن به امور مالی را از دست دادند، این شبهبانکها شکل جدیتری پیدا کردند. این بانکها نخست فقط وام میدادند و برای وام گروییِ قابل توجهی، مانند زمین کشاورزی یا برده برای بهرهبرداری و بهرهکشی، در اختیار بانک قرار میگرفت.
شاهنشاهی پارس برای نظام بانکی امکاناتی فراهم آورد که پیشتر هرگز وجود نداشت. تا این زمان تنها امیران و روحانیان، بهاستثنای مواردی نادر، به امر بانکداری و پول میپرداختند. ظاهراً در زمان هخامنشیان بانکهای حقیقی و خصوصی، مانند بانک اگیبی و پسران و بانک مورشو و پسران، برای نخستینبار بهطور رسمی تأسیس شدند یا هویّتی رسمی یافتند.
صدها سند بانکی از بایگانی این بانکها، از آن میان بانک وارثان شخصی بهنام اگیبی از اهالی بابل، به خط میخی بهدست آمده است که آگاهیهای گرانبهایی دربارهی نظام بانکی عصر باستان در اختیار ما میگذارد. با اینکه این بانک از آنِ ایرانیان نبود، اما چون در قلمرو حکومت هخامنشیان کار میکرد، عملاً سازمانی ایرانی بهشمار میآمد و حتی برای دولت مرکزی مالیات و خراج جمعآوری میکرد.
آغاز کار بانک اگیبی و شرکا به سدهی هفتم پیشازمیلاد میرسد و احتمالاً از زمان نبوکدنصر تا داریوش فعالیت داشته است. اونگناد، که ضمن مقالهای ارزشمند خاندان اگیبی [House of Egibi] را معرفی کرده است، گمان میکند که نخستین اگیبی در سالهای میان ۶۹۰ تا ۶۱۰ زنده بوده است.
تصویر پشت گِلنوشتهای از تجارتخانهی اگیبی / موزه اسرائیل در اورشلیم
[حاکمیت بانکهای یهودی]
بانک اگیبی و پسران با بانک دیگری بهنام مورشو و پسران در طول فعالیت خود تمام قدرت پولی منطقه را در اختیار داشتند. بانک اگیبی و پسران به امور رهنی و اعتباری و همچنین امانی میپرداخت. سرمایهی بانک صرف امور مربوط به مسکن، مزرعه، دام و کشتیهای باربری میشد. پول، غله، خرما، آجر و دیگر وسائل مصرفی و حتی برده در قبال بهرهی زیاد بهصورت جنسی به بانک سپرده میشد.
بردگان برای «بهرهگیری نامشروع…» به متقاضیان اجاره داده میشدند. گلههای بزرگ در اختیار طرف قرارداد قرار میگرفت و بهجای بهره تعداد زیادی از برهها، پشم و پوست دریافت میشد. علاوه بر این، بانک ادارهی مِلک افراد را در برابر سود در اختیار میگرفت. ایرانیان مقیم بابل که خود تمایلی به کار روی مِلکشان نداشتند، از این موقعیت استفاده میکردند. بانک حتی در قبال بهرهی غیرمستقیم پرداخت بدهی افراد را بهعهده میگرفت، غنیمتهای جنگی نیز به بانک فروخته میشد.
در بانک اگیبی حسابی مانند حساب جاری بانکهای امروزی وجود داشت و استفاده از چک نیز معمول بود. از لوحی که در بابل بهدست آمده است چنین برمیآید که در ماه سپتامبر ۵۳۷ شخصی بهنام تادانو مقداری نقره به «ایتی-مردوک-بلاتو» [Itti-Marduk-balātu]، رییس بانک اگیبی، سپرده است تا در ماه نوامبر بهرهی آن را دریافت کند. این سند در اکباتان تنظیم شده است و پیداست که بههنگام نوشتن سند، مسئول بانک (یکی از اگیبیها؟) در پایتخت بوده است. در این سند مقرر شده است که وام پرداختشده در بابل بهصورت خرما به نرخ روز بازپرداخت شود. همچنین دیده میشود که چهار سال بعد، همین شخص در یک شهر ایرانی به این داد و ستد پرداخته است. اما اینبار قرار شده است که وام در اکباتان بازپرداخت شود.
در الواح متعدد دیگری به تاریخ دوران پادشاهی کمبوجیه (یک مورد به تاریخ پادشاهی بردیا [وهیزداته]) معلوم میشود که بانک اگیبی در پارس، در جایی بهنام خومَدِشو یا مَتِزیش، در نزدیکی تختجمشید، سرگرم کار بوده است. چهار قرارداد ایتی مردوک بالاتو در این شهر بهدست آمده است. موضوع مربوط بوده است به خرید بردگانی که نام ایرانی دارند و فروش آنها در بابل. معمولاً مورّخان، دربارهی بردهداری در ایران، در مقایسه با دیگر جاها، با کمبود سند روبهرو هستند. بنابراین این سند را میتوان نخستین سند بهشمار آورد.
از سندهای مربوط به بانک اگیبی چنین برداشت میشود که ایتی مردوک بلاتو در سالهای ۵۷۵ تا ۵۲۰ زنده بوده است. از اینکه ایتی مردوک بالاتو، رییس بانک اگیبی، و برادرانش در سال ۵۳۶ یا ۵۳۵ مبلغ هنگفتی از کمبوجیه، ولیعهد کوروش بزرگ، وام گرفتهاند میتوان چنین نتیجه گرفت که بانک اگیبی ارتباط خوبی با دربار ایران داشته است. متأسفانه از مدارک موجود دربارهی علت این وامگیری چیزی بهدست نمیآید. امکان دارد که دربار و یا دستکم ولیعهد با این بانک شریک بوده است. در هرحال خواه کمبوجیه شریک بوده باشد، خواه پردازندهی وام، پیداست که دامنهی فعالیت بانک بسیار گسترده بوده است. این هم ممکن است که بانک برای داشتن دستی باز در کارهای بانکی بهطور صوری از کمبوجیه وام گرفته است. در هر حال سود کمبوجیه بایستی مبلغی چشمگیر بوده باشد که او به این همکاری تن داده است.
شجرهنامه خاندان یهودی بانکدار اگیبی
[خاندان یهودی اگیبی]
ظاهراً خاندان اگیبی از یهودیان مهاجر بودهاند و نام بنیانگذار بانک یعقوب بوده است. درحالیکه بهنظر اومستد در سراسر نیمهی اول فرمانروایی هخامنشیان بهرهی بانکی، اغلب بهصورت جنسی، تقریباً بدون استثنا ۲۰ درصد بوده است، میلو معتقد است که این بهره در زمان نبوکدنصر حدود ۱۰ درصد و در زمان کوروش و کمبوجیه به بیش از ۲۰ درصد رسیده و حتی در پایان سدهی پنجم به ۴۰ تا ۵۰ درصد بالغ شده است. هرگاه وام در روز سررسید پرداخت نمیشد، جریمهی سنگینی به میزان بدهی افزوده میشد. گاهی سندها را شخص دیگری پشتنویسی میکرد و چنانچه بدهکار در پرداخت بهموقع کوتاهی میکرد، ظَهرنویس مسئول پرداخت بود.
برای وامی که گرویی داشت بهره دریافت نمیشد. چون وامدهنده از گروییِ مناسبی که مانند خانه، زمین یا برده در اختیار داشت، برای مدت وام، بهصورت رهن، استفاده میکرد. در یادداشت تفاهم قید میشد که بههنگام برگشت پول، گرویی بازگشت داده خواهد شد و نه وامگیرنده اجاره خواهد گرفت و نه وامدهنده بهره. در این نظام بانکداری، استفادهی بیشتر همیشه از آنِ بانک بود و در صورتیکه وامگیرنده از عهدهی پرداخت بدهی برنمیآمد، گرویی از طرف بانک ضبط میشد. گاهی برای یک وام، هم گرویی دریافت میشد هم بهره و در سند قید میشد، هرچه وامگیرنده در شهر و بیرون از شهر دارد در گرو بانک است. وامهای بیبهره و بیگرویی (قرضالحسنه)، برای راهاندازی کار دوستان و خویشان بود.
اغلب بهره بهصورت ماهانه پرداخت میشد و گاهی هم یکجا و با اصل وام. برای هر قسط رسیدی جداگانه صادر میشد. بههنگام تمامشدن وام، لوح اصلی بدهی نابود میشد. از لوحهای سالمی که بهدست آمدهاند میتوان نتیجه گرفت که وامهای مربوط به آن لوحها هرگز تصفیه نشدهاند. زمین، خانه، چارپا و حتی برده، قسطی و از طریق بانک خریداری میشد. در الواح بهدست آمده، گاهی دیده میشود که آخرین قسط وام را نوهی وامگیرنده پرداخت کرده است.
ظاهراً سودجویی این بانک سبب فقر مردم میشده است، مخصوصاً که دولت دریافت مالیات و خراج منطقه را به این بانک به مقاطعه میداده است و دست مأموران بانک تا حدودی در دریافت مالیات باز بوده است. شاید این موضوع توجیهی باشد برای شراکت کمبوجیه در بانک.
منابع موجود نشان نمیدهند که آیا این بانک خود نیز به حکومت مرکزی مالیات میپرداخته است یا نه. از سالهای ۴۰۴ و ۴۰۳، سال برتختنشستن اردشیر دوم هخامنشی، هیچ سندی دربارهی کارهای بانک اگیبی بهدست نیامده است. میتوان گمان کرد که چون سندهای این دوره به خط آرامی و روی پاپیروس و پرگامنت نوشته شدهاند از میان رفتهاند، اما گمان قویتر این است که نبود سند را میتوان به حساب اضمحلال روزافزون بینالنهرین گذاشت.
نویسنده: دکتر پرویز رجبی (کتاب «داریوش و ایرانیان»، یادداشتها، ص۴۷۲-۴۷۴)
منابع:
بریان، پیر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ۱ : ۱۸۸-۱۸۹؛ پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران، ۳۰.
Ebeling, and Meissner, Reallexikon der Assyriologie, 1/379; Ghirshman, Iran, from the Earliest Times to the Islamic Conquest, 186; Korošec, “Keilschriftrecht”, Orientalisches Recht, 190; Olmstead, History of the Persian Empire, 58, 83-85; Meuleau, “Mesopotamien in der Perserzeit”, Griechen und Perser, 343-345, 363; Ungnad, “Das Haus Egibi”, Archiv für Orientforschung, vol. XIV/57-64, 102; Judaica, XVI/1721.
البته اشکال گرفته میشود که خاندان اگیبی مشخص نیست یهودی بوده اند یا نه و گرچه پروفسور عبدالمجید ارفعی هم مؤسسه مالی داشتن یهودیان در بابل و ارتباطشان با هخامنشیان را تأیید میکند (بنگرید به اینجا) لکن نهایتاً اگر بگوییم خاندان اگیبی یهودی نبودند و این دو مؤسسه مالی هم توسط یهودیان بنیان گذاری نشده و ریاستشان در زمان هخامنشیان هم با یهودیان نبوده است باز این اشکال مقوله حضور یهودیان در بابل و عدم اسارتشان را رد نمیکند و نیز عدم خواست برخی ازیشان برای بازگشت به اورشلیم (چنانچه در سندی که از پروفسور شاهپور شهبازی قرار دادیم [در ابتدای پست] به ادله دیگری اشاره شده بود) که همین گزاره در تأیید ارتباط گرفتن ایشان با حکومت هخامنشی میتواند بکار گرفته بشود [بالأخره وقتی مثلاً می بینیم داریوش به ایشان کمک مالی میکند برای بازسازی معبد اورشلیم وقتی میدانیم داریوش یکم یهودی نبوده یعنی ارتباط خوبی را با حکومت برقرار کرده بودند که از خزانه حکومتی که یعنی برای شاه و دربار و اشراف زادگان و رعایای ایرانی است خرج یهودیان آنهم در منطقه ای میشود که جز قلمرو هخامنشیان هم اصلاً نبوده (البته تحت نفوذ طبیعتاً بوده است) متوجه میشویم یهودیان رابطه خوبی را با حکومت هخامنشیان از همان زمان کوروش دوم باید برقرار کرده باشند].
توجه داشته باشید که یهودیت یک دین تبلیغی مشابه مسیحیت و اسلام نبوده و بنابراین طبیعی است جمعیتشان همواره محدود و کوچک بوده نتیجتاً جایی در تواریخ یونانی و رومی که تا امروز به دست ما رسیده نداشته باشند. برای این مقوله تبلیغی نبودن فی المثل برای زمان ساسانیان هم که حضورشان در ایران دیگر محرز بوده و نیز رفتار ساسانیان با مرتدین هم برای ما مشخص است (بنگرید به اینجا) اما باز هیچ اثری از ایرانی یهودی شده که بدست ساسانیان مجازات شود نداریم یا در متون مربوطه اشاره به زرتشتیان باشد که یهودی میشوند با اینکه برای مسیحیان و مسلمانان داریم (مثلاً شهادت نامه های سریانی را برای مسیحیان ایرانی داریم ولی حتی از جانب خود یهودیان هم هیچ روایتی نداریم زرتشتی یهودی شده باشد یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشند) و از طرفی در متون زرتشتی مثل شکند گمانیک ویجار (تألیف این متن مربوط به زمان عباسیان است) عقاید زرتشتی را می بینیم که بشدت علیه مفاهیم یهود موضع گرفته و یا مثلاً جایی سلسله انبیای بنی اسرائیل را پیروان ضحاک دانسته اند و... بنابراین زرتشتیان، هم با یهودیت آشنا بودند و هم مخالف قاطع یهودیت و دلیل اینکه در زمان ساسانیان و بعد از آن نیز هیچ گزارشی از برخورد با زرتشتی یهودی شده ای نداریم میتواند این باشد که اصلاً زرتشتی یهودی نشده بوده با وجود اینکه مسیحی و مسلمان میشدند و علت آن هم ماهیت این آیین بوده که اساساً تبلیغی و... نیست و نژادی است همین که مسیحیت بوده در زمان و جغرافیای حکومت ساسانیان یعنی قطعاً یهودیان هم بودند و فی المثل در زمان فتح اصفهان توسط اعراب مسلمان در آنجا یهودیان کنیسه داشتند و نیز همین که زرتشتیان با زرتشتی مسیحی شده بشدت برخورد میکردند یعنی یهودی هم زرتشتی میشده با وی بشدت باید برخورد میکردند لکن وقتی هیچ سندی در دست نداریم ناچاراً یا باید بگوییم بدست ما نرسیده یا اینکه زرتشتی یهودی نشده بوده چون یهودیان در ایران بدنبال تبلیغ آیین خود نبودند و زرتشتی را نمی پذیرفتند]. همین امر میتواند به زمان هخامنشیان هم تعمیم داده شود و پس با ما یک قوم نژادی محدود طرف هستیم و نباید انتظار نقش بازی کردنش در تواریخ یونانی و... باشیم اما از قراینی که عرض شد پی به ارتباطش با حکومت هخامنشیان میبریم.
در این متن ما با در نظر گرفتن حداقل اعتبار تاریخی کتب عهد عتیق و بر اساس ادله ای که در بدترین شرایط هم معتبر می نماید روی به بیان رابطه میان یهود و هخامنشیان آورده ایم و برای بررسی با استناد به متون عهد عتیق میتوانید به بخش «JUDEO-PERSIAN COMMUNITIES ii. ACHAEMENID PERIOD» در مقاله «JUDEO-PERSIAN COMMUNITIES» (اینجا) رجوع کنید که البته لزوماً تمام مطالب آن مقاله نمیتواند صحیح تلقی شود.