مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بررسی بخش تاریخ مطالعات اجتماعی پایه هفتم

شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۲۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه

یکی از مهم ترین ارکان در نظام هر کشوری آموزش و پرورش آن است و یکی از مهم ترین بخش های آموزش و پرورش کتب درسی است که نوجوانان آن کشور بصورت مستقیم ازین کتب درسی تغذیه فرهنگی و اطلاعاتی میکنند و در کشورهایی که اندیشه های ناسیونالیستی و پانی بشدت رسوخ و نفوذ دارد مقوله تاریخ و اندیشه تاریخی القا شده توسط حکومت میتواند یکی از مهم ترین قسمت های کتب درسی آموزش و پرورش باشد. در این بین نقش دروس تاریخ بسیار مهم هست و مسئولین امر باید بیش از حد عادی به نقل صحیح و بر پایه مستندات علمی تاریخ و نیز با مبنای انصاف و زدودن هرگونه اندیشه پانی [چه پان ایرانیسم چه پان ترکیسم چه پان عربیسم و...] به منظور در دسترس قرار دادن اطلاعات تاریخی بی حاشیه و صحیح به دانش آموزان اهتمام بورزند.

متأسفانه در وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در برخی موارد کاملاً بر عکس آن عمل شده و در راستای تحریک هرچه بیشتر پان ترکیسم و پان عربیسم و نیز بها دادن به وحوش پان ایرانیستی کتب درسی در برخی موارد بگونه ای تنظیم شده است که چنانچه نوجوان این کشور دارای گرایشات پانترکیسم و... باشد بخاطر نقل احساسی و تعصب گونه پان ایرانیستی تاریخ احساس ضدیتش با نظام و کشورش بیشتر شود و اگر پان ایرانیست باشد بیش از پیش در منجلاب باستان پرستی فرو رفته و چه بسا به اندیشه های ناسیونالیستی افراطی و براندازانه آتئیستی یا نو زرتشتی در نهایت بواسطه سایت های زرد و فضاهای باستان پرستی فضای مجازی کشیده شود. اگرهم تحت تأثیر هیچ یک ازین اندیشه ها نباشد اندیشه های باستان پرستی در مغز وی به زور فرو برود.

در حالیکه وظیفه نظام این است که با نقل صحیح تاریخ و جا انداختن تفکرات و اعتقادات مبتنی بر خواست و رضای خداوند و اهمیت کشور بعنوان محل زندگی خانواده و ملت ورای تاریخ و تمدن هر قومی خواه پارس خواه ماد خواه پارت خواه عیلامی خواه بلوچ خواه کرد خواه... و ورای محل زندگی و تمدن فلان نژاد و قوم آریایی و کوروش و ازین دست مفاهیم فریب یهودی مآبانه، اندیشه پان ایرانیستی و پان ترکیستی و پان عربیستی و پان کردیستی و... را از ذهن تمام نوجوانان این مرز و بوم بزداید که متأسفانه گویا تا الآن عزم جدی برای این مهم در رده های بالای نظام وجود نداشته است.

متن اصلی

کنار موارد ناصحیح البته اصلاحات مناسبی هم بنظر میرسد نسبت به سال 93 انجام داده اند مثلاً یک موردش را دیدیم این است که در نسخه 93 حکومت مادها اولین حکومت ایرانی خوانده شده بود [عیلامیان و... را پشم حساب کرده بودند] ولی در نسخه سال تحصیلی 1401-1402 صفحه 118 حکومت مادها اولین حکومت آریایی در ایران بیان شده است نه اولین حکومت ایرانی:

نسخه 1393

 

نسخه 1401-1402

البته آوردن نام اولین پادشاه مادها یعنی دیاکو یا دیااکو با عنوان دهیوک هم هست که در پاورقی تذکر داده شده نام دیاکو اشتباه است [این سخن درست نیست و اجماعی روی ریشه داشتن دیاکو در دهیوک وجود ندارد و این یک نظر است که این نام از دهیوک می آید].

و اما برویم سراغ تحریفات و یا نقل های ناقص تاریخی که بدان اشاره کردیم:

 

پرده اول) نقل ناقص

در صفحه 119 عنوان شده است کوروش دوم از نسل هخامنش بوده لکن این ادعا دقیق نیست و ما هیچ سندی جز کتیبه های جعل شده در دوران های بعد از مرگ کوروش نداریم که گفته باشد وی هخامنشی است و کوروش صرفاً اجداد خود را در منشورش تا چیش پیش بیان میکند (بنگرید به دیدگاه پروفسور ماریا بروسیوس در اینجا) بنابراین نمیتوان رأی به صحت قطعی این ادعا داد.

 

پرده دوم) تحریف تاریخ

در صفحه 120 عنوان شده اسکندر بسیاری از شهرهای ایران را به آتش میکشد و باید پرسید سند این ادعا کجاست که «بسیاری» از شهرهای ایران توسط اسکندر به آتش کشیده شد؟.

 

پرده سوم) تحریف تاریخ

نقد صفحه 123:

1. تمام شاهان در تاریخ ایران خود را نماینده اهورامزدا نمیدانستند که نمونه بارزشان کوروش دوم و کمبوجیه دوم است که هیچ سندی نداریم خود را نماینده اهورامزدا بدانند و برای کوروش دوم صرفاً می بینیم خود را نماینده و برگزیده مردوک خوانده است (بنگرید به اینجا).

2. ادعا شده است اگر شاه در ایران باستان از عدالت و قانون منحرف بشود توسط موبدان و بزرگان عزل میشده است!! اولاً در زمان هخامنشیان و اشکانیان و مادها هیچ سندی نداریم که موبدان زرتشتی [ولو آنها را همان مغان در نظر بگیریم] در حکومت تا این اندازه نفوذ ویژه ای داشته باشند که تشخیص بدهند شاه بر خلاف قانون عمل کرده و وی را عزل کنند و در ثانی نقش مجلسی مثل مجلس مهستان در تعیین شاه را ما صرفاً در زمان اشکانیان می بینیم و نه ساسانیان و هخامنشیان و مادها و برای قبل از آنهم اطلاع دقیقی نداریم. همان مجلس مهستان هم از زمان مهرداد یکم [چهارمین شاه اشکانی] بوجود آمد و بنا به تشخیص خودشان اگر عزلی بوده انجام میگرفته است نه اینکه نویسنده عنوان «عدالت» را کنار «قانون» بیاورد و اینطور القا کند اگر شاه بر خلاف عدالت رفتار میکرده عزل میشده، عدالت کجای قوانین بود؟ اصلاً مگر قوانینی کاملاً مشخص داشتیم [یعنی صفر تا صد این قوانین عدالت محور مد نظر نویسنده مشخص در کتیبه ای یا... بوده و بدست ما رسیده باشد]؟ البته نویسنده در صفحه 124 عنوان میکند اکثر شاهان ظالم بودند و این پرسش را بوجود می آورد پس بزرگان و موبدان ادعایی نویسنده کجا بودند که این شاهان را برکنار کنند؟:

 

پرده چهارم) نقل ناقص

در صفحه 126 اداره کردن کشور بواسطه ساتراپ را ابداع ایرانیان خوانده اند لکن این سخن دقیق نیست، بنا به مقاله ای که برونو جیکوبز با عنوان ساتراپ های هخامنشی در دانشنامه ایرانیکا منتشر کرده است (بنگرید به اینجا) در زمان کوروش و کمبوجیه ساتراپ صرفاً جایگزین شاه کشوری بود که تصرف میشده است:

As a rule, Achaemenid imperial administration involved no primary administrative (re-)organization of the conquered territories but simply adaptation of existing structures. The respective king—whether Croesus, Nabonidus (r. 556-539), Amasis (r. ca. 570-526), or Astyages (r. ca. 584-550)—was replaced by a governor, who controlled a large territory and received the corresponding extensive executive powers. The governors of the former provinces became his subordinates, while remaining superior to the administrators of still smaller units.

جیکوبز همچنین اشاره میکند شواهد معتبری وجود دارد که مجموعه های اداری بزرگ در زمان هخامنشیان از ساختارهای پیشین نشأت گرفته اند [نتیجتاً ابداع هخامنشیان نبودند]:

Sound evidence is nonetheless extant to prove that major administrative complexes in Achaemenid times originated from earlier structures: Persia herself, Babylonia, Egypt, and Lydia. Analogous conclusions about Media, Bactria, and Arachosia impose themselves. In the following, those major complexes are called Great Satrapies. They are in part still recognizable as blocks in the Bisitun inscription, although there the central areas of the older empires and their main provinces—Lydia as well as Cappadocia, Babylonia as well as Assyria, Media as well as Armenia, and so forth—already form standard units in the imperial administration, hereafter referred to as Main Satrapies. A third level of administrative hierarchy, the components of which are here called Minor Satrapies, is recognizable in large parts of the empire, though not everywhere. Because of the source material, the construction of the imperial administration can seldom be followed further down, but in the west it can be stated that Mysia belonged to Hellespontine Phrygia and Lycia to Caria as still minor entities, just as Phoenicia belonged to Ebir-nāri/Syria (see EBER-NĀRI). In the reconstruction of the administrative levels, it is clear that, the lower the level one chooses, the less comparable the individual areas become, because the administration was to a greater extent characterized by deeply rooted traditional structures.

 

پرده پنجم) نقل ناقص

در صفحه 129 ارابه داس دار یکی از اختراعات ایرانیان [منظور هخامنشیان است] بیان میشود لکن این سخن نقل ناقص است چون این ارابه که از آن با عنوان «scythe-bearing chariot» یاد میشود نوعی ارابه جنگی بوده که میدانیم ارابه های جنگی بطور کل توسط هخامنشیان ابداع نشدند لکن این ارابه جنگی بگونه ای بوده که توپی های چرخش قابلیت حمل داس را داشته و گزارشات یونانیان که منبع ما هستند در اینباره متناقض است، گرچه گزنفون استفاده ازین نوع ارابه را به کوروش دوم نسبت میدهد و بعنوان مثال در کتاب ششم بخش چهارم بند هجدهم کوروش نامه میخوانیم:

But if they believe that by rushing they will rush us off the field, they will first have to sustain the charge of horses and of steel driven upon them by the force of horses; and if any of them should hold his ground, how will he be able to fight at the same time against cavalry and phalanxes and towers? And that he will have to do, for those upon our towers will come to our aid and raining their missiles upon the enemy will drive them to distraction rather than to fighting.

لکن هسیخیوس اسکندریه استفاده از آنرا برای اولین بار به مقدونیان منتسب میکند. البته بنابر گزارشات متعدد مورخین یونانی حداقل میدانیم در زمان های کوروش سوم و... قطعاً این ارابه ها توسط هخامنشیان به کار گرفته میشدند. الکساندر نفیدکن بکارگیری آنها را توسط هخامنشیان اما نه در زمان کوروش دوم بلکه به اواخر نیمه اول قرن پنجم پیش از میلاد میبرد (نک: https://en.wikipedia.org/wiki/Scythed_chariot و https://www.jstor.org/stable/4436735) بهرطبع این گزاره که هخامنشیان مخترع این مدل ارابه بودند [گرچه چیز خاصی هم نبوده] قطعی نیست لکن در کفه ترازو بر اساس نقل قولهای مورخین بنظر میرسد این گزاره که در زمان هخامنشیان ابداع شده است سنگینی میکند به نسبت قبل از هخامنشیان.

پروفسور ویلیام مالاندرا میگوید:

Chariots were prestige vehicles of the nobles (raθaēštārō, see artēštār). It is unclear how effective the chariot was in battle (cf. Powell, pp. 165-69): too expensive and easy to lose in close combat and ineffective in uneven terrain, the chariot was probably first used as a mobile missile platform deployed at a distance from infantry troops. According to Greek historians, the Achaemenid armies had large numbers of chariots that could have their wheel hubs fitted with scythe blades to mow down in­fantry in a frontal assault. Initially terrifying, no doubt, in the long run, especially against Alexander, these chariots proved useless in the face of disciplined troops and far more mobile cavalry (Littauer, pp. 152-53). In post-Achaemenid Iran chariots fell into total obsoles­cence as vehicles of war. +

مالاندرا عنوان میکند ارابه ها برای اشراف بودند و کاربری شان در نبرد کم بوده [هزینه زیادی داشتند در عین کارآیی کم و...] و در ایران بعد از هخامنشیان بطور کل استفاده از ارابه در جنگ منسوخ شد.

پروفسور علیرضا شهبازی هم اشاره میکند که فقط جنگجویان خاص هخامنشی از ارابه ها بطور نمادین استفاده میکردند و نیروهای شتر سوار و ارابه های جنگی داس دار و بدون داس در برابر نیروی پیاده نظام انبوه به ندرت مؤثر بودند:

... charioteers (only the noblest warriors used the then obsolete but symbolic chariot)

... A Babylonian document dated to the second year of Darius II lists the requirements of a horseman as follows: a horse along with its girdle (?) and bridle, a helmet, a cuirass of iron, a bronze shield, 120 arrows, a mace of iron, and two iron spears (E. Ebeling, “Die Rüstung eines babylonischen Panzerreiters nach einem Vertrage aus der Zeit Darius II,” ZA, N.F. 16, 1952 pp. 204-13, esp. p. 210). There were also units of camel-borne troops, and some riding chariots and scythed-chariots, but these were very seldom effective against massed infantry. +

تعداد این ارابه ها هم که بکار گرفته میشدند خیلی کم بوده به نسبت کل سپاه، مثلاً بنا به گزارش آریان در آناباسیس کتاب سوم بخش هشتم پیرامون شرح ارتش داریوش سوم در نبرد گوگمل بیان میدارد که گفته میشود این شاه 200 ارابه داس دار داشته است «The whole army of Darius was said to contain 40,000 cavalry, 1,000,000 infantry, and 200 scythe-bearing chariots». البته با توجه به اشاره به یک میلیون پیاده نظام (!!!) بعید نیست بقیه ارقام هم غلو آمیز باشند. البته منظور مالاندرا استفاده توسط اشکانیان و... بوده است نه بطور کل ایرانیان، چنانچه برای استفاده ازین ارابه ها توسط ایرانیان در دوره های بعد از هخامنشیان هم گزارشاتی هست مثل گزارش آپیان مورخ اهل مصر که بیان میدارد مهرداد ششم پادشاه پونتوس ازین ارابه های داس دار در نبرد با نیکومدس چهارم استفاده کرده است [بخش سوم Appian, The Foreign Wars, Mithridatic Wars] (پلوتارک هم در گزارشاتی بهره بردن مهرداد ششم از ارابه های داس دار را تأیید کرده است مثل کتاب سولا بخش پانزدهم). نیز بنابر گزارشی از تیتیوس لیویوس شاه سلوکی آنتیوخوس ازین ارابه های داس دار استفاده میکرده است چنانچه در کتاب سی و هفتم بخش چهلم از تاریخ رم این مورخ وقتی به توصیف جناح چپ لشکر آنتیوخوس میپردازد بیان میدارد در جلوی سواره ها ارابه های داس دار و شترها بودند:

On the left flank, next the phalangitae, were posted fifteen hundred Galatian infantry and two thousand Cappadocians similarly armed —they had been sent to the king by Ariarathes; then twenty-seven hundred auxiliaries mixed from all races, and three thousand armoured cavalry and one thousand other cavalry, the royal squadron, with lighter armour for them selves and their horses, but otherwise with equipment not unlike the rest; they were mostly Syrians mingled with Phrygians and Lydians. In front of this cavalry were scythe-bearing chariots and camels of the breed called dromedaries.

Titus Livius, The History of Rome, Books XXXV-XXXVII With An English Translation. Cambridge. Cambridge, Mass., Harvard University Press; London, William Heinemann, Ltd. 1935: published without copyright notice.

اما خب استفاده از آنها محدوده بوده که طبیعتاً بخاطر هزینه زیاد و... بوده است [تعدادشان در آمار کم بیان میشود عموماً].

 

پرده ششم) تحریف تاریخ

در صفحه 130 کتاب اهورامزدا خدای یگانه ایران باستان معرفی شده و معنی «اهورا» آفریننده عنوان میشود! این در حالیست که نه اهورا معنی آفریننده میدهد نه اهورامزدا تنها خدای ایرانیان باستان بوده، در نظر نویسنده پس میترا و زروان آناهیتا و امشاسپندان و دیگر خدایان ایرانیان باستان و نیز آیین زرتشت چه بوده اند؟.

 

پرده هفتم) تحریف تاریخ

در صفحه 143 فرهنگ و تمدن ایران در عهد باستان را حاصل همکاری اقوام ایرانی بیان میشود و در صفحه هم عکسی از دو گاو لاماسو که کپی برداری از دروازه کاخ سارگون دوم شاه آشور هستند و در دروازه ملل تخت جمشید قرار دارند گذاشته شده است. مشخص نیست از حاصل کدام همکاری سخن گفته میشود وقتی فی المثل کپی برداری از تمدن های بین النهرین و مصر را در تخت جمشید می بینیم (بنگرید به اینجا) یا نمادی که به دروغ فروهر خوانده میشود نیز کپی برداری آشکاری از نمادهای مشابه آشوری و... است (بنگرید به اینجا).

 

پرده هشتم) تحریف تاریخ

در صفحه 144 ادعا میشود زرتشت مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت میکند و اگر این سخن بخاطر جلوگیری از بروز واکنش در میان جامعه زرتشتیان ایران باشد بحثش سیاسی و جداست لکن اگر عقیده نویسنده این باشد مشخصاً تحریفی آشکار است. اما از قرینه ای بر می آید که بیشتر حاصل عقاید نویسنده است تا ملاحظات سیاسی چون در ادامه حداقل به تحریف این آیین در زمان ساسانیان و چندگانه پرستی که داشتند اشاره نمیشود.

 

پرده نهم) نقل ناقص تاریخ

در صفحه 146 عنوان میشود ایرانیان نخستین کسانی بودند که شلوار را طراحی کرده و پوشیدند لکن بر اساس دو رفرنس که ویکی پدیای انگلیسی در اختیار ما میگذارد و مربوط به چین باستان هستند اسناد باستان شناسی مربوط به استفاده از شلوار توسط چینیان بدست آمده که تاریخشان چند قرن قبل تر از نقش و نگاره های ادعایی موجود در تخت جمشید دال بر استفاده از شلوار هستند:

The oldest known trousers were found at the Yanghai cemetery, extracted from mummies in Turpan, Xinjiang, western China, belonging to the people of the Tarim Basin; dated to the period between the thirteenth and the tenth century BC and made of wool, the trousers had straight legs and wide crotches, and were likely made for horseback riding. https://en.wikipedia.org/wiki/Trousers

 

پرده دهم) تحریف تاریخ

در ابتدای صفحه 150 سخن از پیشرفت دانش در ایران باستان زده شده و آنرا به تمدن کهن و بزرگ ایران ربط داده که سخن دقیقی نیست و برای اطلاعات بیشتر بنگرید به اینجا. اما سخنی که با خط قرمز مشخصش کردیم این است که ادعا شده از زمان استقرار اقوام آریایی در سرزمین ایران [منظورش فلات ایران باید بوده باشد] زبان فارسی زبان گفتاری و نوشتاری مردم بوده است لکن این سخن کذب است و قبل از خط میخی فارسی باستان چه خطی داریم فارسی نامیده شود؟ یا چه زبانی داریم فارسی نامیده شود؟ نهایتاً با اما و اگر بگوییم زبانی در میان قوم پارس وجود داشته که این خط میخی فارسی باستان ریشه در آن دارد اما این مقوله نهایتاً منحصر در قوم پارس و زبان گفتاری میشود نه کل آریایی ها و زبان نوشتاری. بهرطبع اقوام آریایی پارت و ماد هم در زمان هخامنشیان و قبل تر زبان گفتاری خود را داشته اند که بهیچ روی زیر مجموعه زبان فارسی نیست. بنابراین توجه داشته باشید کهن ترین خط مرتبط با زبان فارسی که خط میخی فارسی باستان است ابداعی داریوش یکم میباشد و قبل تر از آن زبان نوشتاری فارسی نداریم ادعا شود آریایی ها از زمان حضورشان در فلات ایران زبان نوشتاری فارسی را بکار میبردند.

 

پرده یازدهم) تحریف تاریخ

در چاپ سال 93 هم همین ترجمه جعلی از منشور منتسب به کوروش دوم آمده بود:

در کاربرگه شماره 18 کوروش دوم بعنوان یکی از قهرمانان ایران باستان فردی معرفی شده است که در منشور خود ادعا کرده برده داری را برانداخته است! این تحریف این قدر آشکار است که نیاز به توضیح هم نیست و هر کسی که کمی آشنایی درست با تاریخ ایران باستان داشته باشد میداند این چنین چیزی کذب محض بوده و چه در زمان کوروش دوم و چه قبل از وی و چه بعد از وی برده داری همواره در ایران باستان وجود داشته است و خود کوروش هم هیچ گاه این چنین ادعایی را در منشور خود نکرده است.

مورد دیگر که یکی از دوستانمان تذکر داد این است که در هیچ یک از ترجمه های فارسی منتشر شده پیرامون منشور کوروش عنوان «شاه دادگر» نیامده بلکه «شاه توانا» یا «شاه قدرتمند» آمده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۶

نظرات (۵)

نکات جالبی بود در مورد مطلب آخر مقاله ای هست تحت عنوان a corvee gang from the time of  cyrus  از john macginnis در این مقاله به ترجمه لوحی که  به کار اجباری در یکی از معابد مهم امپراتوری در سیپار پرداخته اشاره داره که از کودک سه و چهار ساله تا افراد سالخورده به کار گرفته میشدن و تعداد فراری ها هم جالب توجه بوده در مجموع وضع بسیار نامناسبی حاکم بوده نکته مهم اینه که الواح بابلی به خوبی ثبت کردن که چه اتفاقاتی افتاده و این بعیده که اطلاع دربار جزئی از هدف های این گزارشات نباشه به نظر میرسه خط بطلانی بر لغو برده داری یا تغییر در رفتار با بردگان رو نشون میده

پاسخ:
با سلام، تشکر از به اشتراک گذاری مقاله، کودکان در تخت جمشید هم بکار گرفته میشدند و درآمد ناچیزی به ایشان پرداخت میشده است البته اونجا برده نبودند و تازه یعنی آزاد بودند اینجا هم اگر درآمدی به ایشان پرداخت نمیشده نتیجتاً برده محسوب میشوند. چون در محافل آکادمیک باستان پرستی ندیدم به لغو برده داری توسط کوروش دوم اشاره کنند منم گفتم نیاز نیست در اینباره رفرنسی ارائه بدهم ولی میان عوام باستانگرا چرا برخی هنوزم گویا فکر میکنند کوروش برده داری را لغو کرد تحت تأثیر کانال ها و... زرد یا... .

سلام خدمت شما بزرگوار این رو اضافه کنم پرداخت جیره لزوما دلیل بر آزاد بودن فرد نداره برای مثال در آشور جیره بردگان شامل بیست لیتر جو به صورت ماهانه بوده

پاسخ:
با سلام، برده از لحاظ این بوده که در کتیبه ها برده نامیده شده اند یا مشابه الواح تخت جمشید عنوان کارگر و... داشتند؟ بیست لیتر جو که میگید حقوق ماهیانه یک کارگر ساده در تخت جمشید بوده عجیبه کارگر ساده در تخت جمشید حقوقش اندازه برده آشوری بوده باشه. اگر نظر دانشمند مترجم الواح نبوده که اینها برده بودند و در خود کتیبه کلمه برده آمده میشه ازش در برده بودن کارگران تخت جمشید بنظرم بهره برد.

در https://libgen.is/book/index.php?md5=E67A8E52A6302D9FEE5CCDBCDA527630 ص ۹۷ اشاره ای داره که زنی گلایه میکنه که به اندازه یک برده مونث (slave girl)سهمیه دادن کتاب women in the ancient near east نوشته marten stol هم در ص ۸ توضیحاتی داده (در پاورقی)در خود اون صفحه هم توضیحات خوبی هست البته اینها مربوط به دوره old assyria هست

پاسخ:
خیلی ممنون، بحث با شما خدا را شکر برای من همواره مفید بوده ان شاءالله برای شما هم همینطور بوده باشه چه مبحث سوره قدر چه اینجا چه ... .

قسمت مد نظر اینجاست در این صفحه که گفتید:

(19) iš-tí a-ma-tí-kà-ma (20) ú-uš-ta-am-hi-ru-ni
They put me on the same level with your own slave girls

عنوان برده در کتیبه اومده ظاهراً و اضافه مترجم نیست. البته دو مشکل داریم:

بر اساس این کتیبه مشخصاً بیست لیتر یک مقدار تحقیر آمیزی برای افراد غیر برده بوده اما این نبوده که مطلقا به افراد آزاد داده نشه همین نشون میده ممکن بوده به فرد آزاد هم بدن

آیا پیمانه اینها همان پیمانه هخامنشیان یعنی کوارت بوده است؟ یا در ترجمه یکسان گرفتند؟ عنوان مد نظر ما «qa a-kál» است [البته در بند قبلیش بصورت «qa e-kà-lá» آمده] اگر بشه نشان داد این هم مقدارش همان کوارت بوده [که دنبالش را میگیرم ان شاءالله به یک نتیجه ای برسم] میشه از دل این کتاب یک یادداشت خیلی خوب نوشت.

البته من هنوزم شما را نمیشناسم لکن بنظرم میرسه شما من و آقای فاطمی و... را بخوبی میشناسید.

ممنون از لطفتون به نظرم qa همون پیمانه هست و بعیده پژوهشگر نویسنده اشتباه کرده باشه ثانیا به نظرم معیار پیمانه اینها اساس دوره های بعدی بوده ونه برعکس و  akal و ekala  شبیه همون اکل عربین و حالت صرف فعلی دارن و خوردن معنا میدن و موردی که در باب سهمیه افراد آزاد اشاره کردید در هر دوره ای ممکن بوده رخ بده به همین خاطر هم اون زن شکایت کرده لزوما در دوره هخامنشی یا سلوکی پرداخت جیره به همه منظم و به مقدار معمول نبوده باز هم ممنونم من چون خیلی منسجم فعالیت ندارم ترجیح میدم فعلا همین منوال باشه سه چهار ساله در این موارد پراکنده کار می کنم چون از یه جایی دیدم فشارها به اسلام به حد دیوانه واری رسیده و موارد دروغ هم فراوانه گفتم در حد خودم یه حرکتی انجام بدم

پاسخ:
سلام، نه در پیمانه بودنش شک نداشتم میزان پیمانه مد نظرم بود که متوجه شدم 0.8 لیتره (اینجا) و یکم نسبت به پیمانه هخامنشیان گویا کمتره چون ایرانیکا اون رو 1.14 لیتر بیان کرده بود [کوارت هخامنشیان رو، در اینجا پاراگراف پنجم]. ولی یک دیکشنری آشوری دیگه رو چک کردم مقدار 0.8 رو برای qu نزده بود صرفاً گفته بود پیمانه حجم و... هست. احتمالاً همون میزان 1.14 ایرانیکا هم حدسیه تا دقیق و نیز 0.8 اینجا. فکر کنم یکی باشند صرفاً عناوینشون در دو زبان متفاوت فرق داره.

در این که تقریبی است شکی نیست از طرفی به نظرم وقتی بر اساس پیمانه خاصی جیره میدن فرقی بین آزاد و برده از نظر خود پیمانه وجود نداره که پیمانه افراد آزاد با پیمانه بردگان متفاوت باشه qu شاید پیمانه دیگه ای بوده  مقاله ایرانیکا در مورد یکاهای اندازه گیری در بخش units of capacityاز qa نام برده که در بابل استفاده میشده و به متن کتاب بالا میخوره و مقدارش هم 0.932 لیتر بوده و برای جیره استفاده میشده که خب طبق نظر شما خیلی تفاوتشون زیاد نیست

پاسخ:
نمیدونم این اختلاف 0.8 و 0.9 حکایت از چیه شاید بخاطر نظریات مختلفه چون اون سایت هم رفرنس هاش رو قرار داده بطور کلی و سایت بی اعتباری نیست نسبت به ایرانیکا. من چون در تخت جمشید لوحه ای پیدا نشده بگه به برده ها جیره میدادن فرض بر این گذاشته بودم که به برده ها جیره ماهیانه تعلق نمیگیره با اینکه ما لوحه هایی داریم در تخت جمشید از خرید و فروش برده حرف زده ولی لوحه ای نداریم از تعلق گرفتن جیره به اونها حرف زده باشه ولی خب گویا مدل آشوری ها [و به طبع بابلی ها] متفاوت بوده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی