مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

نوروز در تخت جمشید، از دروغ تا واقعیت

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

همانطور که پلوتارک در اخلاقیات خود و در دو نوبت متذکر میشود اقامتگاه بهاری شاهان پارس اساساً در شوش [شهر باستانی شوش در استان خوزستان امروزی] بوده است و نه منطقه ای مثل پارسه یا پرسپولیس و یا حتی پاسارگاد (که بتوان ولو با کمی ارفاق گفت منظور تخت جمشید بوده).

پلوتارک در سخنان خود به اقامتگاه پاییزی اشاره ای نمیکند و بنظر بنده حقیر از سخنانش میتوان برداشت کرد که منظورش از اقامتگاه زمستانی از زمان بعد از پایان تابستان و شروع پاییز تا انتهای زمستان بوده است و در تأیید این مورد باید بدانید وقتی که اردشیر سوم هخامنشی در ماه تیشری (ماه هفتم در گاهشماری بابلی که در پاییز واقع میشده است بنگرید به اینجا و نیز یکی از ماه های گاهشماری عبری یهودیان، این ماه در تقویم میلادی از سپتامبر تا اکتبر بوده و با توجه به ماه بعدی یعنی ماه هشتم «Marcheshvan» که از اکتبر تا نوامبر است و نیز روز سوم همین ماه هشتم که بر اساس رویدادنامه نبونئید کوروش دوم وارد بابل میشود و آن روز را با 29 مهر تطبیق داده اند در نتیجه میتوان گفت ماه تیشری به نوعی آغاز پاییز محسوب میشده است) اقدام به اسیر کردن زنانی اهل صیدا میکند (بنگرید به اینجا) و آنان را به کاخش در بابل گسیل میدارد و ازین مهم بنظرم میتوان برداشت کرد شاه در پاییز در بابل اقامت داشته چون طبیعتاً ازین زنان باید برای کنیزی شاه و دربار استفاده میشده و شاه هخامنشی هم همواره تعداد زیادی خدمتکار جنسی و بطور کل کنیز دور خودش داشته (بنگرید به اینجا) مشخصاً تعدادی ازینها برای کنیزی شخص شاه هم بکار گرفته میشدند بنابراین باید به کاخی فرستاده میشدند که محل اقامت شاه بوده است و نیز پلوتارک هم میگوید اقامت زمستانی شاه پارس در بابل بوده است.

در تأیید مورد فوق میتوانیم به ناتمام بودن تخت جمشید (بجز قسمت هایی مثل خزانه و حرمسرا و...) اشاره کنیم که پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد جناب آقای علی خوب یار از اساتید دانشگاه هنر شیراز در راستای همین موضوع میباشد (بنگرید به اینجا، طبیعتاً فقط قسمت مربوط به ناتمام بودن تخت جمشید از پایان نامه ایشان مورد تأیید من است).

همچنین پروفسور داندامایف در تأیید سخنم مبنی بر اقامتگاه پاییزی و زمستانی بودن بابل بیان میدارند:

دستگاه اداری پارس در بابل افزون بر دربار شاهی، که پاییز و زمستان را در بابل به سر می برد، به میزان گسترده ای از خدمات دبیران محلی در نگارش آرامی و اکدی سود برد. (ایرانیان در بابل هخامنشی، محمد داندامایف، ترجمه محمود جعفری دهقی، صفحه نهم)

نیز اینرا هم در نظر داشته باشید همانطور که دکتر شاهرخ رزمجو متذکر میشود بجز سال سوم در زمان کمبوجیه دوم، نوروز گاهشماری هخامنشیان هیچ گاه در اعتدال بهاری (یکم فروردین) قرار نگرفته و حتی در مواردی در اردیبهشت قرار داشته است.

نتیجتاً این ادعا که شاهان هخامنشی جشن نوروز در تخت جمشید برگذار میکرده و گویا گفته میشود حتی برخی راهنمایان تخت جمشید هم به بازدید کنندگان اینطور القا میکنند که شاه هخامنشی در تخت جمشید جشن نوروز برگذار میکرده است، کاملاً اشتباه بوده و هیچ سندی در تأیید آن نیست.

 

اشکال: پلوتارک در قرن یکم پس از میلاد و نزدیک به انتهای دوران حکومت اشکانیان میزیسته بنابراین منظورش از شاهان پارس اشکانیان اند و نه هخامنشیان!! در جواب باید بگوییم هیچ کاخی که محل اقامت شاهان اشکانی در زمان قبل از تر قرن یکم بعد از میلاد یا در آن قرن باشد ما در بابل و شوش و هگمتانه [اقامتگاه تابستانی هخامنشیان در گفتار پلوتارک سرزمین مادهاست که طبیعتاً منظور وی هگمتانه باید باشد] وجود ندارد؛ کاخ هایی که ما از اشکانیان تاکنون میشناسیم یعنی «کوه خواجه» و «کاخ هترا» و «کاخ نیسا» و «کاخ آشور» با گفتار پلوتارک بهیچ عنوان مطابقت ندارند و در عوض کاخ های شاهان هخامنشی مثل کاخ آپادانای شوش و کاخ اردشیر دوم در هگمتانه با گفتار وی مطابقت می نمایند.

 

ارجاعات

پلوتارک:

And yet people thought the kings of Persia happy, because they passed their winter in Babylon, their summer in Media, and the pleasant season of spring at Susa.

Book XXV. ON EXILE

 

...to the different residences of the King of Persia, as his spring residence at Susa, his winter residence at Babylon, and his summer residence in Media.

Book IX. HOW ONE MAY BE AWARE OF ONE'S PROGRESS IN VIRTUE


Plutarch. Plutarch's Morals; ethical essays, translated with notes and index, by Arthur Richard Shilleto, M.A. London, George Bell and Sons, 1898. PROJECT GUTENBERG EBOOK.

 

دکتر شاهرخ رزمجو در رابطه با مقوله نوروز در گاهشماری هخامنشی و نیز قطعه سنگی در کاخ مرکزی تخت جمشید که برخی ادعا میکنند با آن میشده زمان نوروز را تشخیص داد میگوید:

... بر خلاف باور همگان، آغاز سال نو در دوره هخامنشی روز یکم فروردین (برابر 21 مارس و اعتدال بهاری) نبوده، بلکه آغاز سال نوی «اداری و رسمی» در تقویم هخامنشی زمانی متغیر داشته است (رزمجو، ش. (1379)، «آغاز سال نو در تخت جمشید»، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، 1377، سازمان میراث فرهنگی ایران، تهران: 179 - 192، صفحه 180). بنا بر مدارک بر جای مانده، زمان آغاز سال نو در دوره هخامنشی از 21 اسفند (12 مارس) تا 9 اردیبهشت (29 آوریل) در نوسان بوده است (رزمجو 1379، صفحات 179 و 180) دلیل این امر این است که تقویم رسمی هخامنشی، مانند تقویم بابلی بر پایه گردش ماه بوده، نه خورشید و در واقع یک تقویم قمری به شمار می رفته است (در تقویم هخامنشی، همچون تقویم بابلی، هرچند سال یکبار، یک ماه کبیسه به ماه ششم یا ماه دوازدهم افزوده شده و سال سیزده ماهه میشد. این باعث میشد، آغاز سال نو بیشتر جا به جا شود.). در آن دوره، برای تعیین زمان آغاز سال نو، محاسبه های ریاضی به کار برده میشد. با بررسی هزاران گلنوشتۀ تاریخدار به دست آمده از بایگانیهای تخت جمشید و بابل و همچنین بایگانیهای دیگر در میانرودان، میتوان دریافت که در سرتاسر دورۀ هخامنشی، آغاز سال نو تنها یکبار با اعتدال بهاری آغاز شده که آن هم سال سوم پادشاهی کمبوجیه است (رزمجو 1379، صفحه 180؛ همچنین: Parker, R. A., Dubberstein, W.H., 1956. Babylonian chronology, Brown University Press, Rhode Island. Page 30). این یعنی سال ها پیش از آغاز به ساخت تخت جمشید به دست داریوش. دلیل این همزمانی هم، نه بر اساس زمان اعتدال بهاری، بلکه به دلیل کبیسه های پیشین و محاسبه تقویمی روزها بر اساس گردش ماه بود. اما آنچه مشخص است این است که بر اساس شواهد نوشتاری، محاسبه سال نوی رسمی هخامنشی بر اساس تقویم قمری انجام میده، نه تقویم خورشیدی (با اینکه ملاک محاسبه سال رسمی هخامنشی بر اساس گردش ماه بوده، اما این امر به هیچ وجه نمیتواند دلیلی بر عدم شناخت ایرانیان از تقویم خورشیدی و احتمالاً جشن نوروز در آن زمان باشد). در نتیجه، سال نوی «رسمی» دست کم از سال سوم کمبوجیه تا پایان دوره هخامنشی، هرگز با یکم فروردین برابر نبوده است. این نکته با نظریه تابش نور بر سنگ مرکزی کاخ و ثابت بودن زمان اعتدال بهاری در روز یکم فروردین جور در نمی آید.

... بررسی شواهد گوناگون نشان میدهد که سنگ میانی در کاخ مرکزی با نشانه های ظاهراً اسرار آمیز آن، یک «زمان سنج آفتابی» یا یک «شاخص نجومی» برای تعیین زمان دقیق آغاز اعتدال بهاری یا نوروز نبوده و با تابش پرتوهای خورشید هیچ ارتباطی نداشته است. بر همین اساس، نمیتوان کاخ مرکزی تخت جمشید را با ویژگی های خاص آن، یک رصدخانه به شمار آورد و برای آن کاربری های خیالی تصور کرد. این سنگ به احتمال بسیار زیاد به عنوان پایه ای برای قرار گرفتن قطعه ای دیگر روی آن، درون زمین جاسازی شده که مکان قرارگیری آن به کمک مرکز درگاهی ها محاسبه و تنظیم شده است. سنگ میانی کاخ پس از ویرانی تخت جمشید و نابودی کف کاخ، در جریان کاوش های باستان شناسی بار دیگر سر از خاک بیرون آورد. در حالی که شواهد نشان میدهند از زمان ساخت بنا تا پایان دوره هخامنشی، هرگز نور آفتاب بر آن سنگ نتابیده بود.

نشانه های خطی روی سنگ نیز نشانه های مهندسی هستند که تنها برای تنظیم سنگ با مرکز درگاهی ها و محور مرکز همین بنا به کار برده شده اند و بس (البته نه آن گونه که برخی از این سنگ به عنوان جایی برای تعیین محور کاخ های تخت جمشید یاد کرده اند. از آنجا که کاخ مرکزی در زمان داریوش ساخته نشده، نمیتوانسته به عنوان جایی برای تعیین محور کل مجموعه تخت جمشید و بناهای ساخته شده در زمان داریوش به کار رفته باشد.). اگر چنین بود، همه بناها و همه ستون ها و پایه ستون های هخامنشی که دارای چنین نشانه هایی در چهار جهت اصلی هستند، می باید شاخص نجومی تلقی شوند. در نتیجه، همه بناهای هخامنشی می باید به نوعی رصدخانه باشند، که البته چنین نیست. نشانه های روی سنگ میانی کاخ مرکزی نیز در واقع مانند شاخص یا Benchmark برای تنظیم محل قرار گیری بوده اند، نه برای محاسبه های نجومی. در اینجا میتوان نظر هرتسفلد را که از همان آغاز، این سنگ را «سنگ اندازه و سنجش» خوانده بود، نظر دقیقی دانست. اما متأسفانه نظریه های خالی و شبه علمی برای مردم جذابیت بیشتری دارند و اغلب بیش از بحث های علمی و واقعیت مورد توجه قرار میگیرند.

معمای سنگ میانی در کاخ مرکزی تخت جمشید، شاهرخ رزمجو، مطالعات باستان شناسی، دوره 7، شماره 2، پاییز و زمستان 1394، از صفحه 69 الی 83

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۹