مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی از مواردی که در موضوع حقوق زنان در ادیان حائز اهمیت میباشد بحث روحانی دینی شدن زنان است. همانطور که موبد خجسته میسری نیز متذکر میشود اساساً در آیین زرتشت زنان اجازه موبد شدن ندارند (نک: مجله هفت آسمان، شماره 39 پاییز 1387، مصاحبه با موبد خجسته میسری، صفحه 40: «در دین زرتشت زن به دلیل وجود قوانین طهارت نمیتواند روحانی شود» زحمت این سند را دوست گرامی مان جناب آقای سید حسن فاطمی در وبسایت راه راستی کشیده اند) و نیز هیچ شاهدی بر خلاف سخن این موبد مشهور زرتشتی اهل هندوستان در هیچ زمانی در دست نیست. از طرفی دیگر مردانی هم که پدرشان موبد نبوده باز اجازه موبد شدن نداشته اند (موبد مهربان فیروزگری طی مصاحبه ای با وبسایت برساد بر این امر صحه گذاشت بدین صورت که مصاحبه کننده پرسید چرا مقام موبدی موروثی است و وی هم روی به توجیه آن آورد، مصاحبه گویا در وبسایت برساد حذف شده است چون وقتی لینکش را باز میکنیم با ارور 404 مواجه میشویم (بنگرید به اینجا) ولی متن کاملش در وبسایت دیگری در دسترس است (بنگرید به اینجا)) و بنظر میرسد بهمین دلیل مقامی من درآوردی توسط زرتشتیان بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شد به اسم موبدیار (بنگرید به اینجا) لکن این مقام هم در دسترس زنان نبود تا اسفندماه سال 1389 که بنابر گزارش انجمن موبدان تهران طی مراسمی برای اولین بار هشت زن موبدیار شدند (بنگرید به اینجا و نیز گزارش وبسایت خبری آفتاب نیوز در بهمن ماه 1389 پیرامون برگزاری این مراسم در اینجا) و این یعنی حتی زنان تا قبل از آن موبدیار هم نمیتوانسته بشوند. خانم دکتر کتایون مزداپور البته در آن مراسم میگویند:

این پژوهشگر زرتشتی و استاد دانشگاه کتاب هیربدستان را قدیمی ترین نوشته معتبری دانست که در آن از مشارکت زنان در آموختن اوستا و دانش دینی سخن رفته است. این کتاب در زمان هخامنشیان به شکل کنونی تنظیم شده و بخشی از هوسپارم نسک است. در کرده 5 و 6 این کتاب از شرایط رفتن زنان به هیربدستان سخن رانده شده است. در اصل اوستایی کتاب، اگر زن بهتر از اموال حفاظت کند باید مرد به هیربدستان برود و اگر برعکس آن درست باشد رفتن به هیربدستان را زن تقبل می کند. در تفسیرهایی که بعدها به هیربدستان افزوده شده، سالاری آتش نیز برای بانوان مجاز شمرده شده است. در کل می توان نتیجه گرفت، بانوان برای کسب دانش، مانع اجتماعی یا دینی نداشته اند و در برخی متون از دانشمند زن گمنامی یاد می شود.

گویا ایشان نمیدانند هیربدستان اصلاً به خط دین دبیره (زبان اوستایی) است که در زمان ساسانیان ابداع شد (ارجاع برای اینکه هیربدستان به زبان اوستایی (طبیعتاً خط دین دبیره) است: مجله ایران شناسی، سال هشتم شماره یکم، ایران شناسی در غرب، هیربدستان و نیرنگستان، احمد تفضلی، صفحه 175 - ارجاع برای اینکه خط دین دبیره در زمان ساسانیان ابداع شد: مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی، ژان کلنز، ترجمه از انگلیسی به فارسی احمدرضا قائم مقامی، صفحه 47) و باید یک شاهد بیاورند که هیربدستان به کدام زبان در زمان هخامنشیان وجود خارجی داشته است؟ ازین مقوله هم بگذریم نکته جالب دیگر آنکه خود خانم دکتر هم جامعه ایران را نوشتاری نمیدانسته و میگوید اگرم نوشتاری بوده در طول زمان باقی نمانده (خانم مزداپور میگویند: «از این که چه زمانی یزد به عنوان مرکز زرتشتیان مطرح شد، اطلاعاتی در دست نیست چرا که جامعه ایرا هرگز نوشتاری نبوده و اگر هم نوشته ای روزگاری در این زمینه وجود داشته در طول زمان باقی نمانده است.» منبع: نشریه فروهر، شماره 476، مرداد و شهریور 1396، به نقل از وبسایت راه راستی در اینجا) حال چطور میشود به یکباره این متن آنهم در زمان هخامنشیان به زبانی مجهول به دست ما میرسد و این تناقض بین سخنان ایشان چطور حل میشود؟ خب شاید با جوی که در آن مراسم بوده و رسالتی که ایشان بر عهده داشتند بتوان توجیهش کرد [تحریف تاریخ بخاطر به به و چه چه کردن عده ای متوهم].

از تمام اینها هم که بگذریم اساساً کجای هیربدستان به زن اجازه داده شده مشابه این زنان موبدیار لباسی شبیه به موبدین بپوشند و در مراسم های دینی بعنوان یک نیروی آنهم رسمی کمک موبدین شرکت داشته باشند [نه بعنوان وظایف سنتی پخت و پز و نظافت و آماده کردن برخی محتویات مثلاً گاهنبارها یا... نیروی رسمی در کمک موبد یا حتی هیربد در آتشکده یا هیربدستان یا... خلاصه نقشی که بگوییم در کنار موبد یا هیربد میتواند بعنوان نقشی رسمی و دارای عنوان مشابه همین موبدیار تعریف بشود]؟! بر اساس همین گزارشی که خانم مزداپور میدهند نقش اینان کاملاً محدود بوده و صرفاً در شرایطی رفتن به هیربدستان [آنهم نه هیربد شدن حتی و اثری ازینکه زن هیربد بشود نیست] مجاز بوده. اما برای تفسیرهای هیربدستان هم که از سالاری آتش حرف زده گرچه نمیدانم کدام تفسیر مربوط به کدام بازه زمانی را میگویند لکن منابع زرتشتی در رابطه با سالاری آتش زنان همداستان نیستند، در مادیان هزاردادستان یکجا برداشت میشود دختر میتواند سالار آتش بشود یکجا خیر (نک: مادیان هزار دادستان، ترجمه سعید عریان، صفحات 156 و 371) اما بهرحال بر فرض قبول هم سالاری آتش یک مقام روحانی دینی نیست (شاید بتوان با زاسپی قیاسش کرد که در این صورت پایین تر از موبد و هیربد قرار میگیرد) و بنظر میرسد یکجور متولی یا... محسوب شود گرچه با توجه به اینکه این سالاری آتش مختص خانواده ای بوده که آتشکده را بنیان میگذارند مشخصاً از خانواده اشراف باید باشند نه عوام مگر اینکه سالاری را واگذار کنند به شخص غیر که در خانواده آن شخص سالاری موروثی میشود (سالاری به ارث نیز میرسیده که برای بحث کامل در اینباره میتوانید به فصل پانزدهم ترجمه مادیان هزار دادستان سعید عریان با عنوان «در سالاری» رجوع کنید).

پروفسور کریستن سن در رابطه با بخشی که خانم مزداپور برای آن به هیربدستان ارجاع میدهند میگوید:

از جمله چیزهایی که در هیربدستان شرح داده اند، وظایف آن روحانی است، که برای اجرای تکالیف دینی به دهات و قصبات اعزام می شود و بیان کارهایی است که آن روحانی در مدت غیبت خود برای تأمین کشت و زرع خویش باید بکند و همچنین ترتیب استخدام زنی یا کودکی است، که معاونت در اجرای مراسم دینی نماید. ایران در زمان ساسانیان، آرتور امانوئل کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضایی باغ بیدی، صفحه 86

متوجه شدید خانم مزداپور چطور متن هیربدستان را تحریف کردند؟!.

*: پیرامون این مقوله تبعیض علیه زنان بحث را نکشانید به اینکه پوراندخت و آزرمیدخت شاه شدند که آن دو فقط از حیث نبود هیچ مردی شاه شدند و بعد هم به وضع أسف باری زرتشتیان کرامت زنانه را فی المثل به پوراندخت نشان دادند، بنگرید به اینجا و اینجا.

دانشمند زن گمنام هم که دکتر مزداپور از آن سخن گفتند با توجه به نبود دانشمند مرد در ایران باستان (بنگرید به اینجا) من نمی فهمم یعنی چه و چرا دانشمند خواندنش و... خودشان هم توضیح دیگری نمیدهند. گرچه بحث ما پیرامون روحانی دینی شدن زنان است و نه خانم مزداپور و نه هیچ تاریخ دان یا محقق مطرح دیگری در این حوزه یک سند ارائه نداده تا به الآن که زنان زرتشتی از زمان ساسانیان یا قبل تر تا برسد به انقلاب اسلامی توانسته باشند موبد یا حتی موبدیار بشود [فارغ از به نوعی ابداعی بودن عنوان موبدیار در عصر حاضر].

بهرحال توضیحاتی هم که هیربدستان ارائه داده در بهترین حالت دال بر این است که زن میتوانسته در انجام مراسم های دینی فقط مربوط به هیربدستان نقشی را تاره بنابر شرایطی برعهده بگیرد و خبری از عنوان موبدیار یا هیربدیار یا... هم نیست یا اینکه فی المثل در آتشکده بتواند بعنوان جانشین موبد مرد در مراسمی فی المثل اوستا خوانی کند. از زرتشتیانی که زنانشان را حتی در همین دوران پهلوی بنابر مشاهدات و گزارشات پروفسور مری بویس در دوران عادت ماهیانه بعضاً در طویله و اصطبل نگهداری میکردند (نک: زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، مری بویس، ترجمه عسکر بهرامی، صفحه 214، به نقل از وبسایت ادیان نت) انتظار نمیرود بدنبال موبدیاری زنان یا بطور کل نقش محوری شان در مراسم های دینی در آن دوران ها یا قبل تر باشند.

در زرتشتیت معاصر میتوانیم مقام های دینی را به ترتیب «موبدیار - موبد - دستور - موبد موبدان» برشماریم، البته مقام هایی همچون «هیربد» و «هیربدان هیربد» و «زوت» و «دَهموبَد» و «زاسپی» هم در گذشته بوده که محل بحث نیست چون در زمان حال بطور رسمی وجود ندارند (حداقل تا جایی که من بررسی کردم، زوت و زاسپی و دهموبد هم همگی پایین تر از موبد و حتی بنظر میرسد هیربد قرار داشتند) و بحث ما هم بررسی تاریخچه و... عناوین روحانیت در آیین زرتشت نیست. موضوع پست وبلاگ در اینجا معطوف به سه عنوان «موبدیار - موبد و موبد موبدان» است و دستور هم در خیلی موارد مشابه موبد میباشد گرچه از مقام موبدی بالاتر است لکن بود و نبودش تفاوتی در موضوع بحث ما ایجاد نمیکند.

در اسلام شیعی حال حاضر ایران میتوانیم بصورت کلی جایگاه ها را به ترتیب اینطور تبیین کنیم: «حجت الاسلام - مجتهد - مرجع تقلید - ولی فقیه»؛ حجت الاسلام طلبه ایست که پایه ده حوزه را تمام کرده باشد [عنوان رسمی نیست در حکمی یا مدرکی قید شود عرفاً اطلاق میشود] مجتهد هم حجت الاسلامی است که درس خارج را تا حدی بگذارند که بنظر استاد یا اساتیدش که مجتهد یا مرجع تقلید هستند به درجه اجتهاد رسیده باشد و بدان گواهی دهند. فرد مجتهد نیاز نیست از مرجعی تقلید کند و نزدیکانش هم میتوانند از وی تقلید بنمایند لکن مردم عامه خیر. در نهایت مجتهد بنابر شرایط خاص و... ای شاید بتواند مرجع تقلید بشود و بنابر تشخیص مجلس خبرگان ولی فقیه [گرچه برای ولی فقیه شدن شرط اجتهاد کافیست ولی بهرحال جایگاهش از مرجع تقلید از نظر سیاسی بالاتر است].

موبد مردی بوده که پدرش باید موبد باشد [بطریق اولی برای دستوری نیز] و مسئول برگذاری مراسمات دینی و... است مثل غسل با ادرار گاو دادن افراد یا تهیه ادرار گاو مقدس شده [نیرنگ] یا مراسم هایی که در آتشکده برگذار میشده و ازدواج و سدره پوشی و... که گرچه خیلی ازین مراسم های خرافی در دین اسلام نیست لکن جایگاهش تا حدی شبیه به حجت الاسلام در دین اسلام است که معمولاً خطبه عقد میخوانند یا در مراسم های دینی همچون روضه ازیشان استفاده میشود یا... بنابراین برای تطبیق میتوانیم موبد را مشابه حجت الاسلام و مجتهد فرض کنیم و موبد موبدان را مشابه مرجع تقلید و ولی فقیه. در حال حاضر یک موبد نمیتواند آراء فقهی یا... از منظر خود ولو برای نزدیکان بر خلاف عرف و سنت رایج میان زرتشتیان استخراج کند (مشابه یک مجتهد در اسلام) و انجمن موبدان تهران (گرچه شاید بطور اصطلاحی رئیسش را بتوان موبد موبدان نامید اما با اختیاراتی کمتر از موبد موبدان در گذشته) دستور العمل هایی را بیان میکند یا... (برای نمونه بنگرید به اینجا) و یک موبد نمیتواند خود احکامی را استنباط و اجتهاد انجام دهد و نیز از آنجا که مقوله تقلید در آیین زرتشت بهیچ وجه مشابه اسلام نیست این انطباق ها تا حدی قرار دادیست لکن مشخصاً مقام موبدی مشابه ولی فقیه یا مرجع تقلید یا اجتهاد بهیچ عنوان نمیتواند باشد یا موبد موبدان مشابه اجتهاد نیست قطعاً بالاتر است [فی المثل نقش کرتیر موبد موبدان زرتشتیان در زمان شاهان ابتدایی ساسانی در حد ولی فقیه امروزیست با اختیاراتی به نسبت کمتر ولی بیش از یک مرجع تقلید امروزی]. بنابراین بهترین تطبیق همین است که موبد یک چیزی در حد حجت الاسلامی و با ارفاق و نادیده گرفتن برخی تفاوت ها تا حدی شبیه به اجتهاد باشد و موبد موبدان هم یک چیزی در حد مرجعیت تقلید و ولی فقیه و موبدیاری هم نقشی مشابه یک طلبه که هنوز حجت الاسلام نشده لکن توانایی انجام برخی امورات دینی را دارد.

حال با در نظر گرفتن سخنانی که بالاتر عرض کردیم باید شما خواننده گرامی را با بانویی بنام «سیده نصرت امین» آشنا نماییم که بعنوان یک زن مسلمان ایرانی و در زمان پهلوی (سال 1314 هجری شمسی) به درجه اجتهاد رسیده اند و این درحالیست که در کل تاریخ زرتشتیان قبل از آن و یا بعد از آن تا همین الآن نیز ما یک زن نداریم توانسته باشد بطور رسمی موبد بشود و همان موبدیاری زنان هم گرچه بهیچ روی با درجه اجتهاد در اسلام برابری نمیکند اما تازه از سال 1389 در ایران باب شد. انجمن زرتشتیان تهران یا حالا نهادهای رسمی دیگر زرتشتیان در دیگر نقاط دنیا اگرهم بطور رسمی اعلام کنند زنان فارغ ازینکه پدرشان موبد باشد یا خیر [موروثی بودن موبدی را هم رسماً باطل اعلام کنند] زین پس میتوانند موبد بشوند لکن این نمیتواند تبعیض آشکار و باطلی را که چندین و چند قرن بر علیه زنان روا داشتند بر خلاف اسلام که تا درجه اجتهاد را برای زنان با مصداق بانو مجتهده امین اجازه داده است، بپوشاند. در فقه شیعه هیچ گاه در هیچ زمانی اجماع بر این نبوده که زنان نمیتوانند مجتهد شوند لکن در آیین زرتشت همیشه قانون این بوده که زنان نمیتوانند موبد یا هیربد که از موبد پایین تر است بشوند.

**: اینکه ایراد بی ربط بگیرید خب چرا زنان در اسلام نمیتوانند مرجع تقلید شوند باید عرض کنیم مرجعیت تقلید شبیه به پیامبری کاری کاملاً اجتماعی و داخل توده های مختلف مردم است، از دریافت خمس و زکات گرفته تا مسئولیت هایی که بواسطه مکلفین یک مرجع تقلید در هرکجای دنیا بر گردن این فرد قرار میگیرد. حال با توجه به بحث حجاب و روابط شرعی [مشخصاً گروه های مردم با اکثریت مرد که سرپرست خانوارها محسوب میشوند و در مقوله های خمس و زکات و... سراغ مرجع خود باید بروند در مورد ارتباط با یک مرد دیگر راحت ترند تا زن] و نیز مقوله مهم مادر شدن و تربیت فرزندان در دوران خردسالی و کودکی و... که برای زنان در اسلام توصیه های بسیاری بدان شده گرچه واجب نیست، مشخصاً مرجع تقلید شدن یک زن بیشتر اسباب مشکل است تا عدالت جنسیتی و در نظر داشته باشید رن مجتهد دیگر در احکام از مرجع تقلیدی میتواند تقلید نکند، خمس و زکات مال خود را میتواند در راهی که میداند صرف کند و... خلاصه نقشی مشابه مرجع تقلید دارد لکن در مقیاسی کوچکتر و این نیست بگوییم مرجع تقلید شدن کلاً یک جایگاهیست که اسلام زنان را در آن حد ندانسته به آن دست پیدا کنند خیر زنان میتوانند به نوعی مرجع تقلید هم بشوند لکن در مقیاسی کوچکتر که نیاز نباشد داخل اجتماع مشابه نقشی که فی المثل پیامبران داشتند حل بشوند و امورات مختلفی در مقیاس های بعضاً جهانی [از نظر سیاسی، مثل آیت الله سیستانی و دیدارش با پاپ] برگردنشان قرار بگیرد یا بنابر قول مشهور مقلد داشته باشند. در وبسایت راسخون راجع به این مقوله توضیحات نسبتاً مفصلی داده شده است (بنگرید به اینجا) و خب طبیعتاً بدلیل پویا بودن فقه اصولی شیعه همانطور که انتظار میرفت در این مسئله هم اجماع صد درصدی نیست که زن نتواند شبیه به مرجع تقلید فتوایش برای غیر خودش حجت باشد و در اینجا مقاله ایست که سعی کرده نشان بدهد فتوای زنان مجتهد برای غیر خودشان هم حجت است گرچه در اینجا بیان شده برای غیر خودشان حجت نیست. بهرطبع فارغ از اختلافی بودن این مسئله حداقل محرز است که فتوای زن مجتهد برای خودش حجت است. جدای از همه این موارد، عنوان موبدی با اجتهاد و حجت الاسلامی برابری میکند نه مرجعیت تقلید که شبیه به موبد موبدان است بنابراین این مقوله هیچ ربطی به تبعیض ناروای زرتشتیان در حق زنان که زن بهیچ روی نمیتوانسته موبد بشود در عین اینکه اسلام این تبعیض را بهیچ روی روا نداشته ندارد و بنابراین استدلال بنده حقیر در این پست وبلاگ متقن و بدون خدشه است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۲۲

نظرات (۱)

عالی و مفید بود 👍 

 

پاسخ:
با سلام، ممنون، خدا را شکر که مطلب مفید به فایده واقع شده است.