حجت الاسلام سوزنچی: دفاع از حجاب به قیمت تحریف در تفسیر قرآن!
بسم الله الرحمن الرحیم
چندیست به سبب راه اندازی دوباره گشت ارشاد نام یک روحانی معلوم الحال بعضاً در بخشی از فضای مجازی که متعلق به گرایشات سیاسی خاصی هست به چشم میخورد. این فرد یعنی حجت الاسلام حسین سوزنچی که از صدا و سیما تا کانال های یک جریان خاص سیاسی رد پایش دیده میشود جزء مدافعین رویکرد جمهوری اسلامی در زمینه حجاب است. من به قدر کافی ناظر به این مقوله سخن گفته و نقدهای جدی را بیان کرده ام و اگرچه در حدود وجوب حجاب متمایل به مشهور فقهای شیعه و سنی هستم اما این دلیل نمیشود ادعاهای بشدت سست را که آشکارا آیات کلام خدا را وارونه میکنند نادیده بگیرم. این فرد به اصطلاح حکومتی در بخشی از نقد خود با عنوان «بررسی نظر دکتر کدیور درباره حجاب شرعی» پاسخی مثلاً به یکی از نقدهای حجت الاسلام کدیور داد که بطرز عجیبی ناشیانه و بی اعتبار بود.
آقای سوزنچی کامنت مرا نیز در وبسایت خود منتشر نکرد فلذا ترجیح دادم اینجا بحث را تشریح و صرفاً لینک این پست از وبلاگ را بصورت کامنت در وبسایتش قرار دهم گرچه برای این افراد متعصب خیلی وقت است تحقیق و عقاید محققانه مرده است اما حق نقد در صورت اسم آوردن از شخص باید بصورت اطلاع دادن به وی اگر به سهولت در دسترس است ادا شود. سوزنچی میگوید:
مقدمه دومی که برای فهم آیه باید مدنظر قرار گیرد این است که وقتی پس از نهیِ «لایبدین زینتهن»، استثنای «الا ما ظهر منها» میآید، معلوم میشود که از نظر قرآن کریم، زینتها و وسایل زینتی زنان دو دستهاند: برخی باید مخفی بمانند و برخی میتوانند آشکار شوند؛ و آیه با این نحوه بیان خود تاکید میکند که اصل بر مخفی بودن است، غیر از مواردی معین.
اکنون اگر، طبق نظر دکتر کدیور، از ظاهر آیه برآید که نپوشاندن از زیر گردن به بالا، و از زیر زانو و بازو به پایین برای زن مجاز است، با توجه به اینکه، نپوشاندن این اندامها، بهتبعِ نپوشاندن زیورآلاتشان است، از ایشان سوال میشود که کدام زیورآلات مورد نهی قرار گرفته است؟! زینتها و زیورآلات زن اموری است که همگی در محدودههایی که ایشان به عنوان محدوده استثنا مطرح کردهاند قرار میگیرند: یعنی از روی سر تا زیر گردن (مانند گل سر، سورمه چشم، روژ لب و گردنبند) از سرانگشتان تا بالاتر از مچ در دست (مانند لاک ناخن، انگشتر و النگو) و پا (مانند لاک ناخن و خلخال). تنها مصداقی که میتوان یافت که در محدوده مورد نظر ایشان قرار میگیرد، قلیلی از گردنبندهاست که از «زیر گردن» هم پایینتر میآید و در محدوده «سینه» قرار میگیرد (مانند «سینهریز»). اکنون آیا معقول است که به جای اینکه بگویند «فقط این مدل خاص از گردنبند را بپوشانید»، بگویند «همهی زینتها را بپوشانید غیر از موارد زیر»، و وقتی موارد را برمیشمرند، همه استثنا شوند غیر از گردنبند، آن هم قلیلی از گردنبندها، نه همه آنها؟ به تعبیر دیگر، استثنا کردن زمانی معقول است که اصل مطلب (مستثنی منه)، بیشتر از موارد مورد استثنا (مستثنی) باشد؛ در حالی که بر اساس برداشت دکتر کدیور از آیه، اصل مطلب فقط مربوط به یک مورد (گردنبند) است، و نه حتی تمام مصادیق این مورد (بلکه فقط قلیلی از مصادیق آن)، ولی استثنایش همه موارد دیگر و حتی برخی از مصادیق همین مورد است! آیا این استثنا کردن معقول است؟ اینجاست که اصطلاحاً نظر ایشان مستلزم «تخصیص اکثر» است که برخلاف ضوابط عادی سخن گفتن است و کلام هیچ عاقلی را نمیتوان بر آن حمل کرد، چه رسد به کلام خداوند متعال.
برداشت ایشان با قواعد استنباطی دیگری هم ناسازگار است که به علت تخصصی شدن بحث، از بیان تفصیلی آن خودداری میشود. فقط از باب نمونه اشاره میشود که ایشان معکوس قیاس اولویت، استنباط کردهاند که قابل دفاع نیست. چنانکه اشاره شد، استنباط «پوشاندن اعضا» از تعبیر مربوط به «پوشاندن زینتها و زیورآلات»، از باب قیاس اولویت است؛ چون جذابیت اصلی مال اندامهاست و پوششها در صورتی که روی اندامها باشند میتوانند جذاب شوند، لذا اگر پوشش زیورآلات را تاکید کنند میتوان پوشش اندام را نتیجه گرفت؛ اما از جواز نپوشاندن برخی از زیورآلات، نمیتوان لزوما جواز نپوشاندن اعضا را نتیجه گرفت؛ و لذا فقهایی که فتوا به جواز نپوشاندن وجه و کفین (و احیانا قدمین) میدهند به روایات مربوطه تمسک میکنند نه به این آیه.
آنچه در قرآن کریم اینجا مد نظر ماست بخشی از آیه 31 سوره نور میباشد که در آن میخوانیم:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ ... لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ... لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ
و به زنان مؤمن بگو ... زینتشان را جز آنچه از آن آشکار است، آشکار نکنند ... زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرشان یا پدرشان، یا پدران شوهرشان یا پسرانشان، یا پسران شوهرشان، یا برادرشان یا پسران برادرشان، یا پسران خواهرشان یا زنان [همکیش]شان، یا ملک یمینهایشان، یا غلامانى که نیازمند [به زن] نیستند، یا کودکانى که بر نهانیهاى زنان آگاه نیستند، و بگو که چنان پاى نکوبند تا زینتى که پنهان داشته اند، معلوم شود
در این آیه سه قرینه به چشم میخورد:
نخست آشکار نکردن زینت جلوی نامحرمان - دوم آشکار گذاشتن زینتی که معلوم است - سوم آشکار نکردن مقطعی زینتی که پنهان است
در آیه شریفه از عبارت «لا یُبْدِینَ» (فعل نهی جمع مؤنث) استفاده شده که یبدین از مصدر ابدا به معنای آشکار کردن آمده است و نه «یُخْفِینَ» به معنای پنهان کردن یا پوشاندن!. زینت هم اینجا مشخصاً مربوط به جواهرات و... است و نه اندام بدن. در قرآن مجید هم زینت به معنای لباس و نیز مال و اموال و فرزندان بکار رفته است که با توجه به مقوله حجاب اینجا مشخصاً آن قسم از اموالیست که زنان بر بدن خود بعنوان زینت بکار میبردند مثل جواهرات که چنانچه انتهای آیه هم به خلخال اشاره دارد مشخصاً بیان میدارد منظور جواهرات است.
سوزنچی میگوید چون در آیه از آشکار کردن سخن گفته شده پس مخفی کردن هم مربوط به پنهان کردن است و عنوان میکند این یعنی «برخی (زینت ها) باید مخفی بمانند»! این ادعای کذب در حالیست که آیه قرآن را باید با قرآن تفسیر کرد نه لاطائلات شخصی و من درآوردی! وقتی قرآن از «یبدین» استفاده میکند دیگر کسی نمیتواند بگوید «ظَهَرَ» ملاک تفسیر من است! بلکه اینجا ظهر به فعل نهی اول برمیگردد. خداوند به اصطلاح بطور عامیانه لنگ یک آخوند حکومتی بعد از چهارده قرن بوده نمیتوانسته بجای ببدین از یخفین استفاده کند یا از صورت منفی و نهی بر مصدر ظهر بجای یبدین استفاده کند؟ وقتی اولین فعل نهی یبدین است و بعد در راستای آن ظهر آمده این یعنی ظهر در راستای یبدین باید تفسیر شود چون دستور بر مصدر یبدین بوده است.
نیز انتهای آیه نشان میدهد اگر هم زنان برای آشکار نکردن روی به پنهان کردن آوردند باز نباید بصورت مقطعی کاری کنند معلوم شود. این یعنی «پنهان کردن» زینت در آیه اعم از آشکار نکردن بوده و بر این اساس اگر زنان از زینت استفاده نکنند دلیلی پوشاندن قسمتی که زینت در آن بکار رفته [بر اساس این قسمت از آیه] بهیچ عنوان نیست.
عجبا که سوزنچی میگوید «از ایشان سوال میشود که کدام زیورآلات مورد نهی قرار گرفته است؟!» و نمی فهمد منظور آیه در آنجا تعیین اکثریت و اقلیت نیست که مدعی شده چون بنابر نظر کدیور خیلی از زینت ها آشکار می مانند پس نمیتواند درست باشد! مگر آیه حدی تعیین کرده است؟ چرا این جماعت تراوشات ذهنی خود را به وحی میخواهند تحمیل کنند؟. آنجا هم که میگوید «استثنا کردن زمانی معقول است که اصل مطلب (مستثنی منه)، بیشتر از موارد مورد استثنا (مستثنی) باشد» نمی فهمد اتفاقا منظور از استثناء کردن مشابه پوشانیدن عورت برای مردان (که منحصر در شرمگاه جلو و پشت است) میتواند موارد خیلی مهم در قسمت های خاص بدن مثل سینه و یا آرایش اندامی از بدن که طی برهنه بودن آنها فرد نیمه برهنه خواهد بود مد نظر باشد نه اینکه این فرد حد اکثریت و اقلیت از خود در بیاورد!. یک سند بیاورد در کجای اصول فقه [مورد قبول قاطبه فقهای شیعه و سنی] و کجای علم منطق این گزاره هست که اگر استثنائی باشد باید حتماً موارد اقلیت را شامل شود؟ این ادعای باطل از کجا آمده است و چرا این افراد با منطق بیگانه اند؟.
نکته مهم دیگر آنکه در پاسخ به ادعای کذب سوزنچی مبنی بر «چنانکه اشاره شد، استنباط «پوشاندن اعضا» از تعبیر مربوط به «پوشاندن زینتها و زیورآلات»، از باب قیاس اولویت است؛ چون جذابیت اصلی مال اندامهاست و پوششها در صورتی که روی اندامها باشند میتوانند جذاب شوند» براحتی میتوان گفت با عدم استفاده از زینت ها حکم آیه تحقق پیدا میکند. نکته بسیار جالب اینجاست که در همین آیه در انتها گفته نشده پای خود را بر زمین نزنید تا اندامتان (مثلاً مچ پا) آشکار نشود بلکه عنوان شده بر زمین نزنید تا زینت آشکار نشود!. ضمن اینکه این ادعا که گفته است چون آن زینت ها بر اندام باشند جذاب هستند پس باید محل پوشانیده شود کذب محض است؛ توضیح بیشتر آنکه وقتی برای آرایش صورت استدلال میشود عنوان میکنند اگر آرایش نباشد پوشانیدن نیازی نیست چطور شد اینجا چون آن اندام با زینت ها جذاب تر میشوند پوشانیدن اندام ولو زینت ها نباشند واجب تلقی شده است در حالیکه آیه فقط ناظر به زینت ها در آن بخش دستور داده است؟؛ خواننده گرامی منصفانه قضاوت کنید، تحریف ازین واضحتر؟.
آنجا هم که این فرد از جذابیت حرف زد باید اثبات کند مچ دست برهنه یک زن چقدر جذابیتش از صورتش بیشتر است که باید پوشانیده شود ولو زینتی بر آن نباشد؟! این تفکرات و نظریات باطل که در هیچ علمی تأیید نشده است از کجا آمده در نظر حضرات به مثابه فکت علمیست؟!.
در نهایت سوزنچی در یکی از کامنت های خود وقتی دیده نقدش در متن وبسایت کارگر و مکفی نبوده گفته است:
استثناءی که در آیه آمده قرینه می شود بر مقصودی که بنده برداشت کردم. بحث از «آشکار نکردن .. به جز …» است. یعنی وضعیت طبیعی را بیان می کند که در زنان عموما زینت در آن محلها هست و آن محلها خالی از زینت نیست. یعنی عرف زنان این است که النگو در دستشان و انگشتر در انگشتشان هست. بعد می فرماید این زینتها[یی که در این محلهاست] آشکار نکنید غیر از مواردی که [به خاطر اینکه نپوشاندن محلش جایز است] به طور طبیعی آشکار می شوند. و این یعنی محل آن زینتهای اولی به عنوان قاعده اولی مخفی است و این زینتهای آن محلها را آشکار نکنید (همان گونه که آنجا که آشکار کردن مجاز می شود به خاطر مجاز بودن محلش است) نه اینکه زینت را درآورید و سپس آن محل را می توانید آشکار کنید.
این در حالیست که با نگاه کردن به قرآن کریم بطلان این ادعای خزعبل هم آشکار میشود، توضیح بیشتر آنکه اولاً چطور این فرد به خودش اجازه داده عبارت «که در این محلهاست» را به آیه تحمیل کند؟ اضافه کردن یک کلمه بطوری که ابهام پیش نیاید و مفسر تحریف گر مجبور به دخالت مستقیم در ترجمه آیه نشود چه اتفاقی را موجب میشد که خداوند از آن صرفنظر کرده است؟. نکته دیگر آنکه این مقوله بخوبی با نگاه به آیه 43 سوره نساء روشن میشود چنانچه در بخشی از آن آیه میخوانیم:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى...
ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید
عمده مفسرین برآنند که تحریم شراب سیری تدریجی داشته و در زمان نزول این آیه ابداً شراب تحریم نشده است. توجه بفرمایید خداوند در اینجا چون تحریم شراب مد نظر نبوده است نهی از خوردن مشروب نکرده بلکه امر به نزدیک نشدن به نماز حین مستی داده چون اصلاً اینجا شراب مد نظر نیست بلکه خواندن نماز مد نظر میباشد. هیچ کس اینجا نتیجه نگرفته چون در هنگام مستی به نماز نباید نزدیک شد پس خوردن شراب حرام است! بلکه بوضوح آیه صرفاً بیان میدارد هنگام مستی به نماز نباید نزدیک بشوید و همین امر در تحقق منظور آیه کفایت میکند و این بر اساس اکثریت تفاسیر است. در آیه 31 سوره نور هم صرف آشکار نکردن زینت اعم ازینکه از آن استفاده نشود یا اگر استفاده شده محلش پوشانده شود کاملاً فعل نهی آیه تحقق پیدا کرده و دیگر هیچ جای بحثی نمی ماند.
حال چطور میشود وقتی پای حجاب در میان است صرف آشکار نکردن زینت که میتواند با عدم استفاده از آن جلوی نامحرم تحقق پیدا کنند با تحریف و تأویل و تفسیر به رأی به پوشاندن آن اندام حتی اگر زینتی نداشته باشند برگردانده میشود؟ این آراء کذب و جعلی از کجا در آمده است؟!. با عدم استفاده از زینت ها عیناً حکم آیه تحقق پیدا میکند، اینجا به چه حقی از خدا و رسولش جلو زده و قرینه شخصی و تفسیر به رأی را بر آیه تحمیل میکنند؟ عین این می ماند که کسی بگوید درست است که خداوند در پنج نوبت از خواندن نماز سخن رانده است و با قرائت این پنج نوبت حق تکلیف بر اساس متن آیه ادا میشود اما چون نگفته هفت نوبت نخوانید و من فاقد سواد بنظرم باید هفت نوبت باشد پس آیه دارد میگوید هفت نوبت باید خوانده شود!! همین قدر استدلال این جماعت سطحی و پوچ است.
کاش در مورد ربا هم همینقد دغدغه داشتی