مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیا حجاب موی سر توجیه علمی دارد؟

 

پیش درآمد

اصل و دلیل حکم حجاب موی سر بعنوان بخشی از حکم کلی حجاب الهی بودن آن هست [طبیعتا فردی الهی بودن اسلام رو قبول نداشته باشد باید الهی نبودن این دین را اثبات کند نه بحث بر سر اصل فلسفه حجاب اگرچه سخن پیرامون توجیه علمی حجاب ایرادی نداشته و ربطی به دیندار یا نبودن فرد ندارد]. توجیه علمی، وجوب اجرای حکم رو نمیرساند، صرفا عنوان میکنند که این حکم توجیه علمی هم دارد نه اینکه چون دلیلی در غلوم تجربی دارد پس واجب بودن حکم هم مربوط به علوم تجربی است، خیر، اصل دلیل وجوب حجاب الهی بودن آن هست و پشتوانه علمی صرفا برای آگاه تر شدن انسان پیرامون حکمت این حکم میباشد نه واجب بودن!!. مثال:

علم امروزه اثبات کرده نخوردن غذا ولو تا حد شانزده ساعت در روز حتی میتواند برای بدن مفید هم باشد (نه بطور کل، بعنوان یک رژیم غذایی در بازه زمانی) لکن برای نخوردن آب طی این مدت توجیهی در علوم تجربی فعلا نیست [ضرری بصورت مطلق عنوان نمیشود ولی فایده ای هم بنده حقیر ندیدم بیان کنند].

حال اگر ما بیاییم بگوییم توجیه علمی منحصر در علوم تجربی مبتنی بر آزمایشگاه و راستی آزمایی در حد فکت علمی [چرا که در آن زمان بسیاری تجربه روزه داری داشته و هیچ مشکلی برایشان پیش نیامده بود] دلیل و مبنای احکام الهیست یقینا چهارده قرن پیش نباید روزه میگرفتیم.

اگرچه مسئله جذابیت زن و اینکه موی سر من جمله زینت های اوست امری بدیهی در طی تاریخ و موی زن هم مورد توجه بوده لکن سخن پیرامون این است که توجیه احکام در علوم تجربی مبنا نمیتواند باشد ولی به جهت کشف بخشی از حکمت احکام میتواند جالب توجه باشد.

در این متن از رفرنس های متعدد بهره برده شده فلذا هرگونه انتقاد به آن مستلزم نقد رفرنس مربوطه هست و بدیهی است نظرات شخصی افراد متعصب فاقد سواد علمی، اعتبار علمی رفرنس یا متن را خدشه دار نمیکند. چنانچه رفرنسی در نقد این متن هست [که میدانیم نیست] ضزوریست منتقد با ارائه رفرنس حرف خود را عنوان نماید.

 

پرده اول)

مردان بیشتر از زنان نسبت به محرک های بصری واکنش نشان میدهند [نسبت به محرک های جنسی بواسطه جذابیت های جنسی بصری جنس مخالف حساس ترند]

 

مقدمه

Visual sexual Appeal (کیفیت جذابیت جنسی بصری [دیداری]) چیست؟:

 

Visual (1):

relating to seeing

something such as a picture, photograph, or piece of film used to give a particular effect or to explain something

مربوط به دیدن

چیزی مانند عکس یا تصویر یا قطعه فیلم که برای ایجاد یک جلوه خاص یا توضیح چیزی استفاده میشود.

 

Sexual (2):

relating to the activity of sex

relating to being male or female

connected with being male or female

مرتبط با فعالیت جنسی

مربوط به مرد یا زن بودن

مرتبط با مرد یا زن بودن [مثلا ویژگی های جنسی پروانه].

 

Appeal (3): the quality in someone or something that makes him, her, or it attractive or interesting

کیفیت در کسی یا چیزی که او را جذاب یا جالب میکند.

 

در نتیجه هر ویژگی جنسیتی قابل دیدن که متعلق به زن یا مرد باشد و آنها را جذاب یا جالبتر کند و یا در فعالیت های جنسی مؤثر باشد ویژگی جنسی بصری نامیده میشود.

اهمیت جذابیت جنسی تا آنجا پیش رفته که تبلیغات مبتنی بر جذابیت های جنسی در کنار جاده ها خطرناک ارزیابی شده (4) و پرواضحه که منظور از جذابیت جنسی  ویژگی یا چیزهایی هست که میل جنسی فرد را تحریک میکنند فلذا جذابیت جنسی در تبلیغات یکی از هفت جذابیت موفق نامیده شده است:

Sexual appeal is one of seven appeals used successfully in advertising (5).

 

عناوین «Visual Sexual Attractive» (جذابیت جنسی بصری) یا «Visual Sexual Attraction» (جاذبه جنسی بصری) نیز مترادف این عنوان بوده و از نظر معنا و مفهوم تفاوت خاصی ندارند:

attractive (6):

very pleasing in appearance or sound:
a very attractive young woman
I find him very attractive (= he attracts me sexually).
attractive countryside
an attractive colour scheme

 

attraction (7):
the feeling of liking someone, especially sexually, because of the way they look or behave:
She felt an immediate physical attraction to him.

 

یا بعنوان مثال در مبحث برندینگ، جذابیت جنسی به پیامهای تشویقی persuasive messages ادغام شده با اطلاعات جنسی sexual information گفته میشود که در یک پیام کلی در مورد یک برند تعریف میشود. اطلاعات جنسی هم به عنوان هرگونه بازنمایی که علاقه یا رفتار یا انگیزه جنسی را به تصویر بکشد یا دلالت بر آن بکند تعریف میکنند (8).

 

یا در جای دیگری میخوانیم:

Sexual Attraction (9):

Noun    1.    sexual attraction - attractiveness on the basis of sexual desire
attractiveness, attraction - the quality of arousing interest; being attractive or something that attracts; "her personality held a strange attraction for him
"

 

هر سه این عناوین مربوط به «Sexual Desire» (میل جنسی) هستند و بنابراین واضحه که جذابیت های جنسی بصری بطور مستقیم مرتبط با محرک های جنسی بصری (Visual Sexual Stimuli) میباشند (طبیعتا اگر بهیچ عنوان تحریک کننده نباشد جذابیت جنسی معنا ندارد) خواه این تحریک در حد یک پوستر تبلیغاتی یا تصویر جنسی ساده (Sexual Imagery) یا پوشش مردم جامعه باشد خواه یک مدل زنده یا فیلم شهوانی.

 

متن

منابع متعددی ثابت میکند که جذابیت های جنسی بصری جنس مخالف بطور مشخص بیشتر روی مردان اثر میگذارند تا زنان و مردان واکنش بیشتری نسبت به محرک های جنسی دارند:

 

الف:

مردان بالغ به محرک های بینایی شهوانی حساسیت بیشتر دارند. این نقطه ضعف مرد در زندگی روزمره اش همواره به چشم می خورد و به صورت های گوناگون از جمله تهیه عکس ها, مجلات و فیلمهای سکسی مورد بهره برداری قرار می گیرد. زنان به محرکهای لمسی حساسیت بیشتر دارند.
... مردان به صورتی گسترده تر تحت تأثیر محرکهای شهوانی قرار می گیرند و از این نظر فعال ترند. از سوی دیگر, چون حس لامسه برد زیاد ندارد و فعالیتش محدود به تماس از نزدیک است و از این گذشته هورمونهای جنسی زن به صورت دوره ای ترشح می شوند و به طور متناوب عمل می کنند, تأثیر محرکهای شهوانی بر زن , صورتی بسیار محدود دارد و از این نظر فعالیت زنان بسیار کم است (10).

 

ب:

Sex Differences in Response to Visual Sexual Stimuli: A Review (11)

تفاوت های جنسی در پاسخ به محرک های جنسی بصری: مروری

Published online 2007 Aug 1

 

This article reviews what is currently known about how men and women respond to the presentation of visual sexual stimuli. While the assumption that men respond more to visual sexual stimuli is generally empirically supported, previous reports of sex differences are confounded by the variable content of the stimuli presented and measurement techniques.

این مقاله نحوه واکنس مردان و زنان به محرک های جنسی بصری را مرور میکند. در حالی که این فرض که مردان بیشتر از زنان به محرک های جنسی بصری پاسخ میدهند بطور کل از نظر تجربی پشتیبانی میشود گزارش های قبلی از تفاوت های جنسی با محتوای متغیر محرک های ارائه شده و تکنیک های اندازه گیری مخدوش میشوند.

 

Sex differences in response to visual sexual stimuli are widely acknowledged, although poorly documented. A common presumption in society and the media is that men respond more strongly to visual sexual stimuli than do women. Pornographic magazines and videos directed at men are a multi-billion dollar industry while similar products directed towards women are difficult to find. It is estimated that of the 40 million adults who visit pornography websites annually, 72% are male while only 28% are female (www.toptenREVIEWS.com, 2006). Although experimental studies support the idea that men generally respond more to sexual stimuli than women, there is not a complete understanding of this sex difference (Kinsey, Pomeroy, Martin, & Gebhard, 1953; Laan, Everaerd, van Bellen, & Hanewald, 1994; Money & Ehrhardt, 1972; Murnen & Stockton, 1997; Schmidt, 1975; Steinman, Wincze, Sakheim, Barlow, & Mavissakalian, 1981). The extent of sex differences and the exact mechanisms producing them are unclear.

تفاوت‌های جنسی در پاسخ به محرک‌های جنسی بصری به طور گسترده تأیید شده است، اگرچه کمتر مستند شده است. یک فرض رایج در جامعه و رسانه ها این است که مردان نسبت به زنان قوی تر به محرک های جنسی بصری واکنش نشان می دهند. مجلات و ویدئوهای مستهجن برای مردان یک صنعت چند میلیارد دلاری هستند در حالی که یافتن محصولات مشابه برای زنان دشوار است. تخمین زده می شود که از 40 میلیون بزرگسالی که سالانه از وب سایت های پورنوگرافی بازدید می کنند، 72٪ مرد و تنها 28٪ زن هستند. اگرچه مطالعات تجربی از این ایده حمایت می‌کنند که مردان معمولاً بیشتر از زنان به محرک‌های جنسی پاسخ می‌دهند، درک کاملی از این تفاوت جنسی وجود ندارد. میزان تفاوت های جنسی و مکانیسم های دقیق ایجاد آنها نامشخص است.

 

...The currently available data strongly support the idea that men and women differ in the sorts of stimuli that they find sexually attractive and arousing.

در حال حاضر داده های موجود قویاً از این ایده حمایت میکنند که مردان و زنان در انواع محرک هایی که از نظر جنسی جذاب و برانگیخته میشوند متفاوت هستند.

 

... Men are influenced by the sex of the actor portrayed in the stimulus while contextual factors, possibly allowing for the creation of a social scenario, may be more important to women.

مردان تحت تأثیر جنسیت بازیگری هستند که در محرک به تصویر کشیده میشود در حالی که عوامل زمینه ای که احتمال ایجاد سناریو اجتماعی را فراهم میکند ممکن است برای زنان مهم تر باشد.

 

... Rather, differences in response to visual sexual stimuli could be one example supporting the idea that the brains of men and women differ functionally in their environmental assessment to produce sexually differentiated behavioral response patterns.

تفاوت ها در پاسخ به محرک های جنسی بصری میتواند نمونه ای دال بر حمایت ازین ایده باشد که مغز مردان و زنان از نظر عملکرد جنسی در ارزیابی محیطی در الگوهای پاسخ به رفتارهای جنسی اختلاف دارند.

 

ج:

The use of sexual appeal in fashion advertising: An examination how it influence men versus women

2017

استفاده از کیفیت جذابیت جنسی در تبلیغات مد: بررسی چگونگی تأثیر آن بر مردان در مقابل زنان

 

There is a general assumption that man focusing more on physical attractiveness and orientation towards sex while women are more focusing more on feelings and relationship-based orientation to sexuality (12).

یک فرض کلی وجود دارد که مردان بیشتر بر جذابیت فیزیکی و جهت گیری نسبت به جنسیت تمرکز میکنند در حالی که زنان بیشتر بر احساسات و گرایش مبتنی بر رابطه به تمایلات جنسی تمرکز میکنند.

 

* طبیعتاً منظور از فیزیکال جذابیت های مربوط به جسم زن هست برای مرد.

 

د:

Men and women differ in amygdala response to visual sexual stimuli (13).

Published:

مردان و زنان در پاسخ آمیگدال به محرک های جنسی بصری فرق دارند.

 

Abstract

Men are generally more interested in and responsive to visual sexually arousing stimuli than are women. Here we used functional magnetic resonance imaging (fMRI) to show that the amygdala and hypothalamus are more strongly activated in men than in women when viewing identical sexual stimuli. This was true even when women reported greater arousal. Sex differences were specific to the sexual nature of the stimuli, were restricted primarily to limbic regions, and were larger in the left amygdala than the right amygdala. Men and women showed similar activation patterns across multiple brain regions, including ventral striatal regions involved in reward. Our findings indicate that the amygdala mediates sex differences in responsiveness to appetitive and biologically salient stimuli; the human amygdala may also mediate the reportedly greater role of visual stimuli in male sexual behavior, paralleling prior animal findings.

خلاصه به طور کلی مردان نسبت به زنان به محرک های بصری تحریک کننده جنسی علاقه مند هستند و به آنها واکنش نشان می دهند. در اینجا ما از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی (fMRI) استفاده کردیم تا نشان دهیم که آمیگدال و هیپوتالاموس در مردان نسبت به زنان در هنگام مشاهده محرک‌های جنسی یکسان به شدت فعال می‌شوند. این امر حتی زمانی که زنان برانگیختگی بیشتری را گزارش کردند نیز صادق بود. تفاوت‌های جنسی مختص ماهیت جنسی محرک‌ها بود، عمدتاً به نواحی لیمبیک محدود می‌شد و در آمیگدال چپ بزرگتر از آمیگدال راست بود. مردان و زنان الگوهای فعال سازی مشابهی را در چندین نواحی مغز از جمله نواحی مخطط شکمی درگیر در پاداش نشان دادند. یافته‌های ما نشان می‌دهد که آمیگدال میانجی تفاوت‌های جنسیتی در پاسخگویی به محرک‌های اشتها آور و بیولوژیکی برجسته است. آمیگدال انسان همچنین ممکن است نقش بیشتر محرک های بصری را در رفتار جنسی مرد، به موازات یافته های حیوانی قبلی، واسطه کند.

 

شبهه:

عده ای به نتایج یک تحقیق منتشر شده در آکادمی ملی علوم آمریکا در سال 2019 اشاره میکنند و عنوان میکنند که مشخص شده مردان نسبت به زنان بصری تر نیستند!!.

 

و اما پاسخ:

1. اگر به متن منتشر شده مربوط به این تحقیقات در وبسایت ساینتیفیک آمریکن «www.scientificamerican.com» نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم نه تنها خود این تحقیقات این چنین ادعایی نکرده (صرفا گفته پاسخ عصبی مغز زنان و مردان در رابطه با محرک های جنسی بصری تفاوت های بسیار کمی دارد) بلکه نتایج این تحقیقات نیز توسط یکی از محققین تحقیقات قبلی زیر سؤال رفته و مسئول این تحقیقات 2019 در نهایت عنوان کرد ادعایی در رابطه با عدم تفاوت نداشتن مرد و زن نکرده و مطالعات آینده با وضوح بهتر ممکن است نتایج دیگری را نشان دهند و صرفا از لحاظ بیولوژیکی (واکنش خود مغز، نه بطور کل افراد) این تحقیقات عنوان میکند تفاوت خاصی بین مغز زن و مرد نیست.

2. نکته جالبتر آنکه حتی در ابتدای متن منتشره ازین تحقیقات نیز اشاره میشود که نتیحه تحقیق نهایی نیست و صرفا از نظر مغزی زن و مرد بررسی شده اند.

3. ادعایی در رابطه با اینکه مردان بصری تر از زنان نیستن در این تحقیقات ابدا عنوان نشده بلکه بیان شده پاسخ عصبی مغز زنان و مردان به محرک های جنسی بصری فرق چندانی ندارد [اینکه میل و خواست مردان کاملا بیشتر از زنان نسبت به جذابیت های جنسی بصری هست یا برخی عوامل دیگر رو این تحقیقات اصلا به آنها نپرداخته که بخواهد رد کند].

4. همچنین در این تحقیقات باز اشاره شده از لحاظ کردن پاسخ زنان مورد آزمایش صرف نظر شده است (عنوان کردند که اغلب این اظهارات میتوانسته مرتبط با فرهنگ و... باشد!!؛ بعبارتی بدون مشخص کردن دلیلی منطقی یا مبنای تحقیقات علمی، از لحاظ کردن احساس زنان نسبت به این تصاویر صرف نظر کرده اند، این بود تحقیقات معتبر؟!!).

بنابراین منطقی نیست فردی از همین یک مورد تحقیق ناقص در مقابل چندین مورد تحقیق که نتایجش رو رد میکنند استفاده کند. و اما برویم سراغ بررسی متن منتشر شده:

 

Universal Desire: Men and Women Respond Identically to Erotic Images

میل جهانی: مردان و زنان به تصاویر اروتیک (شهوانی) یکسان پاسخ میدهند.

 

The result is not the final word, as findings will likely turn up the heat on questions of divergent sexual arousal (14).

 

نتیحه نهایی نیست، زیرا یافته ها شاید بر روی سؤالات مربوطه به برانگیختگی جنسی تأثیر متفاوت میگذارند.

 

The magazine Playgirl famously launched as a source of sexual imagery targeted at (presumably heterosexual) women. It just as famously ended up with a readership of mostly homosexual men. The fate of the phallically bountiful periodical seemed to confirm the popular modern belief that women don’t find such visual stimuli particularly arousing. And some subsequent scientific findings appeared to validate that conventional wisdom, suggesting that men and women’s brains differ in their responses to sexual imagery.

مجله پلی گرل [این مجله بعنوان مجله ای مشابه پلی بوی تاسیس شده بود] به عنوان منبعی از تصاویر جنسی با هدف زنان (احتمالاً دگرجنسگرا) راه اندازی شد. انتشار این مجله در نهایت با خوانندگانی از مردان همجنس‌ گرا خاتمه یافت!!. به نظر می‌رسید که سرنوشت این نشریه پر از فالیک (هرچیز شبیه یا مرتبط به آلت تناسلی مرد رو phallic میگویند) این باور مشهور مدرن را تأیید میکند که زنان این قبیل محرک‌ های بصری را منحصرا تحریک کننده نمی یابند. و برخی از یافته‌های علمی بعدی به نظر می‌رسد که این حکمت مرسوم را تأیید می‌کند، و نشان می‌دهد که مغز مردان و زنان در پاسخ‌هایشان به تصاویر جنسی متفاوت است.

 

The issue with such studies is the social and cultural baggage about sex and desire that women likely bring into a controlled laboratory environment. It’s tough to get an unfiltered biological response to a sexual stimulus, especially when most studies rely on women’s own reporting about their responses—which is often shaped by the burden of sociocultural influences.

مسئله چنین مطالعاتی، توشه اجتماعی و فرهنگی در مورد جنسیت و میل است که زنان احتمالاً در یک محیط آزمایشگاهی کنترل شده وارد می کنند. دریافت یک پاسخ بیولوژیکی فیلتر نشده به یک محرک جنسی دشوار است، به‌ویژه زمانی که بیشتر مطالعات به گزارش‌ های خود زنان در مورد پاسخ‌هایشان تکیه می‌کنند – که اغلب تحت تأثیر تأثیرات اجتماعی- فرهنگی شکل می‌گیرد.

 

With the goal of stripping away that baggage and focusing only on a biological response, a research group has collected and processed brain-imaging findings from 61 relevant studies, producing a result likely to generate some controversy. It turns out, from the group’s analysis, that men and women don’t differ much at all in the brain pathways that respond to sexually arousing visual stimuli. These conclusions were published on July 15 in the Proceedings of the National Academy of Sciences USA.

با هدف از بین بردن این مسئله و تمرکز تنها بر پاسخ بیولوژیکی (صرفا اسکن واکنش مغز افراد)، یک گروه تحقیقاتی یافته‌های تصویربرداری مغزی از 61 مطالعه مرتبط را جمع‌آوری و پردازش کرده‌اند و نتیجه‌ای را به‌وجود آورده‌اند که احتمالاً باعث ایجاد برخی بحث‌ ها می‌شود. از تجزیه و تحلیل این گروه مشخص شد که مردان و زنان در مسیرهای مغزی که به محرک های بینایی تحریک کننده جنسی پاسخ می دهند، تفاوت زیادی با هم ندارند [= don’t differ much، حتی این تحقیقات هم منکر تفاوت داشتن مغز زن و مرد نشده]. این نتایج در 15 جولای در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده منتشر شد.

 

عنوان رسمی و نویسندگان تحقیق:

Neural substrates of sexual arousal are not sex dependent
Ekaterina Mitrichevaa, Rui Kimuraa, Nikos K. Logothetisa,b,, and Hamid R. Nooria,

aDepartment of Physiology of Cognitive Processes, Max Planck Institute for Biological Cybernetics, 72076 Tübingen, Germany; and bImaging Science and
Biomedical Engineering, University of Manchester, Manchester M13 9PL, United Kingdom

2019

 

و اما ادامه بررسی متن منتشر شده ازین تحقیق در Scientific American :

 

Other studies have often used subjective reports of sexual arousal with a narrow focus on specific brain regions, says senior study author Hamid Noori, head of the Neuronal Convergence research group at the Max Planck Institute for Biological Cybernetics in Tübingen, Germany. His team sought to look more holistically at brain networks that respond to visual sexual stimuli while excluding influences such as touch. In this way, he says, he and his colleagues focused on how sexual imagery alone triggers “fast, uncensored biological responses, looking beyond the curtain of social assumptions.”

حمید نوری [حمید رضا نوری، ریاضیدان و پزشک، از پژوهشگران مؤسسه ماکس پلانک در آلمان و مؤسسه فناوری ماساچوست آمریکا] نویسنده ارشد این مطالعه میگوید: مطالعات دیگر اغلب از گزارش‌های ذهنی از برانگیختگی جنسی با تمرکز محدود بر روی مناطق خاص مغز استفاده کرده‌اند. تیم او به دنبال نگاه جامع‌تر به شبکه‌های مغزی بود که به محرک‌های جنسی بصری پاسخ می‌دهند و در عین حال تأثیراتی مانند لمس را حذف می‌کنند. او می‌گوید به این ترتیب، او و همکارانش روی این موضوع تمرکز کردند که چگونه تصاویر جنسی به تنهایی باعث ایجاد «پاسخ‌های بیولوژیکی سریع و بدون سانسور می‌شود و به آن خارج از پرده فرضیات اجتماعی نگاه می‌کنند.

 

With that curtain out of the way, Noori says, the team found that being male or female contributes very little to which neural networks fire up in response to visual erotica. To reach this new take on existing evidence, Noori and his co-workers examined studies that used functional magnetic resonance imaging (fMRI) to compare brains of biologically male and female participants of different sexual orientations: homosexual, bisexual and heterosexual (these analyses do not typically include nonbinary or intersex participants).

... Noori and his colleagues looked at regions that became active together during arousal, using statistics to control for connections that cropped up by chance. What they found was scarcely any sex-based differences between men and women when brain networks responded to the visual stimuli. When the researchers dug deeper and looked at sexual orientation, however, they found separate arousal circuits were activated, depending on whether a participant was homosexual, bisexual or heterosexual.

نوری می‌گوید با این پرده، تیم دریافتند که مرد یا زن بودن نقش بسیار کمی [= very little] در ایجاد شبکه‌ های عصبی در پاسخ به محرک های شهوانی بصری دارد. نوری و همکارانش برای دستیابی به این برداشت جدید از شواهد موجود، مطالعاتی را مورد بررسی قرار دادند که از تصویربرداری (fMRI) برای مقایسه مغز از شرکت‌کنندگان زن و مرد از نظر بیولوژیکی با گرایش‌های جنسی متفاوت استفاده کرده بودند: همجنس‌گرا، دوجنس‌گرا و دگرجنس‌گرا. (این تحلیل ها معمولاً شامل شرکت کنندگان غیر دودویی یا بین جنسیتی نمی شود).

... نوری و همکارانش با استفاده از آمار برای کنترل اتصالاتی که به طور تصادفی به وجود آمده بودند، مناطقی را که با هم در طول برانگیختگی فعال شدند، بررسی کردند. چیزی که آنها هنگامی که شبکه های مغزی به محرک های بصری پاسخ می دادند دریافتند به ندرت تفاوت جنسیتی بین مردان و زنان بود [= scarcely any sex-based differences]. با این حال، هنگامی که محققان عمیق‌تر کاوش کردند و گرایش جنسی را بررسی کردند، دریافتند بسته به اینکه شرکت‌کننده همجنس‌گرا، دوجنس‌گرا یا دگرجنس‌گرا باشد مدارهای برانگیختگی جداگانه‌ای فعال می‌شوند.

 

These findings counter earlier results suggesting sex differences, Noori and his co-authors say, including the oft-cited work of Kim Wallen and his colleagues, who reported sex-based arousal variations in a brain region called the amygdala.

نوری و نویسندگان همکارش میگویند: این یافته ها با نتایج قبلی مخالفت می کند که نشان دهنده تفاوت های جنسی است. از جمله محتوای پراستناد کیم والن و همکارانش که تغییرات برانگیختگی مبتنی بر جنسیت را در ناحیه ای از مغز به نام آمیگدال را گزارش کردند.

 

و اما میرسیم به پاسخ پروفسور کیم والن:

 

In response to the new study, Wallen, a professor of psychology and behavioral neuroendocrinology at Emory University, questions some of the statistical conclusions. He points out that 90 percent of the participants in the 61 studies were heterosexual. For sexual orientation to really have had a big impact on the results, the other 10 percent of the population would have had to have a disproportionately big effect.

در پاسخ به مطالعه جدید، والن استاد روانشناسی و اعصاب دانشگاه ایموری، برخی از نتایج آماری را زیر سوال می برد. او اشاره می کند که 90 درصد از شرکت کنندگان در 61 مطالعه [نوری و همکاران] دگرجنس گرا بودند و گرایش جنسی واقعاً تأثیر زیادی بر نتایج دارد و 10 درصد دیگر جمعیت باید تأثیر نامتناسب زیادی داشته باشند.

 

In other words, 10 percent of the sample makes the difference,” says Wallen, who would like to have seen an analysis using only the 90 percent of subjects who were heterosexual. If men and women within the heterosexual group were still similar in how their brains responded to arousal, even as their heterosexuality affected the arousal response, “then I would be convinced,” he says. In response,

Noori points to a comparison by his group, cited in his paper, that found no differences in brain activation for male and female heterosexuals.

والن، که مایل است تحلیلی را با استفاده از 90 درصد افراد دگرجنس‌گرا ببیند [صرفا نتایج بررسی اسکن مغزی نود درصد زن و مرد دگرجنسگرا نه نتایج مخلوط کل افراد مورد آزمایش] ، می‌گوید: «به عبارت دیگر، 10 درصد از نمونه تفاوت را ایجاد می‌کند.» او می‌گوید: اگر مردان و زنان در گروه دگرجنس‌گرایان هنوز از نظر نحوه واکنش مغزشان به برانگیختگی مشابه بودند، حتی اگر دگرجنس‌گرایی‌شان بر واکنش برانگیختگی تأثیر می‌گذاشت، «آنوقت من متقاعد می‌شدم».

نوری در پاسخ به مقایسه گروهش که در مقاله اش ذکر شده است، اشاره می کند که هیچ تفاوتی در فعالیت مغزی دگرجنس گرایان مرد و زن پیدا نکرده است.

 

Wallen points to a study his group published in 2014 that replicated its 2004 findings of differences in amygdala activation. That study included 13 biologically male participants, 13 biologically female participants and 13 female participants who carried a Y chromosome but developed as “female-typical.” Wallen and his colleagues found that the women differed from the men in their amygdala response to visual sexual stimuli and that the two groups of women were similar to each other in their brain activation. Noori and his co-workers included the 2004 study in their meta-analysis, Wallen notes, but not the 2014 replication of those results.

والن به مطالعه‌ای اشاره می‌کند که گروهش در سال 2014 منتشر کرد و یافته‌های سال 2004 را در مورد تفاوت‌ ها در فعال‌ سازی آمیگدال تکرار کرد. این مطالعه شامل 13 شرکت‌کننده مرد از نظر بیولوژیکی، 13 شرکت‌کننده زن از نظر بیولوژیکی و 13 شرکت‌کننده زن بود که دارای کروموزوم Y بودند اما به‌عنوان «معمولی زنانه» رشد کردند [مبتلا به سندرم CAIS، که اندام جنسی یا بطور کل بدنشون زنانه هست ولی کروموزم مردانه Y را دارند]. والن و همکارانش دریافتند که زنان از نظر پاسخ آمیگدال به محرک‌های جنسی بصری با مردان متفاوت هستند و دو گروه از زنان از نظر فعالیت مغزی مشابه یکدیگر هستند. والن خاطرنشان می‌کند که نوری و همکارانش مطالعه سال 2004 را در متاآنالیز خود گنجانده‌اند، اما نه تکرار آن نتایج در سال 2014 [به تحقیقات سال 2004 پروفسور والن در همین جا اشاره کردیم، به تحقیقات سال 2014 هم بعد از بررسی این تحقیق اشاره میکنیم].

 

Noori says that he and his colleagues ran tests to see if adding in missing or overlooked data would have changed their results.

“As we report in the paper, the findings are very robust,” he says. Because the 2014 replication study Wallen cites involved only 13 people per group, he says, its inclusion would be unlikely to move the needle much on these latest results.

نوری می‌گوید که او و همکارانش آزمایش‌هایی را انجام دادند تا ببینند آیا اضافه کردن داده‌ های گمشده یا نادیده گرفته شده نتایج آنها را تغییر می‌دهد.

او می‌گوید: «همانطور که در مقاله گزارش می‌کنیم، یافته‌ها بسیار قوی هستند. زیرا در مطالعه تکرار سال ۲۰۱۴ والن تنها ۱۳ نفر در هر گروه را شامل می‌شد، او میگوید بعید است که گنجاندن آن در نتایج اخیر تاثیر زیادی داشته باشد.

 

این قسمت از سخنان نوری جالب نیست؟ در ابتدا عنوان میشه «آزمایش هایی را انجام دادند» لکن به نتایج آن آزمایش ها با در نظر گرفتن داده هایی که لحاظ نکردند اشاره نمیشود و در انتها هم عنوان میکنه «بعید است تأثیر زیادی داشته باشد» یعنی بنا به گفته خودش بی تأثیر هم حتی در نتیجه تحقیقاتش مبنی بر خیلی کم بودن تفاوت مغزهای زن و مرد نیست [با توجه به اینکه مطالعه 2014 بر تفاوت های محسوس مغز زن و مرد صحه میگذاشت]!!.

 

و اما میرسیم به یکی از قسمت های قابل توجه در رابطه با بررسی نتایج این تحقیقات:

 

Another co-author of the 2004 and 2014 studies showing sex differences in the amygdala says that their conclusions were quite similar to what Noori and his team report: “For the majority of the brain, the neural response was actually similar between men and women,” says Stephan Hamann, a psychology professor and neuroimaging expert at Emory University, regarding his group’s studies. His team found a distinction only in a “few small structures,” such as the amygdala. Hamann also points out that the smallest resolution Noori and his colleagues used in their brain measures would cover up to 20 percent of the amygdala. Lurking within this one fifth, he says, could be finer-grained brain differences that went undetected.

یکی دیگر از نویسندگان مطالعات 2004 و 2014 که تفاوت‌های جنسی را در آمیگدالا نشان می‌دهد، می‌گوید که نتیجه‌گیری‌های آن‌ها کاملاً مشابه آنچه نوری و تیمش گزارش می‌کنند بود: «برای اکثریت مغز، پاسخ عصبی در واقع بین مردان و زنان مشابه بود. استفان هامان، استاد روانشناسی و متخصص تصویربرداری عصبی در دانشگاه اموری، در مورد مطالعات گروهش می گوید. تیم او تنها در "چند ساختار کوچک" مانند آمیگدال تمایز پیدا کرد. هامان همچنین خاطر نشان می‌کند که کوچک‌ ترین وضوحی که نوری و همکارانش در اندازه‌گیری‌های مغز خود استفاده می‌کنند تا 20 درصد از آمیگدال را پوشش می‌دهد. او می‌گوید که در این یک پنجم، تفاوت‌های مغزی ظریف‌تری وجود دارد که کشف نشد.

 

نکات متن فوق: 1. نتایج نوری مشابه نتایج تحقیقات قبلتر بود [نتیجه گیری رو نمیگوید، نتایج تحقیق رو بیان میکند]. 2. پاسخ عصبی در اکثریت مغز بین زنان و مردان مشابه بود. 3. تنها در چند ساختار کوچک مانند آمیگدال تمایز پیدا شد [البته نقش آمیگدال در مغز بشدت حساسه ولی ساختار کوچکی در مغز هست] 4. کوچک ترین وضوح تحقیقات نوری تنها 20 درصد بوده که در یک پنجم تفاوت های ظریف تری وجود دارد که کشف نشدند. 5. پروفسور هامان البته مشخص نمیکند که پس اختلاف پروفسور والن و دکتر نوری چه در نتایج تحقیق و چه در نتیجه گیری بر سر چیست.

با کنار هم قرار دادن موارد 1 و 4 میتوان گفت شاید دلیل اختلاف تحقیقات 2004 و 2014 کیم والن با تحقیقات 2019 وضوح 20 درصد تحقیقات نوری است.

و اما پاسخ حمید رضا نوری:

Noori says that with the large number of people included in his team’s analysis, it should have been able to detect most differences that exist. “This does not mean that we claim there are absolutely zero differences, no matter what,” he says, and future studies with finer resolution might show other results.

نوری می گوید که با تعداد زیادی از افرادی که در آنالیز تیم او گنجانده شده اند، تیم قادر به تشخیص بیشتر تفاوت های موجود است. او می‌گوید: «این به این معنا نیست که ما ادعا می‌کنیم که تفاوت‌ها مطلقاً صفر است [= absolutely zero differences]، مهم نیست که چه باشد، او میگوید مطالعات آینده با دقت بیشتر ممکن است نتایج دیگری را نشان دهد.

 

Pursuing such fine-grained resolution to achieve the final word on differences—or lack thereof—between the sexes appears to be daunting. “Even if we resolve all individual subregions at some point,” Noori says, “every voxel still contains hundreds of thousands of [brain cells (neurons and glia)] forming complex networks that can be sex-specific.” In the meantime, he adds, “all that we can say is that based on the measurements so far that we collected consistently, the meta-analysis doesn’t indicate differences with respect to biological sex.”

به نظر می رسد پیگیری چنین تصمیم گیری دقیق برای دستیابی به [نتیجه] نهایی در مورد تفاوت ها - یا فقدان وجود آنها - بین دو جنس دلهره آور باشد. نوری می‌گوید: «حتی اگر همه زیرمنطقه‌ های منفرد را در نقطه‌ای حل کنیم، هر وکسل همچنان حاوی صدها هزار سلول مغزی (نرون‌ ها و گلیا [سلول های غیر نورونی دستگاه عصبی مرکزی که امواج الکتریکی تولید نمیکنند]) است که شبکه‌های پیچیده‌ای را تشکیل می‌دهند که می‌توانند برای جنس خاص باشند.» در همین حال، او می‌افزاید: «تمام چیزی که می‌توانیم بگوییم این است که بر اساس اندازه‌گیری‌هایی که تاکنون به طور مداوم جمع‌آوری کرده‌ایم، متاآنالیز تفاوت‌ هایی را در رابطه با جنسیت بیولوژیکی نشان نمی‌دهد».

 

نکات اظهارات آخر دکتر حمید رضا نوری:

1. حتی اگر وضوح و دقت افزایش پیدا کند باز صدها هزار سلول مغزی در هر وکسل هست که میتوانند در زن و مرد متفاوت باشند.

2. تمام چیزی که میشه بر اساس تحقیقات نوری گفت این است که متاآنالیز نشان دهنده اختلاف نسبت به جنسیت های بیولوژیک نیست.

 

نتیجه گیری:

الف) در تحقیقات نوری بهیچ عنوان ادعا نمیشود که زنان نسبت به مردان در محرک های جنسی بصری تفاوتی ندارند بلکه صرفا عنوان میشود  نه اختلاف صفر بلکه تفاوت های ناچیزی در بررسی پاسخ عصبی اسکن مغزی زن و مرد در واکنش به محرک های جنسی بصری هست، اینکه آیا میزان و نوع واکنش عصبی مغز در پاسخ به محرک های جنسی بصری میتواند تنها عامل بصری تر بودن یا نبودن مردان باشد مشخصا این چنین چیزی نیست. چنانچه در ابتدای همین متن به شواهد تجربی بصری تر بودن مردان اشاره و عنوان کرد صرفا واکنش عصبی مغز در اینجا بررسی میشود.

ب) پروفسور کیم والن به نتایج این تحقیق انتقاد کرد که باید واکنش مغز زنان و مردان دگرجنس گرا بطور جداگانه از همجنسگرایان و دوجنسگرایان بررسی شود و در این صورت وی متقاعد میشود که نتایج تحقیقاتش در 2004 و 2014 رد شده. نوری بدون آزمایش دوباره یا استخراج جداگانه نتایج عنوان کرد که وی و تیمش در آزمایش تفاوتی ندیدند.

ج) پروفسور والن عنوان کرد که نوری و همکارانش نتایج تحقیقات وی در سال 2004 رو لحاظ کردند ولی تحقیقات سال 2014 رو خیر. نوری در جواب گفت بعید است لحاظ کردن آن تحقیق نیز در نتیجه تأثیر زیادی بگذارد.

د) پروفسور هامان از جمله همکاران پروفسور والن در دو تحقیقش عنوان میکند که نتایج نوری مشابه نتایج تحقیقات ما بوده است و دقت تحقیقات نوری 20 درصد است که در مقیاسی بیشتر از این دقت تفاوت های ظریفی وجود دارند که کشف نشد. دکتر نوری اما اظهارات وی را تأیید نمیکند [واکنشی نشان نمیدهد دال بر تأیید یا رد]. همچنین پروفسور هامان مشخص نکرد که اگر نتایج تحقیقات سال 2004 و 2014 آنها مشابه با این تحقیقات 2019 بوده پس چرا نتیجه گیری این دو تحقیق متفاوت بوده است؟ چرا وی بعنوان یکی از نویسندگان در دو تحقیق تأیید کرده تفاوت های مشهودی در پاسخ بین ذهن زنان و مردان هست اما حال میگوید نتایج مشابه بوده و نتیجه گیری تحقیق سال 2019 هم به طبع غلط نبوده است؟!. ماجرا وقتی جالب تر میشود که پروفسور کیم والن به مغایرت داشتن این تحقیق با دو تحقیق خودش اشاره میکند [ازین جهت که میگوید باید نتایج دگرجنس گرایان بطور مجزا در نظر گرفته شود تا من متقاعد شوم] ولی پروفسور هامان بدون اشاره به نتیجه گیری تیمش که صد و هشتاد درجه با نتیجه گیری دکتر نوری و همکاران متفاوت بود در اینجا از مشابهت داشتن نتایج سخن میگوید.

ه) نتایج تحقیقات نوری و همکاران حاوی یک گزاره دیگر هم بود و آن تفاوت داشتن پاسخ مغز همجنسگرایان نسبت به دگرجنسگرایان بود که برای این مورد نه تنها تحقیقات قبلی کمکی نمیکنند بله کلا تا به الآن هم هیچ تحقیقی تأییدش نکرده و حتی پروفسور والن یا پروفسور هامان هم این ادعای تحقیقات نوری رو تأیید نمیکنند.

و) در پایان هم خود دکتر نوری عنوان میکند ادعا نکرده است که تفاوت ها مطلقا صفر است و حتی اگر دقت بیشتر هم شود باز چند صد هزار سلول هستند که در مغز زن و مرد میتوانند متفاوت باشند و متاآنالیز تحقیقاتش صرفا نشان میدهد پاسخ عصبی به محرک های جنسی بصری بین زن و مرد تفاوتی ندارد.

 

ه) و اما برویم به سراغ تحقیق سال 2014 پروفسور کیم والن:

 

Brain responses to sexual images in 46,XY women with complete androgen insensitivity syndrome are female-typical (15).

Received 28 May 2014, Revised 29 August 2014, Accepted 5 September 2014, Available online 2 October 2014.

پاسخ های مغزی به تصاویر جنسی در زنان مبتلا به سندرم CAIS مشابه زنان واقعی هست.

 

Abstract

Androgens, estrogens, and sex chromosomes are the major influences guiding sex differences in brain development, yet their relative roles and importance remain unclear. Individuals with complete androgen insensitivity syndrome (CAIS) offer a unique opportunity to address these issues. Although women with CAIS have a Y chromosome, testes, and produce male-typical levels of androgens, they lack functional androgen receptors preventing responding to their androgens. Thus, they develop a female physical phenotype, are reared as girls, and develop into women. Because sexually differentiated brain development in primates is determined primarily by androgens, but may be affected by sex chromosome complement, it is currently unknown whether brain structure and function in women with CAIS is more like that of women or men. In the first functional neuroimaging study of (46,XY) women with CAIS, typical (46,XX) women, and typical (46, XY) men, we found that men showed greater amygdala activation to sexual images than did either typical women or women with CAIS. Typical women and women with CAIS had highly similar patterns of brain activation, indicating that a Y chromosome is insufficient for male-typical human brain responses. Because women with CAIS produce male-typical or elevated levels of testosterone which is aromatized to estradiol these results rule out aromatization of testosterone to estradiol as a determinate of sex differences in patterns of brain activation to sexual images. We cannot, however, rule out an effect of social experience on the brain responses of women with CAIS as all were raised as girls.

خلاصه

آندروژن‌ ها، استروژن‌ ها و کروموزوم‌ های جنسی تأثیرات عمده‌ای بر تفاوت‌های جنسی را در رشد مغز میگذارند، اما نقش و اهمیت نسبی آن‌ها همچنان نامشخص است. افراد مبتلا به سندرم (CAIS) فرصتی منحصر به فرد برای رسیدگی به این مسائل ارائه می دهند. اگرچه زنان مبتلا به CAIS کروموزوم Y، بیضه‌ها و سطوح آندروژن‌های مردانه تولید می‌کنند، اما فاقد گیرنده‌های عملکردی آندروژن هستند که از پاسخ به آندروژن‌هایشان جلوگیری می‌کند. بنابراین، آنها یک فنوتیپ فیزیکی زنانه ایجاد می کنند، به عنوان دختر بزرگ می شوند و به زن تبدیل می شوند. از آنجا که رشد مغز تمایز یافته جنسی در پستانداران عمدتاً توسط آندروژن ها تعیین می شود، اما ممکن است تحت تأثیر مکمل کروموزوم جنسی قرار گیرد، در حال حاضر مشخص نیست که آیا ساختار و عملکرد مغز در زنان مبتلا به CAIS بیشتر شبیه زنان است یا مردان. در اولین مطالعه تصویربرداری عصبی عملکردی زنان مبتلا به CAIS، زنان معمولی و مردان معمولی، متوجه شدیم که مردان نسبت به زنان معمولی و زنان مبتلا به CAIS فعالیت آمیگدال بیشتری نسبت به تصاویر جنسی نشان دادند. زنان مبتلا به CAIS و زنان معمولی الگوهای بسیار مشابهی در فعالیت مغزی داشتند، که نشان می‌دهد کروموزوم Y برای پاسخ‌ های مغز انسان مردانه کافی نیست. از آنجایی که زنان مبتلا به CAIS سطوح معمولی یا افزایش یافته تستوسترون تولید می کنند که به استرادیول معطر می شود، این نتایج معطر شدن تستوسترون به استرادیول را به عنوان عامل تعیین کننده تفاوت های جنسی در الگوهای فعال سازی مغز در تصاویر جنسی رد می کند. با این حال، نمی‌توانیم تأثیر تجربه اجتماعی را بر پاسخ‌های مغزی زنان مبتلا به CAIS رد کنیم، زیرا همه آنها به عنوان دختر بزرگ شده‌اند.

 

در پایان این تحقیقات صرفا برای زنان مبتلا به سندروم عدم حساسیت به آندروژن عنوان میشود که تأثیر تجربه اجتماعی بزرگ شدنشان بعنوان یک دختر ممکن است تأثیر داشته باشد لکن در رابطه با زنان معمولی این چنین ادعایی را تأیید نمیکند.

 

حال ممکن است با خودتان بگویید آیا تحقیقات مستقل دیگری وجود دارد که ادعای پروفسور کیم والن را تأیید کند؟ پاسخ مثبت است، بنگرید:

 

و)

Gender difference in brain activation to audio-visual sexual stimulation; do women and men experience the same level of arousal in response to the same video clip? (16).

Published:

تفاوت جنسیتی در فعال سازی مغز برای تحریک جنسی سمعی و بصری. آیا زنان و مردان در پاسخ به یک کلیپ ویدیویی واکنش یکسان را تجربه می کنند؟.

Abstract

Factors related to sexual arousal are different in men and women. The conditions for women to become aroused are more complex. However, the conventional audio-visual stimulation (AVS) materials used to evaluate sexual arousal are universal. In the present study, we investigated sexual differences in the response to different types of AVS by studying activated areas of the brain using functional magnetic resonance imaging (fMRI). fMRI was performed during two types of AVS in 20 healthy heterosexual volunteers (aged 20–28 years, 10 men and 10 women). The two AVS types were: (1) mood type, erotic video clips with a concrete story and (2) physical type, directly exposing sexual intercourse and genitalia. fMRI images were analyzed and compared for each stimulation with a Mann–Whitney U test, with statistical significance set at P<0.05. Men preferred the physical type of AVS to the mood type (mean arousal score 2.14 vs 1.86 in females) and women preferred the mood type (mean arousal score 2.14 vs 1.86 in males) (P<0.05). Degrees of activation in brain areas differed between genders and types of AVS for each gender. This should be considered when applying the AVS method to evaluate and diagnose female sexual dysfunction.

خلاصه

عوامل مرتبط با تحریک جنسی در مردان و زنان متفاوت است. شرایط برای تحریک زنان پیچیده تر است. با این حال، مواد تحریک سمعی و بصری مرسوم (AVS) مورد استفاده برای ارزیابی برانگیختگی جنسی، جهانی هستند. در مطالعه حاضر، تفاوت‌های جنسی در پاسخ به انواع مختلف AVS را با مطالعه مناطق فعال مغز با استفاده از (fMRI) بررسی کردیم. fMRI طی دو نوع AVS در 20 داوطلب دگرجنسگرا سالم (20 تا 28 ساله، 10 مرد و 10 زن) انجام شد. دو نوع AVS عبارت بودند از: (1) نوع خلق و خو، کلیپ های ویدئویی وابسته به عشق شهوانی با داستانی ملموس و (2) نوع فیزیکی که مستقیماً آمیزش جنسی و اندام تناسلی را در معرض دید قرار می داد. تصاویر fMRI برای هر تحریک با آزمون Mann-Whitney U، با آمار معنی‌ داری در P<0.05، تجزیه و تحلیل و مقایسه شدند. مردان نوع فیزیکی AVS را به نوع خلق ترجیح دادند (میانگین امتیاز برانگیختگی 2.14 در مقابل 1.86 در زنان) و زنان نوع خلق را ترجیح دادند (میانگین امتیاز برانگیختگی 2.14 در مقابل 1.86 در مردان) (P<0.05). درجات فعال شدن در نواحی مغز بین جنسیت و انواع AVS برای هر جنسیت متفاوت است. این باید هنگام استفاده از روش AVS برای ارزیابی و تشخیص اختلال عملکرد جنسی زنان در نظر گرفته شود.

 

نکته جالب در تحقیق فوق اولاً تفاوت واکنش مغزی زنان و مردان و ثانیاً اختلاف مشخص زنان و مردان در انتخاب نوع محتوا هست چنانچه محتوایی که بر روی جذابیت های جنسی بصری بصورت فیزیکی متمرکز بود توسط مردان بطور محسوسی بیشتر انتخاب میشود.

 

در رابطه با این سطح از تفاوت زنان و مردان در واکنش به محرک های جنسی بصری و حتی انتخاب نوع این محرک ها، لازم است متذکر شویم مردان حتی به نسبت بیشتر از زنان به Sex فکر میکنند و میل جنسیشون بیشتر است:

 

Sex Drive: How Do Men and Women Compare?

Experts say men score higher in libido, while women's sex drive is more "fluid."

میل جنسی: مردان و زنان چگونه با هم مقایسه می شوند؟

کارشناسان می گویند مردان از نظر میل جنسی نمرات بالاتری دارند، در حالی که میل جنسی زنان «سیال تر» است.

...

1. Men think more about sex.

The majority of adult men under 60 think about sex at least once a day, reports Laumann. Only about one-quarter of women say they think about it that frequently. As men and women age, each fantasize less, but men still fantasize about twice as often.In a survey of studies comparing male and female sex drives, Roy Baumeister, a social psychologist at Florida State University, found that men reported more spontaneous sexual arousal and had more frequent and varied fantasies (17).

...

1. مردان بیشتر به رابطه جنسی فکر میکنند.

مردان بالغ زیر 60 سال حداقل یک بار در روز به رابطه جنسی فکر می کنند. تنها حدود یک چهارم زنان می گویند که اغلب در مورد آن فکر می کنند. با افزایش سن مردان و زنان ، هر کدام کمتر تخیل می کنند ، اما مردان هنوز دو برابر بیشتر تخیل می کنند.در تحقیقات انجام شده در مورد مقایسه میل جنسی مردان و زنان ، روی باومیستر ، روانشناس اجتماعی در دانشگاه ایالت فلوریدا ، دریافت که مردان بیشتر برانگیخته جنسی خود به خود را گزارش می دهند و تخیلات مکرر و متنوعی دارند.

 

2. Men seek sex more avidly.

"Men want sex more often than women at the start of a relationship, in the middle of it, and after many years of it," Baumeister concludes after reviewing several surveys of men and women. This isn't just true of heterosexuals, he says; gay men also have sex more often than lesbians at all stages of the relationship. Men also say they want more sex partners in their lifetime, and are more interested in casual sex.

... Prostitution is still mostly a phenomenon of men seeking sex with women, rather than the other way around.

باومایستر پس از بررسی چندین نظرسنجی از مردان و زنان نتیجه می گیرد: «مردان بیشتر از زنان در شروع یک رابطه، در میانه آن و بعد از سال ها رابطه جنسی می خواهند». او می گوید که این فقط در مورد دگرجنس گرایان صادق نیست. مردان همجنس گرا در تمام مراحل رابطه بیشتر از لزبین ها رابطه جنسی دارند. مردان همچنین می‌گویند که در طول زندگی‌شان شرکای جنسی بیشتری می‌خواهند و بیشتر به رابطه جنسی گاه به گاه علاقه دارند.

... فحشا هنوز هم پدیده ای است که در آن مردان بیشتر به دنبال رابطه جنسی با زنان هستند، نه بالعکس.

 

3. Women's sexual turn-ons are more complicated than men's.

What turns women on? Not even women always seem to know. Northwestern University researcher Meredith Chivers and colleagues showed erotic films to gay and straight men and women. They asked them about their level of sexual arousal, and also measured their actual level of arousal through devices attached to their genitals.

For men, the results were predictable: Straight men said they were more turned on by depictions of male-female sex and female-female sex, and the measuring devices backed up their claims. Gay men said they were turned on by male-male sex, and again the devices backed them up. For women, the results were more surprising. Straight women, for example, said they were more turned on by male-female sex. But genitally they showed about the same reaction to male-female, male-male, and female-female sex.

3. برانگیختگی جنسی زنان پیچیده تر از مردان است.

چه چیزی زنان را روشن می کند [از نظر جنسی فعال میکند]؟ به نظر می رسد که حتی زنان [نیز] همیشه نمی دانند. مردیث چیورز، محقق دانشگاه نورث وسترن و همکارانش، فیلم های اروتیک را به مردان و زنان همجنس گرا و غیر مستقیم نشان دادند. از آنها در مورد سطح برانگیختگی جنسی شان سؤال کردند و همچنین سطح واقعی برانگیختگی آنها را از طریق دستگاه های متصل به اندام تناسلی شان اندازه گیری کردند. برای مردان، نتایج قابل پیش‌بینی بود: مردان استریت گفتند که با به تصویر کشیدن سکس زن-مرد و سکس زن-زن بیشتر برانگیخته می‌شوند و دستگاه‌های اندازه‌گیری ادعاهای آنها را تأیید می‌کنند. مردان همجنس‌گرا گفتند که توسط سکس مرد و مرد فعال شده‌اند و دوباره دستگاه‌ها از آنها پشتیبانی کردند. برای زنان، نتایج عجیب تر بود. به عنوان مثال، زنان استریت می‌گویند که با سکس زن و مرد بیشتر مورد تحریک قرار می‌گیرند. اما از نظر تحریک قسمت تناسلی، آنها تقریباً واکنش مشابهی را نسبت به سکس مرد-زن، مرد-مرد و زن-زن نشان دادند [بعبارتی از نظر میزان تحریک فیزیکی، دیدن رابطه جنسی زن با زن برای یک زن دگرجنسگرا مشابه دیدن رابطه مرد با زن یا مرد با مرد بوده است، بر خلاف مردان دگر جنسگرا که در زمینه محرک های جنسی بصری حساس تر بودند و بین دیدن رابطه زن با زن و مرد با زن با رابطه مرد با مرد تفاوت قائل میشدند].

 

همچنین باید در نظر داشته باشیم که بطور کل سیستم بینایی و پردازش عصبی بصری مردان متفاوت تر از زنان هست:

Sex Differences in the Human Visual System (18)

November 2017

تفاوت های جنسی در سیستم بینایی انسان

 

Abstract
This Mini-Review summarizes a wide range of sex differences in the human visual system, with a primary focus on sex differences in visual perception and its neural basis. We highlight sex differences in both basic and high-level visual processing, with evidence from behavioral, neurophysiological, and neuroimaging studies. We argue that sex differences in human visual processing, no matter how small or subtle, support the view that females and males truly see the world differently. We acknowledge some of the controversy regarding sex differences in human vision and propose that such controversy should be interpreted as a source of motivation for continued efforts to assess the validity and reliability of published sex differences and for continued research on sex differences in human vision and the nervous system in general.

خلاصه

این بررسی کوتاه طیف وسیعی از تفاوت‌های جنسی در سیستم بینایی انسان را با تمرکز اصلی بر تفاوت‌ های جنسی در ادراک بصری و مبنای عصبی آن خلاصه می‌کند. با شواهدی از مطالعات رفتاری، فیزیولوژیکی عصبی و تصویربرداری عصبی، تفاوت‌های جنسی را در پردازش بینایی پایه و سطح بالا برجسته می‌کنیم. ما استدلال می‌کنیم که تفاوت‌های جنسی در پردازش بصری انسان، مهم نیست که چقدر کوچک یا ظریف باشد، از این دیدگاه حمایت می‌کند که زنان و مردان واقعاً جهان را متفاوت می‌بینند. ما برخی از مناقشات مربوط به تفاوت‌های جنسی در بینایی انسان را تأیید می‌کنیم و پیشنهاد می‌کنیم که چنین مناقشاتی باید به عنوان منبع انگیزه برای تلاش‌های مستمر برای ارزیابی اعتبار و قابلیت اطمینان تفاوت‌های جنسی منتشر شده و برای ادامه تحقیقات در مورد تفاوت‌های جنسی در بینایی انسان و سیستم عصبی به طور کلی تفسیر شود.

 

همچنین خوب است بدانید رفرنس های متعددی اثبات میکنند که مغز انسان جنسیت دارد [مغز زنان و مردان متفاوت است چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ عملکرد و روان شناختی] (19).

در پایان این بخش به متاآنالیزی اشاره میکنیم که در آن عنوان میشود مردان به Physical Attractiveness [جذابیت های فیزیکی مشابه مو و ...] حساس ترند و زنان به Similarity Attractiveness [شباهت داشتن فرد به خودشان] :

Sex Differences in the Effects of Similarity and Physical Attractiveness on Opposite-Sex Attraction (20).

2010

 

Abstract

Meta-analysis was used to integrate findings from two paradigms (questionnaires, experiments) that examined the effects of both similarity* and physical attractiveness on attraction to a stranger of the opposite sex. Meta-analytic findings from both paradigms indicated that men valued physical attractiveness more than did to women, and that women valued similarity more than did men. Between-factor comparisons found that women consistently valued attractiveness less than they valued similarity. For men, the relative importance of the two factors varied across studies within each paradigm.

خلاصه

از متاآنالیز برای ادغام یافته‌های دو پارادایم (پرسشنامه، آزمایش) استفاده شد که تأثیرات شباهت و جذابیت فیزیکی را بر جذابیت یک غریبه از جنس مخالف بررسی می‌کرد. یافته های فراتحلیلی از هر دو پارادایم نشان داد که مردان برای جذابیت فیزیکی بیشتر از زنان ارزش قائل هستند و زنان برای شباهت بیشتر از مردان ارزش قائل هستند. مقایسه بین عوامل نشان داد که زنان به طور مداوم برای جذابیت کمتر از شباهت ارزش قائل هستند. برای مردان، اهمیت نسبی این دو عامل در مطالعات درون هر پارادایم متفاوت بود.

 

*:

Similarity-Attraction Effect

Definition:

The similarity-attraction effect refers to the widespread tendency of people to be attracted to others who are similar to themselves in important respects. Attraction means not strictly physical attraction but, rather, liking for or wanting to be around the person (Reference: https://sk.sagepub.com/reference/socialpsychology/n517.xml).

اثر جذب شباهت

تعریف:

اثر جذب شباهت به میل شایع افراد اشاره دارد که جذب دیگرانی میشوند که از جهات مهم شبیه خودشان هستند. جذابیت به معنای جذابیت فیزیکی نیست، بلکه به معنای دوست داشتن یا تمایل به بودن در اطراف فرد است.

 

 

بیایید تا بدینجای کار مروری خلاصه بر رفرنس هایمان داشته باشیم:

 

الف) سه رفرنس به صراحت تأیید میکردند که مغز زنان و مردان در واکنش به محرک های جنسی بصری پاسخ متفاوتی رو ارائه میدهد و مردان کاملا بصری ترند.

ب) یک رفرنس عنوان میکرد بین پاسخ عصبی مغز زنان و مردان در واکنش به عکس های شهوانی تفاوت ناچیزی است.

ج) سه رفرنس عنوان کردند که مردان نسبت به محرک های جنسی بصری حساس تر از زنان هستند و کاملا بیشتر واکنش نشان میدهند [بر خلاف این سه، رفرنسی نبود].

د) مردان در انتخاب نوع محرک های جنسی به نوع فیزیکی آن که دارای جذابیت های بصری جنسی است تمایل دارند.

ه) مردان به جذابیت های فیزیکی جنس مخالف کاملا بیشتر از زنان علاقه دارند و حساس ترند.

و) میل جنسی مردان بیشتر از زنان بوده و کاملا زیادتر از آنان به سکس فکر میکنند و همچنین روی نوع محتوای محرک جنسی که می بینند حساس ترند.

ز) سیستم بینایی و ادراک بصری و عصبی مردان با زنان متفاوت است.

ح) مغز مردان نیز متفاوت از مغز زنان است.

 

حال با این همه رفرنس اگر کسی بازهم بگوید مردان نسبت به محرک های جنسی بصری کاملا حساس تر از زنان نیستند فقط فاقد سواد علمی بودن خود را نشان داده است.

 

 

پرده دوم)

آیا موی زنان بخشی از جذابیت جنسی آنان محسوب میشود؟

 

میدانیم که موی زن یک ویژگی فیزیکال Physical و بصری Visual برای وی محسوب میشود [هم فیزیکی است و هم در معرض دید قرار دارد] و مردان هم به این دو ویژگی در جنس مخالف اگر جز جذابیت های جنسی وی باشد کاملا بیشتر از زنان حساس بوده و توجه میکنند که منابع علمی دال بر تأییدش را نشان دادیم، حال آیا موی سر جز جذابیت های جنسی زن هم هست؟ پاسخ بوضوح مثبت است:

 

الف)

 

How Female Hair Influence Physical Attractiveness? (21)

چگونه موهای زنان بر جذابیت ظاهری تأثیر می گذارد؟

 

Is Female Hair Influencing Physical Attractiveness? Science has revealed many secrets about sexual attraction. We know that the signals of youth in a female such as face shape, body ratio, smell and hair colour are linked to attraction. Each of these cues can tell us a story about the individual. But you may wonder what story a female hair can tell us? Why it’s so important for men?

آیا موهای زنان بر جذابیت فیزیکی تأثیر می گذارد؟ علم اسرار زیادی را در مورد جذابیت جنسی فاش کرده است. ما می دانیم که علائم جوانی در یک زن مانند شکل صورت، نسبت بدن، بو و رنگ مو با جذابیت مرتبط است. هر یک از این نشانه‌ها می‌تواند داستانی در مورد فرد به ما بگوید. اما ممکن است تعجب کنید که یک موی زن چه داستانی می تواند برای ما تعریف کند؟ چرا برای مردان اینقدر مهم است؟.

 

David Buss, one of the most famous evolutionary psychologist suggested that since a man can’t simply look at a woman and know her fertility status, men often look for physical cues that signal if a woman is healthy and capable of giving birth to a healthy offspring. The length and quality of women’s hair provide an observable record of an individual’s recent health and nutrition. Shiny, strong hair provides a cue to good health, developmental condition and reflects genotypicquality.

دیوید باس، یکی از مشهورترین روانشناسان تکاملی، پیشنهاد کرد که از آنجایی که یک مرد نمی تواند به سادگی به یک زن نگاه کند و وضعیت باروری او را بداند، مردان اغلب به دنبال نشانه های فیزیکی هستند که نشان می دهد آیا یک زن سالم است و قادر به به دنیا آوردن یک زن سالم است. فرزندان بلندی و کیفیت موهای زنان، آثار قابل مشاهده ای از سلامت و تغذیه اخیر فرد ارائه می دهد. موهای براق و قوی، نشانه ای برای سلامتی خوب، وضعیت رشد و نمو و نشان دهنده کیفیت ژنوتیپی است.

 

Researchers from North Dakota University (Hinsz, Matz and Patience, 2001) collected hair samples and information from over 200 women ages 13 to 73 and found that hair length and quality were strong cues for youth. Younger women tended to have longer hair than older women. Studies find that hair grows fastest among women around the ages of peak fertility and hair samples that beauticians rated as higher quality came from women who self-reported to be in better health.

محققان دانشگاه داکوتای شمالی نمونه‌ها و اطلاعات مو را از بیش از 200 زن 13 تا 73 ساله جمع‌آوری کردند و دریافتند که طول و کیفیت مو نشانه‌های قوی برای جوانی است. زنان جوان‌تر نسبت به زنان مسن‌تر معمولا موهای بلندتری دارند. مطالعات نشان می‌دهد که موها در میان زنان در سنین اوج باروری سریع‌ترین رشد را دارند و نمونه‌های مویی که زیبایی‌شناسان آن را با کیفیت بالاتر ارزیابی می‌کنند، از زنانی است که خود گزارش داده‌اند که از سلامت بهتری برخوردار هستند.

 

Desmond Morris in his famous book, The naked ape, acknowledged that men prefer adolescent features. He noted that the head hair differs remarkably between the two sexes and consequently provides a secondary sexual characteristic.

دزموند موریس در کتاب معروف خود، میمون برهنه، اذعان داشت که مردان ویژگی های نوجوانی را ترجیح می دهند. او خاطرنشان کرد که موهای سر بین دو جنس به طور قابل توجهی متفاوت است و در نتیجه یک ویژگی جنسی ثانویه را ایجاد می کند.

 

According to David Buss, different hair colour can provide different information about individuals’ health and fertility. Men often associate blondness with youth, as the hair colour is usually lighter early in life and gradually darkens later.Additionally, during pregnancy it becomes brittle and sometimes darker, signalling reproductive unavailability. For these reasons many women highlight, lighten or dye their hair to attract men.

به گفته دیوید باس، رنگ موی مختلف می تواند اطلاعات متفاوتی در مورد سلامت و باروری افراد ارائه دهد. مردان اغلب بلوندی را با جوانی مرتبط می‌دانند، زیرا رنگ مو در اوایل زندگی معمولاً روشن‌ تر و بعداً به تدریج تیره می‌شود. علاوه بر این، در دوران بارداری شکننده‌ تر و گاهی تیره‌ تر می‌شود که نشان‌ دهنده عدم دسترسی به باروری است. به همین دلایل، بسیاری از زنان برای جذب مردان موهای خود را برجسته، روشن یا رنگ می کنند.

 

In 2009, an American study led by Jonathan T. Rowell and Maria R. Servedio proposed that it is not so significant that maybe men prefer blonde women on average. They proposed that male preferences help avoid competitive pressure from other males as most men fall into groups liking different kinds of women (differentiated by hair colour and other combination of traits) and therefore, they could remain friends as they do not need to compete with each other. This idea somewhat matches with Piotr Sorokowski’s finding that young women of all hair colours appear equally attractive.

در سال 2009، یک مطالعه آمریکایی پیشنهاد کرد که این موضوع چندان مهم نیست که شاید مردان به طور متوسط زنان بلوند را ترجیح دهند. ترجیحات مردانه به جلوگیری از فشار رقابتی از سوی مردان دیگر کمک می کند زیرا اکثر مردان در گروه هایی قرار می گیرند که انواع مختلفی از زنان را دوست دارند (که با رنگ مو و ترکیبی از ویژگی های دیگر متمایز می شوند) و بنابراین، آنها می توانند دوستان خود باقی بمانند زیرا نیازی به رقابت با هر یک از آنها ندارند. دیگر. این ایده تا حدودی با یافته های پیوتر سوروکوفسکی مطابقت دارد که زنان جوان با رنگ های مختلف مو به همان اندازه جذاب به نظر می رسند.

 

این قسمت قابل توجه بود، عنوان میکنه چون انواع مختلفی از زنان در دسترس هستند و رقابت بین مردان دیگه نیست پس رنگ مو هم زیاد تأثیری نخواهد داشت!!، ازین بگذریم که سعی کرده دلیلی منطقی ارائه بده تا مبتنی بر پژوهش لکن یک نکته در آن درخور توجه است و آن اینکه با این دلیل هیچ جذابیت بصری در زنان نباید اهمیت پیدا کند!! چون مردان به زنان مختلفی دسترسی دارند پس دیگر براشون رنگ مو در انتخاب زن اهمیت ندارد خب با این حساب چطور هست عنوان کنیم رنگ پوست و ... هم مهم نیست چون زنان مختلفی وجود دارند!!.

 

In another more recent study, Sarah R. Hart and Terry F. Pettijohn researchers from Coastal Carolina University investigated colour preferences among college men depending on fertility views of these men participants. They were primed by either high or low fertility prime. Two articles were used to prime participants to think about fertility levels as low and getting pregnant as challenging, or fertility levels as high and getting pregnant as easy.

...  However, there are other factors as well that affect perceptions. For example, the idea of blondness is socially promoted by the popular media; the evolutionary reason for preferring blond women is highly exaggerated.

در مطالعه جدیدتر دیگری، سارا آر. هارت و تری اف. پتیجان، محققان دانشگاه کارولینای ساحلی، ترجیحات رنگی را در میان مردان دانشگاهی بسته به دیدگاه باروری این شرکت کنندگان در مردان بررسی کردند. آنها توسط پرایم با باروری بالا یا پایین آماده شدند. از دو مقاله استفاده شد تا شرکت‌کنندگان در مورد سطوح باروری کم و باردار شدن به عنوان چالش برانگیز، یا سطوح باروری بالا و باردار شدن آسان فکر کنند.

... با این حال، عوامل دیگری نیز وجود دارد که بر ادراک تأثیر می گذارد [منظور انتخاب زنان توسط مردان بواسطه موی آنهاست]. به عنوان مثال، ایده بلوند بودن از نظر اجتماعی توسط رسانه های عمومی تبلیغ می شود. دلیل تکاملی ترجیح دادن زنان بلوند بسیار اغراق آمیز است.

 

... In 2013, researchers (Verlin B. Hinsz, Casey J. Stoesser and David C. Matz) from North Dakota University investigated how different psychological theories are intermingling on hair colour preference. Their results primarily support traditional evolutionary psychology predictions and occasionally the repeated exposure hypothesis (people prefer the hair colour on mates they are exposed to most frequently), but not uniqueness predictions (desire for the least common hair colours).

در سال 2013، محققان (Verlin B. Hinsz، Casey J. Stoesser و David C. Matz) از دانشگاه داکوتای شمالی بررسی کردند که چگونه نظریه های روانشناختی مختلف در مورد ترجیح رنگ مو در هم می آمیزند. نتایج آنها عمدتاً از پیش‌بینی‌های روان‌شناسی تکاملی سنتی و گهگاه از فرضیه مواجهه مکرر (مردم رنگ مو را در جفت‌هایی که اغلب در معرض آنها قرار می‌دهند ترجیح می‌دهند) پشتیبانی می‌کند، اما از پیش‌بینی‌های منحصربه‌فرد بودن (میل به کمترین رنگ‌های مو) پشتیبانی نمی‌کند.

 

As we can see many secrets about sexual attraction are revealed, yet we can’t rely only on evolutionary theories that are associated with mate preference and attraction, the preferences for hair colour are influenced by social, cognitive and motivational factors as well. Yet, we can conclude that in general, there’s a preference for blond hair as it’s associated with youth and fertility.

همانطور که می بینیم اسرار زیادی در مورد جذابیت جنسی فاش شده است، با این حال نمی توانیم تنها به نظریه های تکاملی که با ترجیح و جذابیت همسر مرتبط هستند تکیه کنیم، ترجیحات رنگ مو تحت تأثیر عوامل اجتماعی، شناختی و انگیزشی نیز هست. با این حال، می‌توان نتیجه گرفت که به طور کلی، ترجیحی برای موهای بلوند وجود دارد، زیرا با جوانی و باروری مرتبط است.

 

ب)

یکی از عناوینی که همواره در مجلات و وبسایت های مربوط به مسائل جنسی مردان به چشم میخورد عناوین برپایه مو هست (مثلا بلوند) این عناوین تا جایی مهم هستند که حتی وبسایت ماکسیم در رابطه با ترجیحات موی زنان توسط مردان گزارش نیز تهیه کرده است (22) نکته قابل توجه در اینجا این است که علیرغم وجود هرچند اندک مجلات و... جنسی مربوط به زنان اما برای مدل های مرد این چنین تعریفی بر پایه مدل مو وجود خارجی نداره که در میان زنان اهمیت داشته باشد!! و این مسئله رنگ مو صرفا برای مدل های زن و اهمیتی که مردان به آنها میدهند موضوعیت پیدا میکند.

همچنین تحقیقات علمی برپایه جذابیت مو اکثرا منحصر در موی زنان بوده و موارد اندکی مرتبط با موی هر دو جنس که بخوبی بیانگر ارزش موی زن در مسائل جنسی و جذابیت خود فرد هستند چنانچه ارزشی حتی به اندازه نیمی از آن هم برای مردان بیان نمیشود.

 

ممکن است بگویید آیا جذابیت جنسی زنان فقط به رنگ موی آنان خلاصه میشود؟ پاسخ در اینجا هم منفی است و مدل و اندازه مو نیز بطرز مشهودی بر جذابیت یک زن مؤثر است:

ج)

Hairstyle as an adaptive means of displaying phenotypic quality (23)
Article in Human Nature · September 2004

مدل مو به عنوان وسیله ای تطبیقی برای نمایش کیفیت فنوتیپی

 

Although facial features that are considered beautiful have been investigated across cultures using the framework of sexual selection theory, the effects of head hair on esthetic evaluations have rarely been examined from an evolutionary perspective. In the present study the effects of six hairstyles (short, medium-length, long, disheveled, knot [hair bun], unkempt) on female facial attractiveness were examined in four dimensions (femininity, youth, health, sexiness) relative to faces without visible head hair ("basic face"). Three evolutionary hypotheses were tested (covering hypothesis, healthy mate theory, and good genes model); only the good genes model was supported by our data. According to this theory, individuals who can afford the high costs of long hair are those who have good phenotypic and genetic quality. In accordance with this hypothesis, we found that only long and medium-length hair had a significant positive effect on ratings of women's attractiveness; the other hairstyles did not influence the evaluation of their physical beauty. Furthermore, these two hairstyles caused a much larger change in the dimension of health than in the rest of the dimensions. Finally, male raters considered the longer-haired female subjects' health status better, especially if the subjects were less attractive women. The possible relationships between facial attractiveness and hair are discussed, and alternative explanations are presented.

گرچه ویژگی‌ های صورت که زیبا در نظر گرفته می‌شوند در فرهنگ‌ ها با استفاده از چارچوب نظریه انتخاب جنسی مورد بررسی قرار گرفته‌اند، اثرات موهای سر بر ارزیابی‌های زیبایی شناختی به ندرت از منظر تکاملی مورد بررسی قرار گرفته است. در پژوهش حاضر تأثیر شش مدل مو (کوتاه، متوسط، بلند، ژولیده، گره، نامرتب) بر جذابیت چهره زنان در چهار بعد (زنانگی، جوانی، سلامت، جنسیت) نسبت به چهره‌های بدون مورد بررسی قرار گرفت. موهای سر قابل مشاهده ("صورت پایه [جذابیت صورت زن بدون در نظر گرفتن مو]"). سه فرضیه تکاملی (فرضیه پوشش، نظریه همسر سالم، و مدل ژن خوب) مورد آزمایش قرار گرفتند. تنها مدل ژن خوب توسط داده های ما پشتیبانی می شود. بر اساس این نظریه، افرادی که می توانند از عهده هزینه های بالای موهای بلند برآیند، افرادی هستند که کیفیت فنوتیپی و ژنتیکی خوبی دارند. مطابق با این فرضیه، متوجه شدیم که فقط موهای بلند و متوسط ​​تأثیر مثبت قابل توجهی بر رتبه بندی جذابیت زنان دارد. مدل موی دیگر تاثیری در ارزیابی زیبایی ظاهری آنها نداشت. در ضمن این دو مدل مو نسبت به بقیه ابعاد تغییر بسیار بیشتری در بعد سلامتی ایجاد کردند. در نهایت، ارزیاب‌ های مرد وضعیت سلامتی زنان با موهای بلند را بهتر در نظر گرفتند، به‌ویژه اگر آزمودنی‌ ها زنان جذاب‌ تر باشند. روابط احتمالی بین جذابیت صورت و مو مورد بحث قرار گرفته و توضیحات جایگزین ارائه شده است.

 

... DISCUSSION
Our study suggests that hairstyles have a large impact on female facial attractiveness, which can be explained from an evolutionary perspective. We found that.
1. More attractive females have higher brows, larger eyes, and smaller chins than less attractive ones. These facial characteristics are considered to be estrogen markers and neotenous.
2. Hairdressing has a large impact on facial attractiveness. The long and medium-length hairstyles proved to be the most influential on the male raters' evaluations about female physical appearance. These hairdos increased attractiveness in all dimensions, and in both female groups, irrespective of the "original" attractiveness of female faces without head hair.
3. Changes in hairstyle--that is, adjusting various hairdos on the bare scalp--caused a much larger increase in the perceived attractiveness of the women who were judged as less attractive in the primary ("basic face") study.
4. Long and medium-length hairstyles had a different impact on the various dimensions of facial attractiveness; the degree of the female subjects' health and femininity, estimated by the male raters, increased in the group of the less attractive girls, whereas an improvement of the perceived physical appearance was revealed in the dimensions of sexiness and femininity in the group of more attractive women.

بحث

مطالعه ما نشان می دهد که مدل مو تأثیر زیادی بر جذابیت چهره زنان دارد، که می تواند از دیدگاه تکاملی توضیح داده شود. ما آن را پیدا کردیم.

1. زنان جذابتر، ابروهای بلندتر، چشمان بزرگتر و چانه های کوچکتری نسبت به زنان کمتر جذاب دارند. این ویژگی های صورت به عنوان نشانگرهای استروژن و نئوتنی در نظر گرفته می شود.

2. آرایش مو تاثیر زیادی در جذابیت چهره دارد. ثابت شد که مدل موی بلند و متوسط ​​بیشترین تأثیر را بر ارزیابی مردان در مورد ظاهر بدن زنان دارد. این مدل موها بدون توجه به جذابیت "اصلی" صورت های زنانه بدون موهای سر، جذابیت را در همه ابعاد و در هر دو گروه زنانه افزایش داد.

3. تغییر در مدل مو - یعنی تنظیم مدل های مختلف مو بر روی پوست سر - باعث افزایش بسیار بیشتری در جذابیت درک شده زنانی شد که در مطالعه اولیه ("صورت پایه") جذابیت کمتری داشتند.

4. مدل موی بلند و متوسط ​​تاثیر متفاوتی بر ابعاد مختلف جذابیت صورت داشت. میزان سلامتی و زنانگی آزمودنی‌های زن که توسط ارزیاب‌های مرد تخمین زده شد، در گروه دختران کم‌جذاب‌تر افزایش یافت، در حالی که بهبود ظاهر فیزیکی درک‌شده در ابعاد جنسیت و زنانگی در گروه دختران جذاب‌تر آشکار شد. زنان.

 

و اما نقل قولی دیگر از پروفسور دیوید باس درباره اهمیت زیاد موی زنان برای مردان در مبحث سلامتشان:

یک سرنخ دیگر برای مردان به منظور ارزیابی سن و سلامتی زن، طول و کیفیت موهای زنان است. یک پژوهش، به مصاحبه با 230 زن در مورد سن شان، وضعیت سلامت ذهنی، و وضعیت روابط شان پرداخت، و به معیارهایی برای طول و کیفیت مو دست یافت. معلوم شد که طول و کیفیت مو یک سرنخ قوی برای جوانی است: زنان جوان تر - در مقایسه با زنان مسن تر - صاحب موهایی بلند تر و با کیفیتی بالاتر بودند. علاوه بر این، قضاوت مشاهده کنندگان در مورد کیفیت موی زنان، با قضاوت های ذهنی زنان در مورد میزان سلامتی خودشان همبستگی مثبت داشت (25).

 

شبهه:

عنوان میشود که موی مردان هم برای زنان جذابیت دارد!!.

 

و اما پاسخ:

اساساً حتی «بستنی» و کلا هر شیئی میتواند برای انسان جذابیت داشته باشد ولی منظور ما در اینجا جذابیت جنسی [جذابیت متعلق به یک جنس که برای جنس مخالف تا اندازه انتخاب آن جنس به منظور رابطه تأثیر دارد و نشانه مهمی برای سلامت جسمی وی بوده] هست. در رابطه با جذابیت موی مردان یک مورد تحقیق علمی نیست ولو مشابه تحقیقات پیرامون موی زنان عنوان کرده باشد موی مردان هم در همان حد جذابیت جنسی برای جنس مخالف دارد.

استناد این افراد مغرض هم در اینجا یا به سایت های مد و فشن هست که وقتی مراجعه میکنیم می بینیم دارند تبلیغ مدل مو میکند نه چیز دیگری و اصلا تحقیقاتی صورت نداده و پژوهش علمی نکرده اند [حتی در این حد هم ما قبول داشتیم که مشابه وبسایتهای جنسی مردان عنوان کرده باشند که مدل و رنگ موی مدل های مرد ما مشابه موی مدل های زنان دنبال کننده دارد لکن در این حد هم عنوان نکردند و صرفا مشابه این مورد [24] چند مدل مو را بیان کرده که بله جذاب هستند و... و یا جای دیگری 5 مدل مو یا جای دیگری 10 مدل و... خلاصه هرجایی هر مدل مویی را که دوست داشتند بعنوان مدل جذاب که زنان عاشق آن هستند معرفی کرده اند!!]. این شد رفرنس علمی؟ عجبا از جهل این جماعت.

 

استناد دیگر این جماعت اهل دروغ یک مقاله هست منتها وقتی مقاله رو مشاهده میکنیم متوحه میشویم که «چو قافیه به تنگ آید شاعر به جفنگ آید» چرا؟ بنگرید:

Social Sciences

Male and female hair color preferences: a comparison between two local (26)

Abraham Miller, Jen Wortham and Daniela Delvescovo. 2019

علوم اجتماعی

زن و مرد، ترجیحات رنگ مو: مقایسه بین دو جمعیت محلی

 

توجه کردید؟ در اینجا ما با ترجیحات رنگ مو کار داریم، این مصداق همان جفنگ شاعر هست که وقتی ما از جذابیت زیاد موی زن برای مرد حرف میزنیم به سراغ ترجیحات رنگ مو میرود!! عین این می ماند طی تحقیقی از زن و مرد درباره ترجیحات رنگ حیوان خانگیشون بپرسن!، اساساً این مدل تحقیقات را برای هرچیزی میتوان انجام داد.

 

Abstract
Human hair color preferences are important for understanding mate attraction and can affect the hair care industry. Previously (Wortham et al. 2018, Florida Scientist 81:33-54), found female preference varies according to where those surveyed were raised, but male preference was consistent regardless of where they were raised, in a survey of students attending a private university in Florida. To test if these preferences extend to other populations, participants (N=509) at a nearby public institution, in the same metropolitan area, were surveyed. Information on the participants was collected such as their hair color, hair colors of their parents and significant others". Due to the proximity of the institutions (both in Tampa Bay), participants were predicted to follow the same female hair color preference as the previous study. Overall, respondents at the two institutions showed similar hair color preferences, with a few nuanced findings related the differences in the hair color demographics between the populations. For instance, when females from the two populations had different hair color preferences, the hair color of those surveyed was the same. Yet, hair color preferences were the same when hair colors of the populations differed. This study highlights how preferential differences can exist between local populations in the same geographic region.

خلاصه

ترجیحات رنگ موی انسان برای درک جذابیت جفت مهم است و می تواند صنعت مراقبت از مو را تحت تاثیر قرار دهد. قبلاً (ورثام و همکاران 2018، دانشمند فلوریدا 81:33-54)، در نظرسنجی از دانشجویانی که در یک دانشگاه خصوصی شرکت می‌کردند، دریافتند که ترجیحات زنان بر اساس جایی که افراد مورد بررسی بزرگ شده‌اند متفاوت است، اما ترجیحات مردان بدون توجه به جایی که بزرگ شده‌اند، ثابت بود در فلوریدا. برای آزمایش اینکه آیا این ترجیحات به سایر جمعیت ها نیز تعمیم می یابد، شرکت کنندگان (N = 509) در یک موسسه عمومی نزدیک، در همان منطقه شهری مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به شرکت کنندگان مانند رنگ مو، رنگ موی والدینشان و سایر افراد مهم جمع آوری شد. با توجه به نزدیک بودن مؤسسات (هر دو در خلیج تامپا)، پیش بینی می شد شرکت کنندگان همان ترجیح رنگ موی زنانه قبلی را دنبال کنند. به طور کلی، پاسخ دهندگان در دو مؤسسه ترجیحات رنگ موی مشابهی را نشان دادند، با چند یافته ظریف مربوط به تفاوت‌های جمعیتی رنگ مو بین جمعیت‌ها. برای مثال، زمانی که زنان از دو جمعیت ترجیحات رنگ موی متفاوتی داشتند، رنگ مو با این حال، ترجیحات رنگ مو در زمانی که رنگ موی جمعیت ها متفاوت بود یکسان بود.

 

چنانچه به صراحت مشاهده میکنید در خلاصه این رفرنس هم به صراحت عنوان شده بدنبال چرایی ترجیحات رنگ مو در دو جنس هستند [مثلا اینکه بگیم چرا موی قرمز رنگ محبوبیت دارد یا ندارد و ممکن است دلیلش مربوط به مکان جغرافیایی فرد باشد یا...] نه اهمیت کاملا مشهود رنگ و مدل مو برای مردان در انتخاب زنان و یا بالعکسش. گویا بهتر است فردی که این رفرنس را پیشنهاد داده خودش ابتدا آنرا میخواند سپس بعنوان شبهه مطرحش میکرد. صرفا در ابتدای خلاصه عنوان میکند «ترجیحات رنگ مو برای درک جذابیت جفت مهم است» همین، این چه ربطی به عامل مهم بودن موی زن برای مردان داشت؟ چه ربطی به جذابیت جنسی قابل توجه موی زن داشت؟. عجبا از بیسوادی این جماعت.

 

Introduction
The phrase or belief "beauty is in the eye of the beholder" is common. However, there are certain human traits considered universally attractive across cultures (e.g. facial symmetry, Scheib et al. 1999; averageness, Jones and Hill 1993). These traits have evolved as indicators of good health or fertility (Kalick et al. 1998, Jones et al. 2001, Fink and Penton-Voak 2002) and therefore, are more favored universally.

Within a population, there is unequal distribution of favored traits, leading to competition and the need to make quick decisions on the attractiveness of a potential mate; thus, people frequently rely on superficial characteristics that are easily visible when meeting individuals (Peters et al. 2007). The visible body is a good indicator of health and fertility (Kirkpatrick and Ryan 1991, Singh 1993). However, due to sociological constraints, clothes obscure some characteristics today, much more than in the evolutionary past. Therefore, stronger influence may be placed on visible characteristics of the head, such as eye color, facial symmetry, and hair color.

مقدمه

عبارت یا باور «زیبایی در چشم بیننده است» رایج است. با این حال، ویژگی‌های انسانی خاصی وجود دارد که در بین فرهنگ‌ها جذابیت جهانی دارند. این صفات به عنوان شاخص های سلامت خوب یا باروری تکامل یافته اند و بنابراین، در سطح جهانی مورد توجه قرار می گیرند.

در یک جمعیت، توزیع نابرابر صفات مورد علاقه وجود دارد که منجر به رقابت و نیاز به تصمیم گیری سریع در مورد جذابیت یک همسر بالقوه می شود. بنابراین، افراد اغلب به ویژگی‌های سطحی تکیه می‌کنند که به راحتی در هنگام ملاقات با افراد قابل مشاهده است (پیترز و همکاران 2007). بدن قابل مشاهده شاخص خوبی برای سلامت و باروری است (کرک پاتریک و رایان 1991، سینگ 1993). با این حال، به دلیل محدودیت‌های جامعه‌شناختی، امروزه لباس‌ها برخی از ویژگی‌ها را بسیار بیشتر از گذشته تکاملی مبهم کرده‌اند. بنابراین، ممکن است تأثیر قوی تری بر ویژگی های قابل مشاهده سر مانند رنگ چشم، تقارن صورت و رنگ مو اعمال شود.

 

از جذابیت جنسی موی مردان برای زنان تا حد انتخابشان توسط جنس مخالف یک کلمه حرف زده بود؟ خیر، صرفا به نقش کلی صفاتی اشاره کرده که میتوانند از بدن فرد تا تقارن صورت و رنگ چشم و رنگ مو را هم در بر بگیرند و حتی درباره اهمیت مدل مو هم چیزی نمیگوید [چنانچه ما در رابطه با جذابیت زیاد مدل موی زن هم رفرنس گذاشتیم]. قسمت اول هم که پیرامون اهمیت این صفات در سلامت و باروری سخن میگوید منظورش بطور کل این صفات میباشند نه مثلا رنگ موی مردان!! همچین ادعایی در کل این مقاله نیست، بعنوان مثال یکی از رفرنس هایش هم پیرامون نقش صورت در جذابیت انسان است (27) که اصلا بی ربط به موضوع ماست حتی برای نقش صورت هم عنوان نمیشه مشابه موی زنان برای مردان تأثیر دارد (البته بجز صورت آرایش شده زنان که اگر آرایش شده باشد حجاب آن هم باید رعایت بشود و میتواند کاملا محرک جنسی باشد مشابه موی زنان که اگر مثلا مدل مو مناسب باشد در جذابیت جنسی آن زن تأثیر بسزایی دارد).

 

... Due to familiarity with hair colors present in different populations, geographic location was predicted to influence preference. Males and females both preferred brunette hair color, followed by blonde hair, and lastly red hair. Male choice of female hair color is consistent across geographic regions.

... با توجه به آشنایی با رنگ‌های موی موجود در جمعیت‌های مختلف، پیش‌بینی می‌شود که موقعیت جغرافیایی بر اولویت تأثیر بگذارد. مردان و زنان هر دو رنگ موی مشکی را ترجیح می دهند، پس از آن موهای بلوند و در آخر موهای قرمز را ترجیح می دهند. انتخاب مردانه برای رنگ موی زنانه در مناطق جغرافیایی ثابت است.

 

متن فوق هم کلیت چیزی بود که این مقاله میخواست عنوان کند که در خلاصه مقاله هم بدان اشاره شد، اینکه ترجیحات رنگ موی مردان و زنان بر اساس چه عواملی تعیین میشود. اما یک نکته جالب مقاله ای دیگر از یکی از نویسندگان همین مقاله هست که در آن اما به صراحت از ارزش و جذابیت موی زنان حرف زده و یک کلمه هم از موی مردان نگفته:

Male and female hair color preferences: influences of familiarity, geographic region of origin, and environment on mate attraction in University of Tampa students (28).

2018

ترجیحات رنگ موی زن و مرد: تأثیر آشنایی، منطقه جغرافیایی مبدا و محیط بر جذب همسر در دانشجویان دانشگاه تمپا

 

با دیدن عنوان فوق ممکن است به ذهنتان خطور کند که بالأخره رفرنسی پیدا شد از جذابیت موی مردان برای زنان به اندازه زنان برای مردان حرف بزند لکن در ادامه متوجه خواهید شد که این چنین رفرنسی وجود خارجی ندارد.

Abstract
Hair color influences mate attraction in humans and understanding attraction has implications for the economics involved in fashion, marketing, and cosmetology. Biological and evolutionary psychology theories predict that individuals will be attracted to: 1) hair colors familiar or similar to them, such as their mom, dad, or their own hair color, 2) rare hair colors for their culture, 3) blonde hair because it represents youthfulness, or 4) the average hair color for the population. Past studies have been limited in their methodology with conflicting results. In this research, male and female hair color preferences in females were tested using a survey (N=1912). Background data on the participants were collected such as their own hair color, the hair color of their parents and significant others, and geographic region. Due to familiarity with hair colors present in different populations, geographic location was predicted to influence preference. Males and females both preferred brunette hair color, followed by blonde hair, and lastly red hair. Male choice of female hair color is consistent across geographic regions. Females were not consistent and varied their choice in hair color dependent on which geographic region they originated. Brunette hair color frequency appears to drive choice with stabilizing selection possibly influencing brunette frequency in populations.

خلاصه

رنگ مو بر جذابیت جفت در انسان تأثیر می گذارد و درک جذابیت پیامدهایی برای اقتصاد درگیر در مد، بازاریابی و آرایشی و بهداشتی دارد. تئوری‌های بیولوژیکی و روان‌شناسی تکاملی پیش‌بینی می‌کنند که افراد مجذوب این موارد می‌شوند: 1) رنگ‌های موی آشنا یا مشابه خود، مانند رنگ موی مادر، پدر، یا رنگ موی خودشان، 2) رنگ‌های کمیاب مو برای فرهنگ خود، 3) موهای بلوند زیرا این نشان دهنده جوانی یا 4) متوسط رنگ مو جمعیت است. مطالعات گذشته در روش شناسی خود با نتایج متناقض محدود شده اند. در این تحقیق، ترجیحات رنگ موی زن و مرد در زنان با استفاده از یک نظرسنجی مورد آزمایش قرار گرفت (N=1912). داده‌های پس‌زمینه شرکت‌کنندگان مانند رنگ موی خودشان، رنگ موی والدینشان و سایر افراد مهم و منطقه جغرافیایی جمع‌آوری شد. با توجه به آشنایی با رنگ‌های موی موجود در جمعیت‌های مختلف، پیش‌بینی می‌شود که موقعیت جغرافیایی بر اولویت تأثیر بگذارد. مردان و زنان هر دو رنگ موی سبزه را ترجیح می دهند، پس از آن موهای بلوند و در آخر موهای قرمز را ترجیح می دهند. انتخاب مردانه برای رنگ موی زنانه در مناطق جغرافیایی ثابت است. زنان سازگار نبودند و بسته به منطقه جغرافیایی که منشا آن ها بود، رنگ مو را انتخاب می کردند. به نظر می‌رسد فرکانس رنگ موی سبزه باعث انتخاب با تثبیت انتخاب می‌شود که احتمالاً بر فرکانس سبزه‌ها در جمعیت‌ها تأثیر می‌گذارد.

 

قسمتی که بولد کرده و زیرش خط کشیدیم بخوبی مشخص میکند که کل مقاله در رابطه با ترجیحات رنگ موی زنان است [این مقاله یک سال قبل از مقاله ای که بالاتر از این معرفی کردیم نوشته شده است] و نکته بسیار جالب اینجاست که عبارتی که در ارزش جذابیت رنگ مو در اینجا عنوان شده در مقاله یکسال بعد که پیرامون ترجیحات هردو جنس است [نه فقط جذابیت رنگ موی زنان مشابه این مقاله] وجود خارجی ندارد بجز عبارت «Hair color influences mate attraction in humans ترجیح رنگ مو در جذابیت همسر در انسان ها» که در مقاله اولی بدین صورت «Human hair color preferences are important for understanding mate attraction ترجیحات رنگ موی انسان برای درک جذابیت همسر انسان مهم است» آمده بود و توضیح دادیم هیچ ربطی به انتخاب مردان توسط زنان بخاطر مو ندارد [چنانچه برای زنان این ویژگی را داشتیم] و ایضا مرتبط بودن موی مردان با سلامت و قدرت باروری (تولید مثل) [که باز برای زنان این ویژگی را هم داشتیم] و یا تأثیر زیاد رنگ و مدل مو بر جذابیت مردان [که این را هم برای زنان داشتیم و رفرنس هایش را نشان دادیم] در نهایت تأثیر هر سه این ویژگی ها باهم بر تحریک جنسی مردان و جذبشان به زنان بواسطه موی آنها که عکسش در هیچ کجای این دو مقاله برای مردان نبود [دومی که اصلا بطور کل برای موی زنان است] هویداست. همچنین مقاله اولی بهیچ وجه مقایسه نکرده [ارزش رنگ موی زن در نظر مردان در برابر ارزش موی مرد برای زنان] اما رفرنس هایی که قبلترش نشان دادیم حاوی عبارات و توضیحاتی برای موی زنان بودند که مشابهش برای موی مردان عنوان نشده و پروفسور دیوید باس هم که منحصراً برای زنان از جذابیت جنسی موهایشان سخن گفت [در ابتدای بررسی مقاله اول هم عنوان کردیم، ما میتوانیم برای بستنی هم جذابیت تعریف کنیم و بین زن و مرد مقایسه اش کنیم، حتی منکر جذابیت داشتن موی مردان هم نمیتوان شد (با وجود اینکه مردان بدون مو هم میشود در نظر زنان کاملا جذاب باشند) اما مسئله اثر این جذابیت و میزان آن هست که برای موی زنان به شکل کاملا مشهود و مؤثری دیده میشود ولی برای مردان بهیچ وجه اینطور نیست و در منابع علمی بر روی جذابیت موی زن تأکید و تکیه دارند و اثر و تعاریفی را که برای موی زن بیان میکنند برای موی مرد حتی به اندازه نیمی از آن هم عنوان نمیشود؛ تمام اینها جدای از بصری تر بودن مردان هست که خود دلیلی محکم بر جذابیت جنسی موی زنان میباشد].

و اما برویم سراغ مقدمه مقاله دوم:

 

Introduction
Most sexually reproducing individuals must expend energy and time in attracting a mate. Those individuals that are the most successful in attracting a mate will likely gain the most fruitful reproductive attempts, and thus be genetically prosperous in future generations (Darwin 1871). Possessing specific characteristics that attract mates are thus greatly beneficial; some species can even manipulate and control the expression and strength of these features (Ellis 1916). While some animals can regulate the expression of traits (i.e. cuttlefish, lizards) and alter their appearance, humans must manipulate their features through artificial methods i.e. hair coloring, plastic surgery, lifting weights, etc.). The decision to alter these traits should, in theory, correspond to what is considered most attractive in the population. However, there is much variation across different taxa in what males and females deem "attractive" [i.e. bright colors of male birds attract females in Clark (2009), different claw coloration of blue crab females attracts males in Jivoff and Hines.

مقدمه

بیشتر افرادی که از نظر جنسی تولید مثل می کنند باید انرژی و زمان خود را صرف جذب یک همسر کنند. آن دسته از افرادی که در جذب یک جفت موفق‌ ترین هستند، احتمالاً پربارترین تلاش‌های تولید مثلی را به دست خواهند آورد و بنابراین در نسل‌های آینده از نظر ژنتیکی موفق خواهند بود. بنابراین داشتن ویژگی های خاصی که جفت را جذب می کند بسیار مفید است. برخی از گونه ها حتی می توانند بیان و قدرت این ویژگی ها را دستکاری و کنترل کنند. در حالی که برخی از حیوانات می توانند بیان صفات را تنظیم کنند (مانند سپیداج، مارمولک) و ظاهر خود را تغییر دهند، انسان ها باید ویژگی های خود را از طریق روش های مصنوعی مانند رنگ کردن مو، جراحی پلاستیک، وزنه برداری و غیره دستکاری کنند. تصمیم برای تغییر این صفات، از نظر تئوری، باید مطابق با آنچه در جمعیت در نظر گرفته می شود، باشد. با این حال، تنوع زیادی در بین گونه‌های مختلف در آنچه که مردان و زنان «جذاب» می‌دانند وجود دارد [مثلا رنگ‌های روشن پرندگان نر، ماده‌ها را در کلارک (2009) جذب می‌کنند، رنگ‌های متفاوت پنجه‌ای ماده‌های خرچنگ آبی نرها را در جیووف و هاینز جذب می‌کنند].

 

در متن فوق ازین مقاله نیز بخوبی جواب کسانی را میدهد که عنوان میکنند مدل مو و رنگ مو چه ربطی به خود مو دارد!! تغییر در صفات جنسی باعث تحریک و جذب جنس مخالف میشود و رنگ و مدل مو هم یکی از انواع همین تغییرها در صفات مربوط به جذابیت جنسی زنهاست و به خود مو مربوط میشود.

 

شبهه:

موی زنان بر اساس این رفرنس جذابیت ندارد!!.

 

یکبار عنوان میکنند برای زنان هم موی مردان جذاب است یکبار میگویند اصلا کلا مو جذاب نیست!!، و اما برویم سراغ متن ارجاع ادعایی این افراد مغرض:

 

Hair does not in itself have any intrinsic sexual value other than the attributes given to it by individuals in a cultural context. Some cultures are ambivalent in relation to body hair, with some being regarded as attractive while others being regarded as unaesthetic.

Many cultures regard a woman's hair to be erotic. For example, many Muslim women cover their hair in public, and display it only to their family and close friends (29).

مو به خودی خود هیچ ارزش جنسی ذاتی دیگری به جز ویژگی هایی که افراد در زمینه فرهنگی به آن داده اند، ندارد. برخی از فرهنگ ها در رابطه با موهای بدن دوسوگرا هستند، برخی از آنها جذاب و برخی دیگر غیر زیبایی تلقی می شوند.

بسیاری از فرهنگ ها موهای زن را شهوانی می دانند. به عنوان مثال، بسیاری از زنان مسلمان موهای خود را در ملاء عام می پوشانند و آن را فقط برای خانواده و دوستان نزدیک خود به نمایش می گذارند.

بنظرتان متن فوق نتیجه گیری از نتایج یک تحقیقات علمی هست؟ نتیجه یک نظر سنجی هست؟ نقل قول از یک دانشمند هست؟ خیر، ادعایی بدون رفرنس از یک داستان نویس کودکان و نوجوانان بنام ویکتوریا شرو میباشد!. البته مشکلی با نویسنده ندارم (کما اینکه کتاب را هم سعی کرده به شکل دانشنامه-زندگی نامه بنویسد) مشکل این است که این نویسنده یک رفرنس حداقل یا یک ارجاع برای این ادعا نداده و کلا از خود این چنین ادعای بی اعتباری را کرده است. جالب است بدانید در هیچ مقاله علمی به این قسمت از کتاب خانم شرو ارجاع داده نشده است (که مو ارزش جنسی ذاتی ندارد) و من پس از جست و جو تنها به متنی مشابه متن کتاب این خانم در یک مقاله رسیدم منتهای مراتب صد و هشتاد درجه با ادعای این نویسنده فرق داشت:

Women's Engagement in Pubic Hair Removal: Motivations and Associated Factors (30).

2016

...Although pubic hair does not in itself have any sexual function other than those attributes given to it by individuals or within a cultural context, it does have a clear biological purpose.

مشارکت زنان در رفع موهای زائد ناحیه تناسلی: انگیزه ها و عوامل مرتبط

اگرچه موهای ناحیه تناسلی به خودی خود هیچ کارکرد جنسی دیگری به جز ویژگی هایی که افراد یا در یک زمینه فرهنگی به آن داده اند ندارند، اما هدف بیولوژیکی واضحی دارند.

 

برای قسمت دوم ادعای خانم شرو هم خوب بود توجه میکردند که چرا در بسیاری از فرهنگ ها من جمله خود غرب موی زن جز جذابیت های جنسی و باعث جذب جنس مخالف میشود؟ وقتی بقول خودش در بسیاری از فرهنگ ها موی زن دارای جذابیت جنسی هست آیا این نشانه ای دال بر جذابیت ذاتی آن نیست؟.

نکته دیگر آنکه شبهه انداز باید توجه میکرد که چرا در این متن گفته نشده موی مردان ولو در معدودی از فرهنگ ها دارای ارزش اروتیک است؟ جدای از موی زن، اگر موی مردان هم بنا به شبهه اول نویسنده جذابیتی مشابه و به اندازه موی زن می داشت آیا نباید الآن گفته میشد حداقل در برخی فرهنگ ها [نه بسیاری مشابه موی زن] موی مردان هم جنبه اروتیک دارد؟ بنابراین از سخن خانم شرو میتوان رد شبهه اول را نیز برداشت کرد و هرچه بیشتر فاقد سواد علمی فرد مخالف را نشان داد [بدلیل آنکه مشخصاً از منبعی که فرد مخالف ما ارائه میدهد و آنرا قبول دارد میتوان بر علیه ادعاهای خود او استفاده کرد].

 

[پایان قسمت اول مقاله]

[لینک قسمت دوم: اینجا]

..................................................................................................................................................

پی نوشت

 

1. https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/visual

2. https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sexual

3. https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/appeal

4. https://journals.plos.org/plosone/article?id=10.1371/journal.pone.0216919

5. GENDER DIFFERENCES IN STUDENT ATTITUDES TOWARDS SEXUAL APPEALS IN PRINT ADVERTISING Philippa Klug and Debbie Vigar-Ellis School of Management, Information Technology and Governance, University of KwaZulu-Natal, Pietermartizburg Accepted: May 2012, page 367:

CLOW, K. & BAACK, D. 2007. Integrated advertising promotion and marketing communications. (3rd ed.) New Jersey: Prentice Hall.

6. https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/attractive

7. https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/attraction

8. REICHERT, T. 2003. The online source for sex in advertising research, history and commentary. 17 Paragraphs. Available at: http://www.sexinadvertising.com [accessed 2010-11-14].

9. https://www.thefreedictionary.com/sexual+attraction

10. دکتر بهزاد محمود; تفاوتهای زن و مرد از نظر فیزیولوژی و روانشناسی ; مجله نگین , شماره ۱۳۴, تیرماه ۱۳۵۵, ص ٢۴.

11. https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2739403/

12. The use of sexual appeal in fashion advertising: An examination how it influence men versus women‏, Klaudia Snopek‏, Dublin, National College of Ireland, 2017‏. http://eprints.utar.edu.my/4027/1/fyp_AV_2020_LTP_-_1603440.pdf

13. https://www.nature.com/articles/nn1208 ; https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/15004563/

14. https://www.scientificamerican.com/article/universal-desire-men-and-women-respond-identically-to-erotic-images/

15. https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0018506X14001998?via%3Dihub

16. https://www.nature.com/articles/ijir201247

17. https://www.webmd.com/sex/features/sex-drive-how-do-men-women-compare

18. https://www.researchgate.net/publication/309736160

19. https://offer13.blog.ir/post/555

20. https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1207/s15324834basp1203_8

21. https://holyglobe.com/how-female-hair-influence-physical-attractiveness/

22. http://www.gnxp.com/blog/2008/07/maxims-audience-prefers-brunettes.php

23. https://www.researchgate.net/publication/235933291

24. https://www.thetrendspotter.net/messy-hairstyles-for-men/

25. روانشناسی تکاملی: استراتژی های جنسی زنان و مردان، دیوید باس، مترجم: آرش حسینیان، نشر تلنگر، صفحات 131 و 132.

26. Miller, A., Delvescovo, D., & J. L. Wortham. 2019. Male and female hair color preferences: a comparison between two local (Tampa Bay area, Florida) university populations. Florida Scientist. 82 (4): 101-111.

27. Evolutionary Psychology of Facial Attractiveness, October 2002, Current Directions in Psychological Science. Authors: Bernhard Fink and Ian Penton-Voak.

28. Wortham, J.L., A. Miller, & D. Delvescovo.  2018.  Male and female hair color preferences: influences of familiarity, geographic region of origin, and environment on mate attraction in University of Tampa students.  Florida Scientist.  81(1):  33-54.

29. Sherrow, Victoria (2006). Encyclopedia of hair: a cultural history. Greenwood. +

30. https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/19317611.2016.1228727

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۱/۲۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی