مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (72): الإنساب

دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۴۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این قسمت میخواهیم کوروش را در کتاب «الإنساب» از «ابوالمنذر سلمة بن مسلم صحاری عوتبی» (قرن ششم هجری قمری) بررسی بکنیم. در این کتاب نام کوروش در روایتی از وهب بن منبه بصورت کیرش آمده و وی از نسل یافث بن نوح نبی (ع) و از شاهان عجم است لکن مسئله ای که هست این است که روایتی که عوتبی نقل کرده و کوروش در آن هست در تاریخ طبری هم آمده است. ابتدا متن کتاب را ببینید تا بعد ترجمه روایت را از ترجمه تاریخ طبری برایتان قرار دهیم:

در اینجا که فرزندان یافث بن نوح معرفی میشوند نام فردی را می بینیم بنام «ماذی بن یافث» و ما احتمال میدهیم منظور از ماذی «مادی» باشد بخصوص که گفته میشود این فرد در همدان بدنیا می آید و نامش را همدان میگذارند «وولد ماذی بن یافث همدان وبه سمیت همدان» [نام پاییتخت مادها یعنی هگمتانه در زبان فارسی نو میشود همدان].

 

متن دو قسمت روایت مد نظر ما:

و قال وهب بن مُنَبَه: ولد یافث بن نوح جامر بن یافث، وسوید بن یافث، وترش بن یافث، وماشج بن یافث، ویأجوج بن یافث وبرجان بن یافث، وماذى بن یافث وفیراس، بن یافث، فولد جامر ابن یافث الصَّقالبة، وولد شویل بن یافث الأشبان وهم الأفارق وولد برجان بن یافث الإفرنج وولد ترش بن یافث الترک والخزر، وولد ماذی بن یافث همدان وبه سمیت همدان، وولد فیراس بن یافث أهل خراسان، وولد یاجوج بن یافث مأجوج، وهم بشر کثیر. وکان منازل الصقالبة وبرجان والإشبان وهم الأفارق بأرض الروم، وقصد کلُّ فریق من هؤلاء الثلاثة، سام وحام ویافث أرضا فسکنوها، ودفعوا غیرهم عنها.


قال: ومن ولد یافث بن نوح ملوک الأعاجم کلها من الترک والخزر وغیرهم، والفرس الذین آخر من مَلِکِ منهم یَزْدَ جْرد بن شَهْریَار ابن أبْرَوِیز، ونسبه ینتهی إلى جومر بن یافث بن نوح قال ویقال أن قوما من ولد لاوذ بن سام ابن نوح وغیره من اخواته نزعوا إلى جوهر هذا بن یافث فدخلهم جومر هذا فی نعمته ومُلْکَه. وأن منهم ماذی بن یافث وهو الذی تنْسَب إلیه السُّیوف الماذَیة، قال: وهو الذی یقال إن کیرش الماذوی من وَلَدِه. قال ونزل بنو یافث الصفون مجرى الشمال، والصَبَا وأخلى الله أرضهم، فاشتد بَرْدَها، وأخلى الله سَمَاءَهم فلیس یجری فوقهم شیء من النجوم السبعة الجاریة، لأنهم صاروا تحت بِنَات نَعشْ والجَدْی. والفَرْقَدَیْن. وابْتُلُوا بالطاعون، فجعل الله فیهم الحُمْرَة والَّشقْرَة، وعِظَم الوجه وصِغَرَ العینین.

 

محقق کتاب الإنساب در پاورقی برای قسمت اول روایت ذکر کرده تاریخ طبری جلد یکم صفحه 256 لکن روایتی که طبری نقل کرده در قسمت اول تفاوت زیادی داشته و در قسمت دوم هم کمی متفاوت ازین روایت است و نتیجتاً با در نظر گرفتن تفاوت راوی میتوان گفت این کتاب روایت خود را از تاریخ طبری أخذ نکرده است. برای تبیین بیشتر موضوع هر دو قسمت روایت را از تاریخ طبری نقل میکنیم. متن روایت طبری:

 

 

روایت فوق در ترجمه تاریخ طبری:

 

حال میرویم سراغ قسمت دوم روایت الإنساب که البته در تاریخ طبری قبل از روایت شبیه به قسمت اول روایت الإنساب آمده است و خوشبختانه اینجا تقریباً روایت طبری همان روایت الإنساب است با کمی اضافات:

 

در ترجمه تاریخ طبری من باب روایت فوق میخوانیم:

 

همانطور که ذکر کردیم راویان روایت الإنساب و طبری متفاوت اند و راوی روایت مندرج در تاریخ طبری وهب بن منبه نیست و ابن اسحاق است. هردو روایتی که نقل کردیم در تاریخ طبری متعلق بهمین روایت ابن اسحاق اند:

 

نتیجه گیری

در روایت الإنساب کیرش ماذی را دیدیم که بر اساس متن آن بدلیل ارتباط پدرش یعنی ماذی بن یافث با همدان این ماذی بودن نشانه مادی بودن است [در روایت طبری هیچ خبری از همدان و انتساب ماذی بن یافث به آن نیست] و هم در تاریخ طبری و هم در الإنساب عنوان میشود که این کیرش بلشصر نامی را میکشد لکن در روایت طبری یک اضافه ای که این روایت داشت این بود که بلشصر را نوه بخت النصر خوانده بود و نتیجتاً منظور از بلشصر همان بلشاصر جانشین نبونئید و آخرین پادشاه بابل است. البته بلشاصر نوه بخت النصر نبوده بلکه پدر بزرگش پدر نبونئید یعنی نبو بلاتسو یقبی بوده است. اولمردوخ هم که احتمالاً همان لاباشی مردوک شاه بابل قبل از نبونئید است. این کوروش گرچه همان کوروش دوم مد نظر مورخین یونانی باید باشد لکن در اینجا مشخص نیست شاه ایران بوده یا فرمانده ای زیر دست شاه ایران.

اما از مقایسه این روایت با آنچه که در جلد دوم تاریخ طبری می بینیم (بنگرید به اینجا) به تضادهایی برمیخوریم و وضع آشفته میشود چرا که در آنجا اصلا بلشاصر فرزند اولمردوخ را کیرش نمیکشد بلکه شاه ایران بهمن بن اسفندیار وی را معزول میکند و بابل و نواحی شام را به داریوش ماذوی که از نسل ماذی بن یافث بن نوح بوده میدهد و داریوش هم بلشاصر را میکشد و سه سال بصورت زیر دست شاه ایران پادشاهی میکند و سپس بهمن بن اسفندیار وی را معزول و کیرش نامی را که نسلش به غیلم بن سام بن نوح بجای یافث بن نوح میرسد به جای وی منصوب میکند. همچنین توجه داشته باشید اینکه «ماذی» همان «مادی» است را از طریق جلد دوم تاریخ طبری هم میتوان برداشت کرد چه آنکه در آنجا گفته شده داریوش ماذوی که میدانیم همان داریوش مادی منظور بوده چنانچه در تورات بدین صورت مشاهده اش میکنیم و احتمالش کم است ماذوی یا ماذی دال بر گزاره دیگری باشند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی