مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

تحریف و قرآن کریم، بررسی عقلی و منطقی

شنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشتر در سلسله پستهایی مرتبط با سه مبحث «اعتبار شهادت زنان - جهاد ابتدایی - سهو النبی» بوضوح مشاهده شد که چطور روایات متعدد حول یک موضوع و همچنین آراء برخی فقهای مشهور میتواند خلاف عقل و منطق و از همه مهمتر متن دین بوده و فاقد وجاهت لازم برای عمل باشند. در این پست میخواهم به یکی دیگر از مصادیق مربوطه بپردازم.

علامه مجلسی در کتاب مرآة العقول تصریح میکند که روایات تحریف قرآن متواتر است و دلالت بر نقصان قرآن دارد و اگر بخواهیم اخبار نقصان قرآن را رد کنیم دیگر به هیچ روایتی نمی شود اعتماد کرد و علامه سپس تلاشهای برخی جهت توجیه این روایات را «تکلفات رکیکة» نامیده است:

البته برخی با توجه به متن جلد 89 کتاب بحار الأنوار صفحات 74 و 75 (ط دارالاحیاء التراث) ادعا میکنند علامه معتقد به تحریف نبوده و روایات تحریف به معنای نقصان و... را خبر واحد خوانده (کمی سرچ کنید در برخی گروه ها و... مشاهده اش میکنید) لکن این ادعا کذب بوده و این سخن شیخ مفید است نه علامه مجلسی، بنگرید:

در کتاب شیخ مفید یعنی المسائل السرویة فصلی هست بنام المسألة التاسعة صیانة القرآن من التحریف‌ دو فصل بعدش فصل دیگری هست بنام فصل‌ وحدة القرآن و تعدد القراءات‌، دقیقا این ترتیب روایات علامه مجلسی در ج89 بحار الانوار بنابر بابهای مندرج است. علامه اول روی تحریف بحث میکنه بعد میره روی قرائات، خودشم که در ص74 میگه از شیخ مفید در مسائل السرویه میپرسند (سئل الشیخ المفید رحمه الله فی المسائل السرویة). حال بنگرید به مقایسه بین دو کتاب:

خط اول پاراگراف دوم در ص74 جلد 89 بحارالأنوار رو ببینید:

أقول: سئل الشیخ المفید رحمه الله فی المسائل السرویة: ما قوله أدام الله تعالى حراسته فی القرآن؟

اینم خط اول بخش مربوطه در ص78 کتاب شیخ مفید:

ما قوله أدام الله تعالى حراسته‌ فی القرآن عین همن

اون قسمت «أقول...» هم که علامه میگه از شیخ مفید در این کتاب میپرسند و دخلی به مقایسه نداره.

خط اول پاراگراف الجواب (پاراگراف بعدی) در بحار الانوار:

الجواب: إن الذی بین الدفتین من القرآن جمیعه کلام الله تعالى وتنزیله

خط اول قسمت الجواب در کتاب شیخ مفید:

الجواب لا شک‌ أن الذی بین الدفتین من القرآن جمیعه‌ کلام الله تعالى و تنزیله

عین هم و دقیقاً سخنان شیخ مفید رو در بحار الانوار مشاهده میکنیم. در ص75 بحار الأنوار هم گفته میشه:

فصل: فان قال قائل: کیف تصح القول بأن الذی بین الدفتین هو کلام الله تعالى على الحقیقة من غیر زیادة ولا نقصان

حالا در ص82 کتاب شیخ مفید گفته میشه:

فإن قال قائل کیف یصح القول بأن الذی بین الدفتین هو کلام الله تعالى على الحقیقة من غیر زیادة فیه و لا نقصان‌ و أنتم تروون‌

عین هم نیستن؟ حالا قولی که میگن سخن علامه هست در بحار الانوار و علامه گفته روایات نقصان قرآن خبر واحدن در همان ص75 اینه:

قیل له: قد مضى الجواب عن هذا، وهو أن الاخبار التی جاءت بذلک أخبار آحاد لا یقطع على الله تعالى بصحتها، فلذلک وقفنا فیها

حال کتاب شیخ مفید ص83 و 84 رو ببینید:

قیل له قد مضى الجواب عن هذا و هو أن الأخبار التی جاءت بذلک‌ أخبار آحاد لا یقطع على الله تعالى بصحتها فلذلک وقفنا فیها

یک کلمه هم فرق ندارند. علامه مجلسی یک کلمه هم از خودش چیزی نگفته، هیچ نظری نمیده، یک کلمه حتی، چه وقتی روایات نقصان رو میگه مثل روایت حذف شدن و نقصان سوره احزاب که از سوره بقره بزرگ تر بود (جلد 89 قسمت «فی أن سورة الأحزاب کان أطول من سورة البقرة ولکن نقصوها»)، چه حالا که عینا سخنان شیخ مفید رو نقل میکنه، از خودش هیچ چیزی نمیگه برای همین میگه «قیل له» یعنی خودشم میگه این سخن من نیست!!. حالا ببنید در فضای مجازی چطور دروغ به علامه مجلسی نسبت میدهند. نیز علامه در بخش دیگری از کتاب مرأة العقول میگویند:

از آن جا که جمع و نگارش قرآن که به گونه ای پراکنده در دسترس مردم قرار داشته و افرادی غیر معصوم انجام آن را عهده دار بوده اند در نتیجه، این جمع به طور عادی با واقعیت تطابق نداشته است. صحت این سخن مورد تأیید عقل می باشد. محمد باقر مجلسی، مرآه العقول، ج3، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ص31

و اینی هم که میگویند نظر علامه مجلسی صرفاً ناظر به روایتی بوده که در نسخه ای از کتاب کافی به اشتباه هفت هزار، هفده هزار درج شده کذب محض است چنانچه در جلد 12 ص 525 مرآة العقول هم استناد مجلسی پسر فقط روایت کافی نیست که بگیم در نسخه اشتباه بوده و میگویند:

همانا قرانی که جبرئیل (علیه السلام) برای حضرت محمد (صلى الله علیه وسلم) آورد هفده هزار آیه بود. درباره این حدیث می‌گوید: موثق است، و در بعضی نسخه‌ها از هشام بن سالم بجای هارون بن سالم آمده است، پس روایت صحیح است، مخفی نیست که این روایت روایات صحیح دیگر، صریح و واضح است در مورد، کم شدن قرآن، و تغییر آن و نزد من روایت در این زمینه از لحاظ معنا متواتر می‌باشد، و کنار گذاشتن همه این روایات موجب سلب اعتماد کمتر از تمام روایت می‌گردد بلکه در گمان من روایت در این زمینه کمتر از روایت درباره امامت نیست، پس چگونه آن را (امامت) با روایت ثابت می‌کنند؟.

هم میگویند اون روایت کافی رو در یک نسخه دیگر هم دیده اند (فقط یک نسخه هم نبوده اون روایتی که میگن اشتباه نسخه بردار بوده)، هم میگویند کلا جدای ازون روایت دال بر کم شدن از قرآن روایات متعدد دیگری هم هست. دلیل دیگری هم که میتوان اقامه کرد این است که یکی از مبانی تفسیری علّامه طباطبائی اعتقاد به عدم تحریف قرآن از حیث زیاده، نقصان و جابه‌جایی آیات آن است (نک: مقاله قرآن مصون از تحریف (بررسی دیدگاه علّامه طباطبائی)، بنگرید به اینجا) از طرفی دیگر آیت‌الله حسینی طهرانی از شاگردان علامه طباطبایی بیان میکند علامه تا جلد ششم بر بحارالانوار تعلیقه نگاشتند، اما در یکی دو تعلیقه صریحاً نظر علامه مجلسی را رد کردند. آن دو موردی که علامه طباطبایی صریحا نظر علامه مجلسی را رد می‌کند در موضوع تحریف قرآن است. در آن دو مورد علامه مجلسی تمایل به مساله تحریف قرآن نشان می‌دهد که علامه طباطبایی مخالف شدید نظریه تحریف قرآن است. (منبع: بنگرید به اینجا) توجه بفرمایید:

- علامه طباطبایی تحریف را دال بر کاستن، زیادت و جایجایی آیات قرآن میداند (یعنی کم شدن و زیادت هم به آیات قرآن برمیگرده).

- از طرفی ایشون تا شش جلد بحار الانوار رو هم تعلیقات نگاشته

- در دو مورد با علامه مجلسی مخالفت صریح داشته

- هردو مورد مرتبط با تحریف قرآن بوده

پس تشخیص علامه طباطبایی هم بر اساس بررسی که در بحار الانوار داشته و تعلیقاتی که بر شش جلدش نوشته، این بوده که علامه مجلسی قائل به تحریف قرآن هست. ممکنه بگید تحریف مد نظر علامه طباطبایی برای مجلسی پسر صرفا جابجایی آیات بوده اما ازتون میخوام اینرو کنار عبارت علامه مجلسی در مرآة العقول قرار دهید که صراحتا ایشون از نقصان و کاستن از آیات قران سخن میگفت نتیجه میشه تحریف به معنای کاستن از قرآن. و هیچ شکی در این نمیتوان کرد و هر توجیهی سبکسرانه خواهد بود.

 

تحریف مد نظر در اینجا دو وجه کلی دارد:

- اختلاف در قرائت قرآن (اختلاف متن نسخ تاریخی کهن با قرائات مشهور هم همان اختلاف در قرائت میتواند تلقی شود چون در حقیقت همگی بر اساس قرائت قرآن بیان شده اند)

- کم (نقصان) یا اضافه شدن به آیات قرآن

 

مقوله اولی ربطی به روایات و... ندارد و کلیست. در حال حاضر بواسطه مصحف مشهد رضوی که حدود 95 درصد از مصحف عثمان در اختیار ما را تشکیل میدهد و به خط حجازی و مربوط به قرن اول هجری قمری هست میتوان با قطعیت بیان کرد هیچ مشکلی در زمینه سند باستان شناسی برای تأیید قرآن نداریم (برای مصحف صنعا حاشیه هایی مطرح هست و میتوانید در اینجا پیرامونش مطالعه کنید، بنظر میرسد مصحف مشهد رضوی منبع معتبر تریست بخصوص آنکه بسیار کاملتر هم می باشد). اما قرائت های مختلفی که از آیات قرآن هست باعث شده در برخی موارد اختلافاتی بوجود بیاید، در مقاله ای از جناب آقای مرتضی کریم نیا پژوهشگر این سند تاریخی که در آن به بررسی مصحف مشهد رضوی پرداخته است (بنگرید به اینجا) از صفحه 89 میتوانید اختلاف مصحف مشهد با قرائت حفص از پدر خوانده اش عاصم [مشهورترین قرائت نزد مسلمانان] در آیات مختلف قرآن مشاهده کنید. اختلافات بهیچ عنوان زیاد نیستند بتوانیم آنرا تحریف جدی برشماریم و میتوان چشم پوشی کرد چون در اصول دین و نیز اصل فروعات دین همچون ادای نماز و روزه و... تغییری ایجاد نمیشود و بطور کل مصحف مشهد رضوی با قرائت حفص از عاصم کمتر از دویست کلمه اختلاف دارد و اتفاقاً همین میتواند دال بر اعتبار بالای قرائت حفص و پاسخ به انتقادات وارده به آن نیز در نظر گرفته بشود. بنابراین اختلاف در قرائات و کتابت مقوله مهمی نیست بگوییم مثلاً بر اساس باور به دو قرائت مختلف دو مذهب متفاوت در دین پدید بیاید یا اختلاف جدی. بحث اما پیرامون مورد دوم هست که در روایات متعددی داخل منابع شیعی به چشم میخورد.

توجه داشته باشید تمام نسخه های مکتوبی که از قرآن کشف شده و متعلق به قرن اول هجری قمری و دیگر قرون اولیه بودند همگی بلا استثناء بخشی از همین مصحف عثمان در اختیار ما بوده و در بدترین حالت قرائتشان متفاوت بود و یک آیه هم در آنها وجود نداشته که در مصحف عثمان نباشد، بنابراین مطلقاً مقوله تحریف بواسطه کم یا زیاد شدن از قرآن را هیچ فردی بدون توسل به روایات منابع شیعه نمیتواند بیان کند.

روایت های مد نظر ما عموماً پیرامون کاستن از قرآن هستند و البته در منابع اهل تسنن هم روایت دال بر تحریف بواسطه کاستن از قرآن هست لکن چون رویکرد بزرگان اهل تسنن عموماً بی اعتنایی به این مقوله بوده فلذا بدان نمیپردازیم و توجه ما پیرامون این روایات در منابع شیعی هستند. نتیجتاً از آنجایی که برخی فقها و عالمین شیعه همچون علامه مجلسی و... هم مخالف آن نبودند و می بایست دیدگاه ایشان ابطال شود پاسخ ما درون شیعی خواهد بود چون مخاطب ما بر خلاف مورد اول که حتی غیر مسلمان هم میتواند باشد و پاسخ اجمالی بالاتر به آن داده شد در اینجا صرفاً برخی عالمان و فقهای شیعه هستند. نقدها را بصورت موارد جداگانه مطرح میکنم:

الف) برای شیعیانی که به روایت و... ایمان بیش از حد دارند و حرف از تحریف و قرآن کریم میزنند مشخصاً ماجرای کربلایی کاظم ساروقی میتواند منبع کاملاً مورد وثوقی تلقی شود بخصوص آنکه برخی بزرگان مذهب شیعه هم آنرا به صراحت تأیید کرده و خود شاهد مستقیم محسوب میشوند. ازین حیث این ماجرا میتواند مرتبط با تحریف و قرآن کریم باشد که این فرد بدون اینکه قرآن را حفظ کند و اصلا سواد خواندن و حفظ کردن داشته باشد حافظ قرآن شده بود و یک آیه جدای ازین قرآنی که در جهان اسلام هست را قرائت نمیکرد. بله از دید یک فردی حتی شبیه به خود من که اعتماد چندانی از نظر عقلی و منطقی به خیلی از روایات شفاهی ندارم این مقوله نمیتواند درجه اعتبار زیادی داشته باشد (البته من مطلقاً ماجرای ایشان را رد نمیکنم) اما این افراد صرف اعتماد به یکسری روایاتی که چندین دهه سینه به سینه میگشتند از تحریف و قرآن سخن میگویند و نمیتوانند منکر همین مقوله آقای ساروقی هم بشوند.

ب) گرچه در منطق اسلامی تواتر جزء یقینیات شمرده شده [یعنی اگر محتوای روایاتی ثابت شد متواتر است و مقوله تبانی برش مترتب نبود می بایست یقین بر صدقش در نظر گرفته شود] اما در منطق جدید پشیزی ارزش برای تواتر بیان نشده چون هیچ مبنای منطقی ندارد. منطق، حقوق که صرف شهادت عده ای یقین به چیزی عنوان شود نیست، باید از راه قواعد کاملاً عقلی و نه ادراکی مثل اینکه طرف احساس کند چون عده ای از مقوله ای سخن گفتند درست است، به یقینی بودن گزاره ای برسیم. اینجا برخی ادعا کردند خب نه در منطق جدید اصلاً تواتر مطرح نیست و در پاسخ میگوییم این سخن فاقد هرگونه ارزشی است چون در نجوم جدید هم خبری از آسمان های مد نظر افلاطون نیست حال بیاییم بگوییم نجوم جدید این آسمان ها را رد نکرده؟ مشخص است که مهر ابطال زده بر آن نظریه باطل، اینکه درباره اش نظریه و تز نمیدهد بخاطر باطل بودنش است. مقوله تواتر هم در منطق جدید باطل است و یقینی نیست، افراد مدافع منطق اسلامی اگر میتوانند مبنای عقلی و منطقی در اثبات یقینی بودنش بیان کنند که توانش را ندارند و صرفاً میگویند اگر تواتر بود اعتماد بشود به افراد و... ازین دست سخنان باطل، یقین بار اثبات بهمراه دارد، تواتر عدم اجتماع نقیضین نیست بدیهی باشد  [البته اسمش را هم بیهوده اسلامی گذاشتند پشیزی ربط به دین مبین اسلام ندارد صرفاً چون عده ای مسلمان آنرا تبیین کردند پسوند اسلام برآن گذاشتند وگرنه منطق قرآن و دین اسلام را با منطق جدید هم میتوان طرح کرد و نتیجتاً هیچ دلیلی ندارد آنرا منطق اسلامی بنامیم!]. در نتیجه صرف تواتر این روایات پشیزی نمیتوان برای یقین داشتن به محتوایشان استفاده کرد و نتیجتاً سخن از یقینی بودن مقوله تحریف در قرآن کریم نیاز به معتبر دانستن منطق موسوم به منطق اسلامی نسبت به منطق جدید است که این خود فرض دیگری بوده و نیاز به اثبات دارد که امکان پذیر نیست. تنها مقوله ای که باعث میشود تواتر از یقینیات شمرده شود این است که با ظاهر آیات قرآن هیچگونه تضادی نداشته باشد (نیاز باشد بخاطرش آیات قرآن را تفسیری دیگر کنیم یا...) و در این صورت موجه هست یقینی بودنش چون دلیلی نداریم وقتی روایتی در تضاد با آیات قرآن نیست و متواتر هم هست باطل بر شماریمش.

ج) بخاطر وجود معصوم (علیهم السلام) تحریف قرآن بعید است، یعنی بی خیالی (أعوذ بالله) معصوم تحت هیچ شرایطی قابل قبول نیست، بخصوص اینکه معصوم بخاطر همین دین از حق حکومت هم حتی گذشت، قرآن تحریف بشود بی خیال بماند؟. معصوم جانشین پیامبر هست و فعلش مصداق فعل پیامبر است. حالا عنوان میشود روایت های تحریف دال بر عدم بی خیالی معصوم هستند لکن منظور از بی خیالی این است که اگر نسخه های خطی قرآن نزد معصوم کامل میبود و دست به دست میگذشت و رو نویسی میشد، باز در زمان امام زمان (عج) از طریق نواب اربعه بدست علما میرسید و نتیجتاً در حال حاضر دست کم دو نسخه از قرآن باید داشته باشیم اما اینطور نیست و یک نسخه بیشتر وجود ندارد. نتیجتاً باید گفت معصوم هیچ نسخه از قرآن کاملی را در اختیار نداشته تا اصحاب از آن رونویسی کنند. اینکه در اینجا مقوله «عدم وثاقت نواب اربعه» مطرح شود و عنوان شود در دوران غیبت صغری امکان تحویل نسخه کامل قرآن نبوده بیش از پیش تیشه به ریشه تحریف و قرآن کریم میزند چون نشان میدهد این ادعا خود مستلزم اثبات فرض های دیگری همچون عدم وثاقت نواب اربعه است. هیچ عذری پذیرفته نیست امام علی (علیه السلام) در زمان خلافتشان قرآن کامل را بر حداقل اصحاب عرضه ندارند.

د) مشکل جدی دیگری که پدید می آید این است که روایات تحریف قرآن را نمیتوانیم به قرآن عرضه کنیم با اینکه یکی از قاعده های اصلی تشخیص صحت روایات عرضه آنها به قرآن است چون در صورت بر خوردن به تضاد همان آیه میتواند از قرآن اصلی نباشد. یعنی باید بگوییم روایات متعددی که میگویند روایات را باید بر قرآن عرضه بدارید باطل اند.

ه) اینکه عنوان شود معصوم بواسطه خفقان و... حاکمین عموماً اهل سنت نمیتوانسته قرآن کامل را به اصحاب نزدیک خود نشان دهد تا رونویسی شده یا... نتیجتاً بدست ما برسد سخن باطلی است:

اولاً بعنوان مثال در کافی شیخ کلینی این همه روایت ضد باورهای اهل تسنن هست، نقل کردن قرآن کامل هیچ خدشه ای وارد نمیساخت و بقدر کافی امثال زیاد ابن ابیه قبل تر شیعه کشی داشتند، چکار میخواستید دیگر بکنند؟ این سخن که شیعیان را میکشتند و... اگر معلوم میشد قرآنی کاملتر در اختیارشان است دلیل عقلی و حتی نقلی هم در تأییدش نیست بگوید توانایی داشتند اما نخواستند و اگر قرآن کامل توسط معصوم عرضه میشد میکردند!. خود معصوم معتقد به تحریف قرآن را که روایت نقل میکرد دال بر این تحریف در دم نمی کشتند و معصومین فرصت مقابله سیاسی و نقل روایت را تماماً داشتند بعد عنوان شود اگر قرآن کامل در اختیار شیعیان قرار میگرفت تمامشان کشته میشدند یا کشتار فجیعی براه می افتاد؟ خب بطریق اولی باید معصومین را شهید میکردند. ضمن اینکه ما این همه عقیده ضد باورهای اهل داریم یا حتی ضد برخی اعتقادات شیعه که در همان دوران وجود داشتند مثل علی اللهی ها لکن هم نقل تاریخشان به ما رسیده و هم بصورت کامل از بین نرفتند با اینکه اقلیتی هم بودند اندازه شیعیان اثنی عشری هم نبودند آنها بطور کامل از صحنه روزگار حذف نشدند شیعه بخاطر اعتقاد به تحریف حذف بشود؟.

ثانیاً روایاتی از معصوم که هیچ اشاره ای به تحریف و کاستن از قرآن ندارند (بعنوان مثال مردم را سفارش به تمسک و... به قرآن کردند که مشخصاً منظورشان قرآنی بوده که در دسترس عامه مردم است) با ظاهر آیه قرآن که بیان میشود این کتاب از تحریف دور نگاه داشته شده و خداوند وعده داده حافظ آن خواهد بود (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الْذِکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظونَ سوره حجر آیه نهم، این آیه در قرائات مختلف بنظر میرسد یکسان است و مشکلی هم از بابت اختلاف در قرائات ندارد) بیشتر همخوانی دارد تا روایات دال بر تحریف. آن روایات هرچه باشند با ظاهر آیه قرآن مبنی بر تحریف نشدن همخوانی دارند لکن روایات تحریف آیه قرآن را تفسیری به دور از ظاهر آیه میکنند و اینجا عقل حکم میکند روایتی را بپذیریم که با ظاهر آیه همخوانی دارد نه روایتی که نیاز به تفسیری متفاوت از ظاهر آیه است.

ثالثاً این استدلال تیشه به ریشه موجه سازی تحریف هست، چون در روایتی منتسب به معصوم سوره ای را هم که حذف شده بیان شده و چطور میشود معصوم بتواند سوره ای را که در قرآن نزد مردم نیست بطور کامل بیان کند اما قرآن کامل را نشان اصحاب خود ندهد یا برایشان کامل نگوید تا بدست ما برسد؟. ضمن اینکه قطعا اصحاب از معصوم قسمت های تحریفی و... رو می پرسیدند و دست کم در ذهنشان ثبت میکردند و در نتیجه باز انتظار میرود نسخه قرآن کامل ادعایی از طریق اصحاب حداقل به علمای بعد از غیبت صغری رسیده باشد لکن این چنین چیزی وجود ندارد.

و) در صورتی که تحریف را هم اضافه کردن آیه یا سوره به قرآن بیان کنیم که خب همین خودش علاوه بر نقض آیه مربوط به راه پیدا کردن تحریف به قرآن که پیشتر بدان اشاره شد نقض آیات تحدی قرآن نیز هست چون سوره ای که در آن آیه یا آیات تحریفی باشد طبیعتاً دیگر سوره ای قرآنی محسوب نشده و اگر میتوان آیاتی را داخل قرآن قرار داد بدون آنکه در اعجاز ادبی و محتوای اش اشکالی ایجاد بشود پس تحدی اساساً بی معناست.

ز) مشخصاً مقوله تحریف و قرآن کریم انگیزه فراوانی را به مخالفین اسلام میداد و در نتیجه به دفعات متعدد و فوق تواتر، نقل می شد و نشر پیدا می کرد که بر مسلمانان بخاطر تحریف کتب آسمانی شان ایراد گرفتند و... بخصوص آنکه قرآن به تحریف کتب یهودیان و مسیحیان اشاره میکند طبیعتاً آنها هم بلا استثناء به مقوله تحریف و قرآن کریم اشاره میکردند و این در حالیست که چنین اتفاقی نیفتاده است.

ح) اینکه عنوان بشود فی المثل عثمان آمد و نسخه قرآن کامل را از بین برد یا حالا در گردآوری برخی آیات را جمع آوری نکرد اگر بر فرض قبول شود می بایست این هم توضیح داده بشود که این همه صحابی پیامبر (ص) که آگاهی به محتوای قرآن را هم قطعاً داشته اند هماننده سلمان فارسی و عمار یاسر و... چرا آنها روی به بیان آیات و یا سوره/سوره های حذف شده نیاوردند؟. مسلماً هیچ دلیلی نیست آنها سکوت بکنند و در پی نشر قرآن کامل حداقل بین خودشان در طول زمان نباشند لکن هیچ سندی در تأیید این امر در دست نیست.

 

نتیجتاً در اینجا به ثبوت رسید روایات مرتبط با تحریف و قرآن کریم در منابع شیعی گرچه در نظر برخی همچون علامه مجلسی متواتر قلمداد شده اند اما بنابر دلایل منطقی متعدد فاقد هرگونه اعتباری بوده و عقل سلیم حکم یقینی بر ابطال آن میدهد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی