مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

از ساخت اسطرلاب تا حبس در طویله!

دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هرگونه برداشت اعم از لفظی یا معنوی ازین پست مستلزم درج لینک مطلب در وبلاگ است

یکی از دانشمندان زن مسلمان در سده های اولیه هجری قمری (قرون چهار و پنج) فردیست با نام العجلیة (Al-ʻIjliyyah bint al-ʻIjliyy) که با اسم مریم اسطرلابی مشهور گردیده است. این خانم مشابه پدرش به کار ساخت اسطرلاب مشغول بوده و ساخت این وسیله نجومی که اصلی ترین کارایی اش برای موقعیت و جهت یابی بوده بهیچ روی بدون آگاهی و تسلط بر دانش نجوم در چندین قرن پیش ممکن نبوده است. البته برای همان زمان برخی از خانم اسطرلاب ساز دیگری نیز سخن میگویند بنام فاطمه مادریدی لکن در وجود این چنین شخصیتی ابهام جدی بوده و خیلی سخت است رأی به تاریخی بودن این شخصیت داد. برای پی بردن به کیفیت و شگفتی اسطرلاب میتوانید به توضیحات دانشمند خدا ناباور پروفسور نیل دگراس تایسون در این کلیپ از دقیقه 2:55 به بعد مراجعه کنید (نیل دگراس تایسون [اختر فیزیکدان آمریکایی]: تمدن اسلامی و علم).

مریم اسطرلابی (en.wikipedia.org/wiki/Al-%CA%BBIjliyyah) [البته این نام تاریخی نیست ولی چون شهرت این زن به این نام بوده من از آن استفاده میکنم] آن قدر مورد توجه جامعه علمی قرار گرفته است که بخواهند سیارکی را با نام «Al-ʻIjliya» که نام اصلی اوست نامگذاری کنند. بنابر آنچه پروفسور دیوید پینگری در رابطه با اسطرلاب در دانشنامه ایرانیکا با ما به اشتراک میگذارد (iranicaonline.org/articles/astorlab-or-ostorlab-astrolabe-an-instrument-used-in-astronomy-for-a-variety-of-purposes-e) جدای از مقوله موقعیت یابی که پروفسور تایسون بدان اشاره میکند اسطرلاب برای موضوعاتی ماننده حل مسائل مرتبط با اجسام کروی و اندازه گیری ارتفاع و بیان زمان (تعیین ساعت و همچنین زمان نماز) نیز بکار میرفته است و اگر اینرا کنار زمان مورد بحث ما یعنی هزار سال پیش قرار بدهید بخوبی متوجه خواهید شد زنی که بتواند این چنین وسیله ای را بسازد مشخصاً از نظر آگاهی به دانش نجوم و محتملاً ساخت و تولید با فلز آهن در مرتبه خوبی باید قرار داشته باشد.

در کنار مورد فوق مری بویس در کتاب زرتشتیان، باورها و آداب دینی اشاره به نگاهداری زنان زرتشتی در هنگام عادت ماهیانه در اصطبل و طویله میکند!، البته که این مورد عام نبوده و مشخصاً در مواردی ممکن بوده اتفاق بیافتد بخاطر مصائب زمان عادت ماهیانه برای زن زرتشتی و نیز تعصبات مالک آن زن که شوهر یا پدرش میتوانسته باشد، اما هردو موردی که بیان کردم در مقیاس زنان آن دوران نادر محسوب میشوند و البته میتواند حاکی از نهایت شأن یک زن در نگاه دو دین بوده باشد. بعبارتی گرچه نگاهداری زن در اصطبل نادر بوده و واجب و حتی مستحب محسوب نمیشده اما همین که عدم حرمت آن بخاطر احکام دینی مربوط به زمان عادت ماهیانه در نظر زرتشتیان به چشم میخورد میتواند حاکی از نوعی نگاه توام با پستی به زن باشد در مقابل زنی که در اسلام میتوانسته دانشمند بشود.

من در اینجا نخواستم نگاه تبعیض آمیز نسبت به زنان برخی فقها و مردم عادی مسلمان را منکر شوم که پیشتر ناظر به آن سخن گفته و با صراحت کامل نقدش کرده ام (بعنوان نمونه نک: اعتبار شهادت زنان، متن دین یا فتوای خیلی از فقها؟!)، بحثم بر سر مبنایی است که دین ارائه میدهد و این مبنا از تولید دانشمند در قرن پنجم هجری تا مجتهد زن در قرن چهاردهم قمری را در بر میگیرد [بانو مجتهده نصرت امین، نک: روحانیت دینی زنان، از تبعیض زرتشتی تا کرامت اسلامی] بر خلاف تبعیض در سواد آموزی (نک: وجه مثبت فتح ایران برای اکثریت مردم ایران زمین) و نگاه پست گونه ای که آیین زرتشت به زن داشته است. دست کم برای این مورد دانشمند زن مشابه دانشمند مرد دست باستان پرستان برای ارائه مصداقی تحریف در حد فی المثل هوشتانه نیز خالیست، بعبارتی دیگر اگر برای دانشمندان مرد دست کم با چند اسم کم و بیش تاریخی طرف هستیم اینجا دیگر باستان پرستان نام هم نمیتوانند برای خود دست و پا کنند بعنوان دانشمند زن در ایران باستان!.

در آیین زرتشت مواردی مثل خود سالار زنی و... را نیز داریم و ایضاً مشخضاً احکام زن دشتان برای اشراف زاده هایی مثل پوراندخت به آن شدتی که در متون زرتشتی به چشم میخورد عملی نمیشده است [منطقی نیست شاهزاده ساسانی احکام زن دشتان را به آن صورت افتضاح رعایت کند] ولی تصریح متون زرتشتی و نیز اعمال زرتشتیان به مبادرت برای این اعمال در کنار مقوله هایی مثل سواد آموزی طبقاتی و عدم وجود زن زرتشتی مشابه مریم اسطرلابی در تاریخ ایران باستان و نیز قرون اولیه پس از فتح ایران نشان دهنده اختلاف در مبنای دو دین است، از دل یکی کرامت زن میتواند بیرون بیاید در عین زن ستیزی بواسطه جهل برخی پیروانش، از دیگری اما بیشتر زن ستیزی با کمیت ها و کیفیت های مختلف در خروجی دیده میشود.

 

پیوست

کتابی با عنوان «زنان پیشگام در تاریخ ریاضیات» از خانم دکتر نسیم سهایی دیدم که به موضوع پست وبلاگ مربوط میشد؛ در این کتاب و در بخش ایران باستان که فصل دوم کتاب بعد از یونان باستان میباشد حتی به یک نفر خانم اشاره نکرده است با اینکه در مصادیق کتاب زنان منجم نیز به چشم میخورند و بنابراین عدم اشاره ایشان به منزله پیدا نکردن زنی منجم بعلاوه ریاضیدان نیز میتواند باشد، چیزی که بنده حقیر هم نتوانستم اثری از آن پیدا کنم [البته من کلاض زن دانشمندی را ندیدم]. بخش ایران باستان کتاب البته ایران اسلامی را هم در برمیگیرد و فقط شامل یک زن با نام «بی بی منجمه» برای بخش تاریخ ایران میباشد که وی هم متعلق به قرن ششم هجری قمری و ایران اسلامیست.

در فصل دوم کتاب (صفحات 27 الی 31) نویسنده گرچه دو پاراگراف به ایران باستان اختصاص میدهد اما تنها به ذکر دو مصداق مدرسه گندی شاپور و بانو آرتمیس بسنده میکند در حالیکه هیچ یک به دانشمندان زن در ایران باستان مرتبط نیستند و حتی خود نویسنده هم ادعا نمیکند که در گندی شاپور زنان تحصیل میکردند [فارغ از ان قلت هایی که نسبت به دانشگاه یا مدرسه ادعایی در جندی شاهپور هست] و یا آرتمیس را صرفاً دریانورد و دریاسالار میخواند و وجه مثبتش را در این مقوله که چندین قرن بعد در غرب زنان راه خود را به ناوها باز یافتند. با این همه، نویسنده مدعی میشود:

نکته قابل توجه در فرهنگ ایرانی این است که از دوران باستان، زنان پا به پای مردان در فعالیت های اجتماعی شرکت می کردند و بر خلاف اروپای قبل از رنسانس امکان تحصیل، تحقیق و دستیابی به درجات بالای علمی و اجتماعی را داشتند (نک: صفحه 29).

با این اوصاف نویسنده نباید از خود بپرسد اگر اینطور بوده چرا دست کم ما اسم در اختیار نداریم از یک زن دانشمند؟!. ازین مقوله که بگذریم خالی از لطف نیست توضیحات کتاب راجع به بی بی منجمه را بعنوان یکی دیگر از دانشمندان زن مسلمان ایران نقل کنم:

بی بی منجمه در اواخر قرن ششم هجری قمری در نیشابور متولد شد. پدرش کمال الدین سمنانی، رئیس شافعیان نیشابور و مادرش از نوادگان محمد بن یحیی، فقیه و عالم بزرگ خراسان بود. طبعاً خانه پدر جایگاهی برای بحث ها و مناظرات علمی بود و همین محیط بر تربیت بی بی چنان تأثیر گذاشت که در اوان جوانی به عنوان منجم مورد اعتماد در دربار سلطان جلال الدین سلجوقی مشغول به کار شد.

بی بی علاقه وافری به منجمی داشت و در این زمینه به مطالعه و تحقیق می پرداخت. شبها نیز به کمک اسطرلاب به زیج ستارگان می پرداخت و تقویم کواکب و اوضاع آسمان را استخراج می کرد. وی در حدود بیست سالگی چنان مهارتی کسب کرده بود که جلال الدین خوارزمشاه او را به دربار خویش فراخواند.

در آن روزگار سلاطین ایرانی اهمیت بسیاری برای نجوم قایل بودند و تصور می کردند که حرکت کواکب بر سرنوشت لشکرکشی های آنها تأثیر می گذارد. لذا بی بی در اکثر کشورگشایی های سلطان جلال الدین همراه وی بود.

جلال الدین خوارزمشاه و بعدها علا الدین کیقباد سلجوقی، عمدتاً از حکم های بی بی که جنبه تنجیم و پیشگویی داشت استفاده می کردند و این بیانگر بهره کافی بی بی از نجوم بود در آن روزگار برای سعد و نحس بودن کاری موقعیت مکانی خورشید، ماه و سیارات را محاسبه می کردند که بدون آگاهی از مبانی نجوم و احاطه بر تقویم کواکب ناممکن بود.

... مورخان احتمال می دهند که بی بی منجمه اولین زن منجم ایرانی باشد. ولی پس از او زنان منجم دیگری نیز به دربار پادشاهان راه یافتند. از آن جمله می توان بیجی خاتون را نام برد که متأسفانه اطلاعات مستندی از او در اختیار نیست.

منبع:

زنان پیشگام در تاریخ ریاضیات، نسیم سهایی، چاپ اول 1382، نشر گستره، فصل دوم (ایران باستان)، صفحات 27 الی 31، شرح حال بی بی منجمه به نقل از «بی بی منجمه، توفیق هدایت زاده، مجله نجوم، آذر 1371» که البته این مقاله در مجله نجوم هم مأخذ محسوب میشود و برای دیدن منابع میتوانید به یادداشت مربوطه در دانشنامه جهان اسلام رجوع کنید که با کمی تفاوت تقریباً همین توضیحات را ناظر به زندگی نامه بی بی منجمه درج کرده و در انتها منابع و مأخذهایی را برشمرده است:

بی بی منجمه، دانشنامه جهان اسلام، بهناز هاشم پور، 1393: rch.ac.ir/article/Details/12590

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۲۵