بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
برای بهتر دیدن عکس های کتابها که در پستها قرار داده شده است ، روی عکس مورد نظر کلیک راست کرده و گزینه view image را انتخاب نمایید .
بسم الله الرحمن الرحیم
مکرراً دیده شده در خبرگزاری ها و کانال های زرد فضای مجازی از فیزیک کوانتوم سخن گفته و مبادرت به ارائه نتایجی عجیب و بی اعتبار از آن پرداخته اند. در این پست بطور خلاصه و تا حد امکان ساده (ولو ناچار شوم خطاهای جزئی را مرتکب بشوم) مهم ترین موارد موجود در این فیزیک را شرح میدهم. مکانیک کوانتومی برای تبیین مکانیک در حیطه ای پدید آمد که مکانیک نیوتونی قادر به تبیینش نبود و آن هم قلمرو ذرات زیر اتمی هست (از جنبه هایی اتم). مکانیک نیوتونی یا مکانیک کلاسیک که از هندسه سه بعدی اقلیدسی استفاده میکند قادر به ساخت هواپیما و خودرو و توصیف حرکت یک مورچه هست ولی مکانیک ذرات بنیادی را نمیتواند درست توصیف کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
چندی پیش با مسلمانی که ادعا میکرد مدرک کارشناسی ارشد حقوق دارد و ادمین پاسخگوی برخی گروه های دینی بود بر سر یادداشتم در اثبات برابر بودن اعتبار شهادت زنان نسبت به مردان (اعتبار شهادت زنان، متن دین یا فتوای اکثریت فقها؟!) بحث میکردم مدعی بود زنان در تمامی جنبه های ده گانه عقل نسبت به مردان ناقص ترند. اشاره اش به نظریه عقول عشره در فلسفه اسلامی بود و خلاصه کلامش این است که زنان بطور کل نسبت به مردان ناقص العقل هستند. البته دیدگاهش توسط روایات متعددی پشتیبانی میشود که آنها هم ناقص العقلی را بدون قید خاصی عنوان کردند و توجیهات برخی بی فایده هست اینجا که منظور احساسی تر بودن زنان است در حالیکه اساساً احساسی تر بودن هم بی ربط به ناقص العقلی بوده و هم اصلاً فکت علمی نیست! اتفاقا در موارد متعددی شاهد احساساتی تر بودن مردان نیز هستیم مثل مردان وحشی که از سر عصبانیت روی به کشتار گسترده و... در طول تاریخ می آوردند و هنوزم در اخبار حوادث اینان را می بیینم، چیزی نیست که مختص زن یا مرد باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
نشریه بدن The Body Issue یکی از بخش های مجله «ESPN» است. این مجله کوتاه شده نام انگلیسی Entertainment and Sports Programming Network (شبکه برنامههای تفریحی و ورزشی) یک شبکه تلویزیونی آمریکایی متعلق به شرکت والت دیزنی است. اولین نسخه نشریه بدن از مجله این شبکه در سال 2009 انتشار پیدا کرد و آخرین نسخه اش نیز در سال 2019 منتشر شد (en.wikipedia.org/wiki/The_Body_Issue). در نشریه بدن، ورزشکاران زن و مرد بصورت گروهی زنانه یا مردانه و دو یا تک نفره و در یک نمونه هم بصورت زن و شوهر (در دو رشته ورزشی) که در رشته های مختلفی چون:
بسم الله الرحمن الرحیم
بخشی از جامعه خداناباوری امروزه در زمینه تاریخ دین دو اشتباه فاحش دارد، نخست آنکه بشر را در ابتدای راه تکاملی خویش* فاقد هرگونه باور به دین معرفی کرده و دوم آنکه دین را حاصل جهل ملتهای اولیه و بدوی به پدیده های طبیعی دانسته و یک سیر چند خدایی تا برسد به مونوتئیسم [أحدیت و واحد بودن خدای مورد پرستش] را ترسیم میکند.
*: اینجا منظور از بشر دو گونه هوموساپین و نئاندرتال است که واجد صفات عالیه انسان هستند، یعنی یا همین گونه ما و یا گونه ای از انسان که آگاهی اش بقدر در خور توجهی شبیه به ما بوده، ما نیز حاصل آمیزش جنسی این دو گونه هوموساپین و نئاندرتال هستیم.
مشکلی که اینجا وجود دارد این است که در میان جوامع بدوی یا غیر مدرنیته و یا توسعه نیافته [موارد امروزی] ما شاهد خداناباوری یا غیرخداباوری هستیم، یعنی اعتقاداتی که خدا یا خدایان هیچ جایگاهی در آن نداشته و هنوز هم ندارند مشابه بودیسم. ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن گفتار در خور توجهی اینجا داشته و میگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
در چگونگی سرکوب شورش اصطخر در دوران زمامداری أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) بین فارسنامه ابن بلخی و منابع متقدم و معتبرتر اختلاف است. بعنوان مثال در فارسنامه ابن بلخی اقدام به کشتار توسط عامل خلیفه مسلمین را مشاهده اما در تاریخ طبری سرکوب و طبیعتاً ادامه أخذ خراج بدون کشتار گسترده مشاهده میشود. فارسنامه ابن بلخی به نسبت منابع موجود سند متقدم و آنچنان معتبری محسوب نمیشود و باید مشخص شود روایت ابن بلخی چه سلسله راویانی داشته و یا از کدام منبع متقدم تر أخذ گردیده است. این در حالیست که ابن بلخی در اینجا نه به سلسله راویانی اشاره میکند و نه به سند مکتوبی که از آن روایت را أخذ کرده و نه سخنش مطابق با منابع مقتدم تر همچون تاریخ طبری و فتوح البلدان بلاذری است. نتیجتاً بدلیل عدم وجود راویان و نیز تضاد با منابع متقدم تر و زمان پانصد ساله بین زمان نگارش فارسنامه (قرن ششم هجری قمری[1]) و این واقعه (قرن یکم هجری قمری)، روایت می بایست خبر واحد مرسل تلقی شده و تأییدیه ای برای کشتار مردم حین سرکوب شورش اصطخر در زمان امام علی (علیه السلام) نمیتواند در نظر گرفته شود. در ابتدا سخن ابن بلخی در اینباره را نقل میکنم:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مباحث مبنایی که در آیین زرتشت چه اوستای قدیم و چه اوستای جدید و متون پهلوی همواره دیده میشود مقوله دوگانه انگاری یا ثنویت [اعتقاد به دو واجب الوجود خیر و شر] است و در این راستا برخی برآن شدند با طرح توجیهاتی ثنویت در اوستای قدیم را منکر شوند. بر خلاف تصور رایج که ثنویت در اوستای قدیم حول سپند مئینو و انگره مئینو شکل میگیرد پروفسور ژان کلنز اوستا شناس مشهور فرانسوی ثنویت را با استناد به خدای اشه و خدای دروج در گاتاها طرح میکند و در عین حال ثنویت بر اساس سپند مینو و انگره مینو را علیرغم تأییدیه امثال پروفسور جیمس دارمستتر و پروفسور آرتور کریستن سن قبول ندارد. توضیحات ایشان در این خصوص را اینجا نقل میکنم:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از انتشار پست قبلی (از حضرت زرتشت تا بانو رقیه: اعتبار درون دینی!) یکی از دوستان و نیز تنی چند از افراد مجهول الهویه در فضای مجازی انتقاداتی را نسبت به محتوای پست مطرح ساختند و من بهتر دیدم بجای اینکه پست را ویرایش کنم چون قصدم دفاع از آن محتواست و نه تغییرشان طی پستی جداگانه پاسخ به انتقادات را بدهم؛ هر انتقاد را جداگانه نقل و پاسخ را ذیلش درج میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
چندی پیش سالروز ادعایی شهادت خانمی با نام «رقیه» بود که عنوان میشود دختر سه ساله حسین بن علی (علیه السلام) در زمان شهادت بوده است. برخی از منتقدین اسلام دیده شده نسبت به وجود تاریخی ایشان تشکیک جدی وارد ساخته و سعی دارند عقیده به وجود وی را ناشی از غلبه تعصب دینی بر واقع انگاری تاریخی ببینند [البته تشکیک جدی در وجود این خانم منحصر به غیر مسلمانان نیست]. از آنطرف غالباً هر زمان مخالفین دست روی تاریخی نبودن شخصیت دینی در اسلام گذاشتند مسلمانان منتقد باستانگرایی به وجود تاریخی زرتشت ایراد وارد ساختند چون خیلی از این افراد یک سری عرق های ملی و باستانی دارند برای همین دست روی وجود زرتشت میگذارند. از منظر درون دینی وجود زرتشت و داعیه نبوتش نزد زرتشتیان دست کم از زمان ساسانیان معتبر و قابل استناد است اما آیا برای خانم رقیه هم این چنین قرینه درون دینی در اختیار داریم؟!.
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشتر حول دیدگاه های کلی ناظر به فلسفه دینی در اسلام سخن گفته بودم و دیدگاه محافظه کارانه دینی که متعصب ترین دینداران [هماننده داعش] را تولید میکند جزء رویکردهای باطل خوانده بودم و قبل و بعدش نیز اشاره به معضلاتی کردم که این نگرش به دین پدید آورده بود [از حرام خواندن استفاده از دوش حمام و شناسنامه و ممنوعیت تحصیل دختران و اقدام به تخریب تخت جمشید و...] و در این پست میخواهم به یکی دیگر از ثمرات این چارچوب دگماتیسم فکری اشاره کنم. اخیراً ویدیویی از آیت الله غلامرضا فیاضی منتشر شده است که در آن دکتر علی شریعتی را با عبارت لعنت الله مورد خطاب قرار داده و عنوان میکند یقیناً کافر بوده است!؛ آقای احمد زید آبادی هم در یادداشتی به طرز فکر مبتنی بر لعن و تکفیر این جماعت اشاره میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از موضوعات چالش برانگیزی که به کرات دیده میشود بین باستان پرستان و منتقدین باستانگرایی جریان دارد مقوله نگاه معصوم به جنگ های اعراب و ساسانیان در دوران دو خلیفه اول است. من بنا دارم چالش های پیش روی اقلیت در اینجا (مخالفین دید مثبت معصوم) را بطور اجمالی شرح دهم. توجه داشته باشید این چالش ها مبنایی اند و بهیچ روی نمیتوان از آنها صرف نظر کرد. در اینجا فرض را بر این گذاشتم که نبردهای منجر به فتح ایران بواسطه اقدام اعراب آغاز شد و بعبارتی تحلیل شاذ دفاعی و اجتناب ناپذیر بودن جنگ را کنار میگذارم (همانطور که ظاهر غالب روایت های تاریخی نشان میدهند). جریان فتوحات در دوران خلفای راشدین که در زمان امویان هم ادامه یافت یکی از وجه اشتراکات حکومت های صدر اسلام با امپراطوری های قبل و بعد خود است، از پارسها و اقدام به تصرف بابل تا ساسانیان و تصرف ارمنستان.
بسم الله الرحمن الرحیم
Cause we need a little controversy
Cause it feels so empty without me
چندی پیش در یکی از صفحات مجازی که توسط یک منتقد باستانگرایی اداره میشد (کانال باستان نامه) متنی را مشاهده نمودم دال بر کم ارزش تر بودن زن نسبت به گاو در حکومت هخامنشیان با استناد به گفتار پروفسور والتر هینتس در کتاب داریوش و ایرانیان (نک: داریوش و ایرانیان، والتر هینتس، ترجمه پرویز رجبی، ص347). خلاصه استدلال متن مذکور این بود که چون ارزش کنیز زن حدوداً یک پنجم الی یک چهارم یک گاو بوده پس زنان خرید و فروش میشده و ارزششان از گاو هم کمتر بوده است [594 مارک طلا ارزش یک گاو (چون پروفسور هینتس یک قیمت برای گاو مشخص کرده مسلماً موجه هست قیمت گاو بالغ باشد تا گوساله) و 80 الی 144 مارک طلا ارزش یک برده]؛ این نتیجه گیری کاملاً اشتباه و مصداق مغالطه تعمیم نارواست.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مخاطبین وبلاگ بعد از مطالعه یادداشتم پیرامون اعتبار شهادت زنان (اعتبار شهادت زنان، متن دین یا فتوای اکثریت فقها؟!) متن سخنان حجت الاسلام سوزنچی در اینباره را فرستاد که پاسخ به آیت الله حیدری در رابطه با اعتبار شهادت زنان میباشد [آیت الله حیدری نیز دیدگاه فقهی اش مبتنی بر یکسان بودن اعتبار شهادت زنان با مردان هست ولی طریقی که برای موجه سازی دیدگاه خودش رفته کمی متفاوت از تبیین من در آن یادداشت میباشد]. من در اینجا به معنای واقعی کلمه اثبات میکنم آقای سوزنچی بی منطق است. ایشان حتی کامنت من در وبسایتشان حول نقد آراء باطلی که پیرامون حجاب اجباری داشت را نیز پخش نکرد که لینک یادداشت وبلاگم در نقد سخنانش را قرار داده بودم (حجت الاسلام سوزنچی: دفاع از حجاب به قیمت تحریف در تفسیر قرآن!):
بسم الله الرحمن الرحیم
چندی پیش در انتهای پست وبلاگ گفته بودم هر دولتی در جمهوری اسلامی روی کار بیاید عملکردش به پای نظام نوشته بنابراین بهیچ عنوان کاری که اکثر جبهه ارزشی انجام میدهند و سعی دارند امثال دکتر روحانی و خاتمی و دولت هایشان را جدای از نظام نشان دهند نه در عرف سیاسی قابل قبول است نه منطقی است: