مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

پاسخ به پاسخ مجید خالقیان

شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۰۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از انتشار این پست ، آنرا در قسمت پرسش و پاسخ سایت خردگان مطرح کردیم تا اگر منبعی یا سندی از قلم افتاده است یا نکته ای را فراموش کرده ایم آنان به عنوان مخالفین نظر ما بررسی کرده و عیب کارمان را بگویند ، پاسخ جناب آقای خالقیان [ مدیر سایت خردگان ] به پست ما این بود :

..............................................

سوال شما در پرسش و پاسخ خردگان دارای پاسخی از سوی majid-khaleghian:


ابتدا باید عرض کنم که بر اساس پیمان نامه کاربری گذاشتم لینگ وبلاگ ها به طور کلی ممنوع است.

دوست گرامی شما خودتان میدانید که این مطلب سعی کرده به مطالب مستند ما پاسخ دهد. پس اینکه میفرمایید «سند شما چیست؟» خودتان که یا نویسنده مطلب یا مخاطب آن هستید، بهتر میدانید که مطالب ما همه مستند هستند و درباره یکتا پرستی کوروش هم مفصل گفتگو کردیم.

نگاه کنید به: http://kheradgan.ir/?p=388

البته ما از نقدها استفاده میکنیم ولی نوشته ای که اشاره کردید اشکالات زیادی دارد از جمله شیوه نادرست استناد به منابع که گاهی به شکلی ناشیانه به ویکی پدیا استناد کرده !!! که نشان میدهد نویسنده محترم نه تحصیلاتی در حوزه مرتبط دارد و نه با شیوه پژوهش آشنایی دارند

اما درباره موضوع یکتاپرستی یا شرک کوروش نمیخواهم تکرار مکررات کنم. فقط در اینجا میخواهم عرض کنم که اختلاف ما بر سر یکتاپرستی کوروش به پژوهش های تاریخی مرتبط نیست. بلکه اختلافاتی شبیه به اختلاف شریعت مداران و اهالی طریقت است!!

همه میدانیم کوروش تندیس های اصلی را به معابد برگرداند اما آیا بت همان تندیس است؟ بارها گفته ام که نباید دیدگاه خود را تا این حد سطحی کنیم.

در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بت آن زمان نبونعید بدکار بود که کوروش او را شکست داد. در بخش دیدگاه ها درباره این موضوع با هم میهنان بحث کردیم.

نگاه کنید به:

kheradgan.ir/?p=12236/#comment-1087

بارها گفته ایم که نباید صرفا با نگاه میان رودانی به استوانه کوروش که قهرمانش یک ایرانی است و در آن اندیشه های ایرانی دیده می شود نگاه کنیم. در باره خدایان با رویکرد ایرانی توضیخ دادیم و...

کوروش به نگاه های گوناگون به خداوند بزرگ باور داشت

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

اما به هر حال با اندیشه ایرانی از خداوند و ایزدان آنها نام می برد

اگر بخواهم خلاصه بگویم، شاید از نظر شریعت مداران (تاکید میکنم شاید) کوروش مشرک باشد اما در نگاه طریقت، کوروش بزرگ یک یکتا پرست واقعی و پیامبر آیین جوانمردی است.

شاید یکی از تفاوت های شریعت مداران و اهالی طریقت این باشد که خیلی از شریعت مداران مخالفان را به جرم شرک به قتل میرساندند و خون های فراوان می ریختند اما اکثر اهالی طریقت با مهر و محبت با انسان ها رفتار میکردند.

امیدوارم شما یا نویسنده آن مطلب دوست نداشته باشید که اینجانب یا افرادی که هم اندیش اینجانب هستند، به قتل برسند


می باشد - سوال شما:


شرک کورش صاحب استوانه


اگر این پاسخ مناسب است با کلیک بر روی لینک مقابل آن را به عنوان بهترین سوال انتخاب کنید :

http://kheradgan.ir/index.php?qa=2251&qa_1=%D8%B4%D8%B1%DA%A9-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87&show=2259#a2259

با تشکر,

پرسش و پاسخ خردگان

..............................................................

جواب جناب آقای خالقیان هم بصورت ایمیل برای ما ارسال شده است و هم در سایت خردگان قابل مشاهده است .

..............................................................

 

پاسخ به پاسخ جناب آقای خالقیان

 

1 : نخست باید اذعان کنم که آقای خالقیان انتظار این چنین جوابی را تا حدی نداشتم ، چراکه شما با سند با من حرف نزده اید بلکه روی به دلایل بظاهر عقلی آورده اید ، دلایل عقلی وقتی معتبر اند که دلیل نقلی برای آنها باشد نه وقتی که تمام اسناد تاریخی بر خلاف سخنان شما هستند .

2 : جناب آقای خالقیان ، اگر لینکی را که گذاشته بودید نخوانده بودم هیچ گاه در سایت شما پستی را که نوشتم مطرح نمیکردم ، لینک شما را خواندم و دیدم جواب یک کلمه از حرفهایم در پست وبلاگ را نداده است که در سایتتان مطرح کردم .

3 : شما به بنده در خصوص اسناد ایراد گرفته اید ، حرف من این بود که شما بدون سند سخن از موحد بودن کورش صاحب استوانه سخن میگویید و از شما سند برای حرفهایتان خواسته بودم که سند معتبری ارائه ندادید . درباره ویکی پدیا هم در جای دیگری گفته ام ، صرف ویکی پدیا بودن سند نیست باید منابعش را دید و در لینک هایی که از ویکی پدیای انگلیسی گذاشته ام ، ویکی پدیا با سند سخن گفته است حتی در برخی موارد دیگر نیز برای محکم تر کردن سخن خود هم از ویکی پدیا [ با اینکه خود ویکی پدیا با سند بیان کرده بود ] و هم از بریتانیکا نقل کردم تا درستی سخنم نشان داده شود ، بعلاوه اینکه در Google Book هم برخی از سخنان را در دو الی سه کتاب چک کردم تا مبادا دلیل محکمی در رد این سخنان باشد .

4 : اگر خلاف گفته هایی که از ویکی پدیا ، بریتانیکا و تاریخ تمدن ، در سند و منبع دیگری است بگویید ؟ اما این چنین چیزی وجود ندارد ، بهتر بود ابطال نمونه ای از سخنانم را نشان میدادید و سپس این حرفهای خود را بیان میکردید .

5 : آنجا که گفته شد :

« اما درباره موضوع یکتاپرستی یا شرک کوروش نمیخواهم تکرار مکررات کنم. فقط در اینجا میخواهم عرض کنم که اختلاف ما بر سر یکتاپرستی کوروش به پژوهش های تاریخی مرتبط نیست. بلکه اختلافاتی شبیه به اختلاف شریعت مداران و اهالی طریقت است!! »

الف : جناب آقای خالقیان برداشت من از این حرفهایتان این است که با پژوهش های تاریخی نمیتوان یکتاپرستی کورش را اثبات کرد که اگر میشد هیچ گاه نمیگفتید به پژوهش های تاریخی مرتبط نیست و آیا این حرف شما اینرا نمیرساند که پژوهش های تاریخی که سند و هسته اصلی گفته های من در پست بوده است قابل رد نیست ؟ .

ب : جناب آقای خالقیان ، در بحثی همچون شرک کورش صاحب استوانه که مسئله ای کاملاً تاریخی است باید پژوهشهای تاریخی را کنار گذاشت ؟ آقای خالقیان نمیتوان درباره مسئله ای مربوط به بالای بیست قرن پیش چیزی جز پژوهشهای تاریخی سخن گفت ، این گفته شما در مجامع علمی بی اعتبار است ، پژوهشهای تاریخی اند که تاریخ و جزئیات آنرا مشخص میکنند .

6 : آنجا که گفته شد :

« همه میدانیم کوروش تندیس های اصلی را به معابد برگرداند اما آیا بت همان تندیس است؟ بارها گفته ام که نباید دیدگاه خود را تا این حد سطحی کنیم. »

 

1 : کورش در کجا گفته من تندیس هایی را برگرداندم که پرستش نمیشده و تنها دکوری بودند ؟ با چه سندی مشخص کردید که :

 

الف : مردوک بت نداشته است ؟ آنهم در صورتی که خدا را شکر من سندهای محکمی ارائه کردم من جمله از تاریخ تمدن که به وجود تصویر مردوک در مراسم ها اشاره و تقدس آنرا بیان میکند [ تندیسی که تقدس داشته باشد ، دیگر نیازی نیست توضیح بیشتر بدهم این همان بت است ، یک تندیس که نماد یک ایزد و دارای تقدس بسیار زیاد است ، و البته در خود استوانه کورش هم مشهود است و اسناد تاریخی دیگر ] .

ب : کورش بتها را به معابد بازنگردانده است ؟ سند ؟ .

 

2: در کجا گفته شده که در معابد تنها تندیس هایی ساده و دکوری نگاه میداشتند و تندیس ها تنها برای قشنگی بودند و بتی در معابد نبوده است که کورش بخواهد آنرا بازگرداند ؟ این واضح است که منظور از بازگرداندن خدایان ، بتهای آنهاست .

 

3 : کورش صراحتاً بیان کرد که خدایان را به معابد بازگرداندم و این خدایان بتها اند که نماد آنان بوده و پرستش میشده اند [ این بتها اند که در معابد برای پرستش قرار میگرفته اند ، فهمیدن این موضوع سخت نیست ] ، آوردن لفظ تندیس برای اینکه بتها را رد کرد نه سندی دارد و نه در منبعی است که کسی بگوید تندیس هایی بوده اند که هیچ تقدسی نداشتند ، این معلوم است که کورش مجسمه هایی را بازگردانده که در تمدن بت پرستی بابل مقدس بوده اند ، و البته بازی با کلمات است [ چنانچه در معبد که برای پرستش خدای مربوط به آن معبد است که بت قرار میدهند و خدا به آن بت اطلاق میشود نه به یک تندیس ساده که آنرا در هرجایی میتوان دید ، من جمله وجود مجسمه ایزدان یونانی که هنوز هم بعضا ساخته میشوند اما معبد ندارند و تقدس نمیشوند اما در استوانه سخن از بازگرداندن خدایان به معابد است حال این خدایان اند که به بتها اطلاق میشود ] ، شما لینک را یا درست نخواندید یا اصلا کلاً نخواندید ، من با سه ترجمه استوانه و منابع متعدد انگلیسی زبان توضیح دادم .

 

7 : جناب آقای خالقیان به این شعر شیخ بهایی اشاره کردید و این اوج کمی مطالعه تان را میرساند :

« در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه »

 

الف : این شعر است و هرکسی میداند که شعر سر شار از تمثیل های مختلف است ، بنگرید به این شعر حافظ:

 

تا درخت دوستی کی بر دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

 

خب ، شما به من بگویید این درخت دوستی چطور کاشته میشود و چقدر باید آبش داد و ... ؟ .

 

ب : اگر شیخ بهایی در اینجا سخن از بتکده زده است ، در جای دیگری اینطور گفته است :

 

ای صاحب مسله! تو بشنو از ما

تحقیق بدان که لامکان است خدا

خواهی که تو را کشف شود این معنی

جان در تن تو، بگو کجا دارد جا

 

منبع : دیوان اشعار ، رباعیات ، رباعی شماره 1 .

 

دنیا که دلت ز حسرت او زار است

سرتاسر او تمام، محنت‌زار است

بالله که دولتش نیرزد به جوی

تالله که نام بردنش هم عار است

 

منبع : دیوان اشعار ، رباعیات ، رباعی شماره 10 .

 

لابد میدانید که الله خدای یگانه و یکتای هستی است که هیچ گاه بت نداشته است [ حتی در نزد اعراب جاهلی هم پدر و مادر و همسر و بت نداشته است ، در پستی در وبلاگ اینرا اثبات کرده ام یعنی نبود بت الله ] ؛ همچنین شیخ بهایی در جای دیگری هم میگوید :

 

با هر که شدم سخت، به مهر آمد سست

بگذاشت مرا و عهد نگذاشت درست

از آب و هوای دهر، سبحان‌الله

هر تخم وفا که کاشتم، دشمن رست

 

منبع : دیوان اشعار ، رباعیات ، رباعی شماره 11 .

 

لابد میدانید که سبحان الله ذکری است برای یک مسلمان .

و همینطور :

 

ای در طلب علوم، در مدرسه چند؟

تحصیل اصول و حکمت و فلسفه چند؟

هر چیز به جز ذکر خدا وسوسه است

شرمی ز خدا بدار، این وسوسه چند؟

 

منبع : دیوان اشعار ، رباعیات ، رباعی شماره 30 .

 

حال ، کورش در کجای استوانه سخن از یکتاپرستی زده است ؟ کورش صاحب استوانه در جای جای آن نام خدایان را آورده است که در پست اثباتش کردم ، بنابراین قیاس مع الفارغ نکنید . همچنین است در کورش نامه گزنفون .

 

ج : آقای خالقیان ، شیخ بهایی هیچ گاه ایزدی که نامش گوساله است و بت دارد [ مردوک ] را نستاییده است اما کورش مردوک را ستاییده بعلاوه سخن از نبو ( فرزند مردوک ) و بل هم در استوانه است ؛ شیخ بهایی در کجا مثلاً لات و منات و یا هر ایزد دیگری را ستاییده است ؟ در کجا ایزدی را که بت و معبد داشته ستاییده است ؟ در کجا ؟ در کجا غیر از خدای هستی الله ، خدای باطل دیگری را ستاییده است ؟ اما کورش اینکار را کرد و مردوک را ستایید .

 

8 : آنجا که گفته شد :

« اگر بخواهم خلاصه بگویم، شاید از نظر شریعت مداران (تاکید میکنم شاید) کوروش مشرک باشد اما در نگاه طریقت، کوروش بزرگ یک یکتا پرست واقعی و پیامبر آیین جوانمردی است. »

« شاید یکی از تفاوت های شریعت مداران و اهالی طریقت این باشد که خیلی از شریعت مداران مخالفان را به جرم شرک به قتل میرساندند و خون های فراوان می ریختند اما اکثر اهالی طریقت با مهر و محبت با انسان ها رفتار میکردند. »

« اما به هر حال با اندیشه ایرانی از خداوند و ایزدان آنها نام می برد »

الف : البته که نشان دادیم اندیشه شیخ بهایی چیز دیگری است .

ب : هیچ پیامبری هیچ معبدی را احیا نکرد و حتی یک تندیس [ تأکید میکنم : یک تندیس ، یک مجسمه ] مربوط به هر ایزدی و ... را هیچ گاه به جایگاه خود بازنگرداند بلکه بالعکس بعنوان مثال وقتی پیامبر اسلام مکه را فتح کرد بتها را کاملا خراب کرد و کعبه را خالی از بت [ اینکه بگویید خب بخاطر کعبه بود ، در جوابتان باید گفت که خیر ، اگر میخواست بتها را به صاحبانشان برمیگرداند و تنها از کعبه خارج میکرد اما خراب و نابود کرد ، بعلاوه اینکه در تورات هم فرمان به اینکار داده شده است که در پست وبلاگ کاملاً آنرا بیان کردیم ] بنابراین سخن از پیامبر آوردن کاملا اشتباه است . همچنین هیچ پیامبری حتی یکبارهم لفظ خدایان را بکار نبرد اما کورش تماماً از لفظ خدایان استفاده میکند که این عین شرک است .

ج : ما کم جوانمرد در تاریخ نداشته ایم و هیچ کس نمیتواند کورش را بزرگ ترین جوانمرد بخواند ، جدای از اینکه مورخین یونانی حرفهایشان کاملا به نفع کورش نیست اما شما آنچه را که میخواهید از آنان قبول میکنید آنهم با عنوان سخنان کورش و میگویید با سند اند ، و آنچه را که اتفاقاً در آن بعصا مشترک اند را رد میکنید [ جنایتهای کورش ] !!! سخنان کورش که در سایتتان است و البته اکثرا از گزنفون ، سندیتی ندارند و باطل اند مگر اینکه بقیه حرفهای گزنفون را هم قبول کنید که نمیکنید [ وقتی میگوییم بخشی از کتابی قبول است و بخشی دیگر خیر ، که برای هردو ادعای خود سندی محکم داشته باشیم اما درباره شما اینطور نیست و این یعنی تعصب بیجا روی کورش ؛ فرقی بین کورش و داریوش و انوشیروان نیست جز اینکه همگی شاه ایران بوده اند ، اما شما برداشته و هر قسمت از تاریخ گزنفون و ... را که میخواهید کاملاً دلبخواهی جدا کرده و میگویید سخنان کورش با سند و قسمتهایی را که به ضررتان است بدون هیچ گونه دلیل محکمی کنار گذاشته اید ، این روش تحقیق و پژوهش است ؟ حال شما روش تحقیق را بلد نیستید یا ما ؟ ] .

د : وقتی کتاب اصلی دین فرمان به از بین رفتن بت وبت پرستی و نظام چند خدایی میدهد طریقت دیگر چه صیغه ای است ؟ اینکه شما خلاف قرآن سخن میگویید باشد سخن بگویید اما بدانید قرآن این حرف شما را رد میکند ، شریعت را کنار بگذارید ؟ ، متن صریح قرآن اینرا رد میکند ، کار طریقت تفسیر به رأی است .

ه : عنوان اهل طریقت عمدتاً در رابطه با صوفیان و ... استفاده میشود و البته در طریقت وقتی فرد مؤمن میشود نیازی به خواندن نماز و ... یا نیست یا خیلی کمتر میشود ، همچنین است در برخی اعمال صوفیه تا جایی که نمازخواندن رهبر دراویش گنابادی در عید فطر مایه رسوایی بود و یا قرآن خواندنش ، چون اینان به این چیزها اهمیت نمیدهند ، طریقت این است ، چیزی شبیه به نبود ایمان در ظاهر و اعمال و احکام دینی اما به قول خودشان ایمان باطنی [ والله علیم بذات الصدور ] . بگذریم ، اما طریقت خلاف نص صریح اسلام است ، کتب و مقالات زیادی نوشته شده است چرا که در طریقت پیروی از شارع مقدس [ الله و سپس پیامبر و 14 معصوم ] وجود ندارد بلکه قرآن را هم به میل باطنی خود تفسیر و تأویل میکنند و نه معنای اصلی اش ، همچنین است که :

دراویش در مقطعی از زمان با اینکه ادعای شیعه بودن میکنند اما رهبران سنی و حتی منحرف از دیدگاه عالمان اهل تسنن داشته اند !!

نمیخواهم سرتان را درد بیاورم اما دلیل بی شمار است برای رد طریقت بدون شریعت و اگر شریعت باشد که البته شریعت اولی است چون به ثقلین برمیگردد شرک کورش صاحب استوانه هم مشهود است .

و : جدای از اینها ؛ اصلا روی چه حساب میگویید کورش صاحب استوانه ولو در باطن خود یکتاپرست بوده است ؟ سندی دال بر این حرف نیست .

ز : جناب آقای خالقیان ، یک سند هم ندیدم که در آن کورش هم شاه بوده باشد و هم یکتاپرست . در کتب عهد عتیق آنهم نه تورات که معتبر ترین بخش آن است ، بلکه کتبی همجون کتاب دانیال و اشعیا با این که کورش منجی یهودیان معرفی شده است اما سند معتبری نیست که نشان دهد آن کورش یکتاپرست بوده است ؛ بنابراین هیچ منبعی نیست که کورش را هم شاه خوانده باشد و هم موحد [ من ندیدم ؛ اگر هست بگویید ] ؛ چنانچه تواریخ یونانی شرک او را بعلاوه شاه بودن او و اکثر تواریخ ایرانی دست نشانده بهمن بودن اما احتمالا یکتاپرستی او را بیان میکنند .

ح : کورش در کدام سند معتبری از اهورامزدا یا زروان که خدایان بزرگ ایرانیان بوده اند نام برده است ؟ حتی از امشاسپندان هم در سند معتبری ، کورش نام نبرده است .

بنابراین چسباندن عنوان یکتاپرستی به شاهی به نام کورش که صاحب این استوانه هم باشد سخنی بی اعتبار است .

 

9 : در این جا هم میخواهم دو نمونه از سخنانی که در پست سایتتان زدید را رد کنم تا مؤید این سخن باشد که شما با سند یکتاپرستی کورش را اثبات نکردید :

 

الف : میگویید مردوک یعنی خدای ما در نظر مردم بابل اما گویا نمیدانید که نامش یعنی گوساله که با سند در پست وبلاگ آنرا نشان دادم . مردوک خدا نبوده است ، یک ایزد بوده که از زمان حمورابی [ طبق تاریخ تمدن که در وبلاگ سندش موجود است ] میشود سرور خدایان ، حال آنو که قبل از مردوک سرور خدایان بوده خداست یا مردوک ؟ یا سین که نبونئید آنرا تا همرده بودن مردوک ستایید ؟ یا پدر مردوک ؟ [ چنانچه مردوک پدر و مادر و همسر و فرزند داشته است ] ؛ خداوند در قرآن صراحتاً بیان میکند که هیچ گاه هیچ بتی برای او قائل نشده اند ، بعلاوه اینکه خداوند نامی چون گوساله ندارد [ أعوذ بالله ] ، من سند تک تک حرفها را به لطف خدا در وبلاگ گذاشته ام اما گویا شما آنها را سرسری گرفته اید . همچنین به بودن لقب بل برای مردوک اشاره کردید که اینرا نیز در وبلاگ بطور کامل رد کردم ، چنانچه اولاً معنی اصلی بل ارباب است نه خدا و دوما این عنوان تنها در بازه زمانی به مردوک داده شد و سوما این عنوان را به هر خدا و بت و حتی انسان هم میتوان داد [ اینها را در وبلاگ مفصل توضیح داده بودم ] و چهارماً بل همچنین نام ایزدی جدا هم بوده و مربوط به نظم و سرنوشت بوده است که ریشه اش به خدایی در تمدن پالمیرا در سوریه برمیگردد و البته بل هم معبد و به طبع بت داشته است . خدای ما خالق هستی است و نامش هم هیچ ربطی به هیچ حیوانی ندارد و همینطور پدر و مادر و فرزند ندارد ، معبد و بت هم ندارد ، آنوقت أعوذ بالله شما یک ذره هم میتوانید مردوک را حتی به فاصله 10001000 کیلومتری خدای هستی قرار دهید ؟ .

 

ب : ممکن است سخن از نابودی بتها توسط داعش یا القاعده شود :

داعش بتهایی را نابود میکند که پرستش نمیشوند و اثر تاریخی اند برای همین کارشان اشتباه است  اما کورش معابد و بت پرستی را احیا کرد و اینکار بشدت به نفع کاهنان پول پرست بوده است و البته نگهداشتن مردم در جهل ، این فرمان تورات و البته قرآن است که کسی که میتواند باید بت پرستی را از بین ببرد ، کورش صاحب استوانه فاتح بود اما اینکار را نکرد ، اینها را در وبلاگ توضیح داده ام اما جوابی ندادید .

 

ج : از علامه طباطبایی سخن گفتید ، باید گفت که ایشان در تفسیر گرانقدر المیزان  یک کلمه هم از استوانه کورش سخن نمیگویند ، همچنین است درباره بزرگان دینی دیگر همچون آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی ، هیچ کدام درباره استوانه کورش سخن نمیگویند و اگر سخنی درباره موحد بودن وی زده اند اما هیچ حرفی از استوانه او نمیزنند و این در حالیست که سخن ما درباره کورش صاحب استوانه است . ذوالقرنین در تفسیر المیزان را هم پیش از این بیان و بررسی کرده ایم :

http://offer13.blog.ir/post/149

 

د :

حال گفته های دیگر ایشان را نیز نقل و رد میکنیم :

یکی از مواردی که همواره مورد بحث پژوهشگران قرار گرفته، دین کوروش بوده است. درباره اینکه کوروش چه دینی داشته است، اختلاف نظر وجود دارد ولی احتمالاً کوروش یکی از آیین‌های ایرانی را داشته و پرستنده اهورامزدا بوده است؛ هر چند نظریات و فرضیه‌های دیگری هم در این باره مطرح می‌شود. اما این روزها می‌بینیم که عده‌ای قصد سوء استفاده از این موضوع را دارند و با سطحی نگری بیان می‌کنند که کوروش بت پرست بوده است!! در این نوشتار برآنیم تا اشاراتی به منابع داشته باشیم و نظر چند تن از تاریخ‌دانان را در مورد دین کوروش بیان کنیم.

این بندگان خدا مشخص نمیکنند که کورش یکبار [ برای تأکید : تنها یکبار ] آیا اهورامزدا را ستایید ؟ تنها یکبار ؟ پاسخ این است : خیر . پس به چه حقی به این پادشاه تهمت میزنند ؟ .

در ابتدای بحث بد نیست به تحلیل سومند حسن پیرنیا درباره دین هخامنشیان اشاره کنیم که به صورت مختصر و مفید توضیح خوبی درباره آیین هخامنشیان داده است. او در کتاب تاریخ ایران باستان می‌نویسد:

شاهان هخامنشی تعصب مذهبی نداشتند. یعنی هر ملتی را به معتقدات خود وا می گذاشتند… مورخین یونانی در باب مذاهب ایرانیان نه دقیق شده و نه به شرح پرداخته اند. آنچه راجع به این مطلب استنباط می‌شود، کلیاتی است که از اوستا و کتیبه‌ها و آثار شاهان هخامنشی به دست آمده است. بر اساس این مدارک چنین به نظر می‌رسد که شاهان هخامنشی پیروان مذهب زرتشتی بوده اند (پیرنیا، ۱۳۸۸: ص ۱۳۴).

اولاً که زرتشتی بودن هخامنشیان ادعایی سراسر باطل است که پژوهشگران به بی اعتبار بودن آن پی برده اند و دوماً کورش بر خلاف داریوش و ... هیچ گاه اهورامزدا را نستاییده است و اگرچه درباره دیگر پادشاهان هخامنشی میتوان گفت که خدایانی را می پرستیدند که بزرگشان اهورامزدا بوده است اما درباره کورش این چنین چیزی وجود نداشته است ، کورش به احیا کردن معابد و بت پرداخت که این خلاف نص آیین زرتشت است .

می‌دانیم که در کتیبه‌های پادشاهان هخامنشی بعد از کوروش بزرگ از جمله داریوش بزرگ که خویشاوند کوروش بوده است، اهورامزدا گرامی داشته شده و به عنوان خدای بزرگ که آسمان و زمین را آفریده مطرح می شود.

درباره داریوش و اردشیر و نظام چند خدایی شان توضیحات کافی را دادیم .

مطابق با گزارش گزنفون، کوروش از دینمردان که «مغان» نام داشتند، بهره می‌برد و آنها را برای اعمال دینی فرا می‌خواند (نک: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۵، بند ۱۴)، بسیاری از پژوهشگران با توجه به این مطلب و همچنین دیگر آثار، دین کوروش را با سنت مزدایی در پیوند می دانند.

ببینیم گزنفون در کورش نامه چه گفته است :

[14] And when they came up to the camp, the sentinels, following the instructions of Cyrus, refused to admit them before daylight.

Now at peep of day the first thing that Cyrus did was to call the magi and bid them select the gifts ordained for the gods in acknowledgment of such success;

منبع :

Xenophon. Xenophon in Seven Volumes, 5 and 6. Walter Miller. Harvard University Press, Cambridge, MA; William Heinemann, Ltd., London. 1914. book 4, chapter 5.

و اما نکات :

1 : به واژه gods توجه کنید که نفی یکتاپرستی کورش است [ امان از باستانگرایان که متن کورش نامه را نیز نمیخواهند ببینند ] .

2 : واژه مغان  که بصورت magi آمده است، ابدا نشانه ای دال بر زرتشتی بودن کورش نیست ، چنانچه تنها میگوید که کورش تنها از مغان برای این دعوت میکند که هدیه هایی را برگزینند برای سپاس گذاری از خدایان [ برای تأکید : خدایان ] .

3 : خود زرتشتیان انتساب مغان مادی به زرتشت را قبول ندارند و ایشان را بدعت گذاران آیین زرتشت میدانند. موبد کوروش نیکنام میگوید:

با اینگونه رفرم های بینش زرتشت، پس از چندی مغان قوم ماد نیز با تحریف آموزه های او ومخلوط کردن آن با پندارهای خرافی پیشین، آسیب فراوانی برپیکر فرهنگ نوپای زرتشت وارد کردند. مغان به دلیل تاثیرزیادی که در زندگی معنوی وباورهای مردم آن زمان داشتند. اندیشه های وندیداد را جنبه تقدس دینی بخشیده و رنگ زرتشتی دادند و از آنجا که طایفه مغان در همه امور زندگی حق دخالت واظهار نظرداشتند باورها و قوانین وندیداد نیزبرای مدتی دوباره فراگیر شد. به ویژه موبدان دین زرتشت نیزتا سده ها پس از آن نمی دانستند که مُغان چگونه به حریم دینی آنان وارد شده وبه بینش وجایگاه فلسفی زرتشت آسیب رسانده اند. نفوذ و قدرت مغان ماد تا اندازه ای بود که در زمان ساسانیان کشور ماد و به ویژه ایالت آتروپاتن (آذربایجان) را کشور مغان می نامیدند. (سایت موبد کورش نیکنام ، مقاله جایگاه وندیداد در فرهنگ وادبیات اوستا)

دستور دهالا نیز [دستور بزرگ پارسیان پاکستان، مقام دستور از موبد بالاتر است] با اینکه وندیداد را از جانب روحانیون زرتشتی میخواند ولی انتساب مغان به آیین زرتشت را به صراحت رد میکند و وندیداد را نیز به طبع از ایشان نمیداند [یعنی با وجود مخالفتی که با دیدگاه موبد نیکنام دارد ولی باز انتساب مغان به آیین زرتشت را رد میکند]:

مندرجات کتاب اوستا نمایانگر مخالفت با پیشوایی مغان است.

به جز از یسنهای 65 هات 7 که بر مغ آزار نفرین می فرستد که احتمالا از اضافات بعدی است در هیچ جای دیگر اوستا مغ را دارای پایه و مقام دینی زرتشتی قبول ندارد و طبقه پیشوایان دینی را تنها آتروان می شناسد.

قوانین اصلی وندیداد به ویژه قانون تطهیر بدن و مراعات سخت بهداشت تن را تمام اوستا به آتره ونها نسبت میدهد و نه به مغان.

در اوستا این مغ نیست که شخص آلوده به نسا را با مراسم ویژه «برشنوم» تطهیر میکند، بیماران را با خواندن اورا مقدس بهبودی می بخشد، در همه جا با نام «پنام» بسته بر جلو دهان راه میرود، یا پیوسته چوبدستی حشره کش «خرفسترغنه» در دست دارد بلکه این آتره ون است که دارای همه این اختیارات، امتیازات و حقوق میباشد.

کتابهای اوستا [منظور بخش های مختلف اوستاست] تنها پیشوای رسمی دین را آترون میداند و این ثابت میکند که وندیداد از تالیفات مغان نیست چه در هیچ جای آن کتاب سخنی از مغ یا مغان نرفته است.

عدم ذکر نام مغان در این کتاب تصادفی نیست و احتمالاً عمداً یا قهراً این کار با پیش بینی های قبلی صورت گرفته است. ضمناً باید این را هم روشن ساخت که واژه «مگه» در گاتها که به معنی «بزرگ» است و در اوستاهای بعدی طبقه خاصی از مردم را میرساند آیا نسبتی با واژه مغ دارد یا خیر؟ آیبا آتره وانها که می دیدند مغان کم کم دارند در قلوب عوام راه باز میکنند آنان را با چشم رقیب می نگریستند و نمی خواستند نامی از آنان در اوستا باشد؟ اگر چنین بوده چرا مغان را در ردیف کاویها و کرپانها (دشمنان دین زرتشتی) در اوستا ذکر نکردند. عقوبت های زشت را برای آنان از پروردگار نمی خواستند و عوام را از گوش دادن به آنان بر حذر نمیکردند. بنابراین نتیجه ای که میتوان از این دلایل گرفت این است که کتابهای اوستا تماماً از تألیفات آتره وانها یعنی پیشوایان رسمی و حافظین احکام دین زرتشتی بوده و مغان بعداً این احکام را که از آتره وانها فراگرفته بودند در غرب ایران بین مردمان ماد و پارس گسترش دادند. (خداشناسی زرتشتی، نویسنده دستور دهالا، ترجمه موبد رستم شهزادی، صفحه 102)

4 : مغان مادی در زمان هخامنشیان آیینی کاملاً غیر پارسی داشتند و جدای از پارسها بودند:

تاریخ هرودوت کتاب اول بند 140 :

... درباره مردگان، که مرده یک ایرانی پیش از آنکه مرغان یا سگان آنرا بدرند دفن نمی شود. می دانم که مغان را این رسم هست، چون آنها آشکارا چنین کنند اما پارسها نعش را با موم پوشانده سپس به خاک می سپارند.(تاریخ هرودوت، ترجمه هادی هدایتی، کتاب اول، بند 140)

مورد فوق تنها یک نمونه است .

5 : گزنفون در کجا بیان کرده است که کورش پیرو مغان مادی بوده است ؟ در کجا ؟ ، بعنوان مثال اگر ما به زرتشتیان الآن هدیه بدهیم ، دال بر زرتشتی بودن ما است ؟ ، این سخن کذب محض است.

6 : در هیچ کجای کورش نامه گزنفون به پیرو مغان مادی کورش اشاره نشده است ، بنابراین این سخن باستانگرایان بی اعتبار است .

مری بویس می‌نویسد که کوروش همانند نیاکانش زرتشتی بوده است و از موارد مهم مورد توجه او، می توان به آتشکده‌های پاسارگاد اشاره کرد که یادآور آیین زرتشتی هستند و همچنین برخی از منابع‌ یونانی که ارزش قابل توجهی برای مغان در دربار کوروش قائل شده‌اند (Dandamayev, 2011، نک: Boyce, 1988).

سخن مری بویس مبنی بر وجود محراب آتش در پاسارگاد است که از دو جهت قابل رد کردن است:

نخست آنکه قطعیت نداشته که این محراب دال بر آتش پرستی باشد و آنچکه کشف کرده اند شبیه به آتشکده های کنونی زرتشتیان بهیچ روی نیست. گزارش پایگاه میراث جهانی پاسارگاد از اینجا قابل مشاهده است که اختلاف را درباره ماهیت این بنا بیان میکند؛ و اما تصویر بنای مذکور:

هر آدم عاقلی که به این تصویر نگاهی بیاندازد پوچی مرتبط بودن آن با آتشکده های زرتشتی را متوجه خواهد شد. بنابراین وجود محراب آتش در پاسارگاد هیچگونه قطعیتی ندارد؛ اما جدای از این، اگر وجود محراب آتش در پاسارگاد دال بر آتش پرستی هخامنشی و به طبع آن زرتشتی بودن این جماعت است، در نتیجه وجود پرستشگاه مردوک در تخت جمشید نیز دال بر گوساله پرستی شاهان هخامنشی محسوب میشود؛ اینکه گفته شود پرستشگاه مردوک برای بابلیان بوده ما در جواب میگوییم از کجا معلوم که اولاً محراب آتش برای پارسها بوده است و دوماً با کدام دلیل میگویید که پرستشگاه مردوک مختص بابلی ها بوده است؟ اینکه قسمتی از پارسها روی به پرستش مردوک آورده باشند آنچنان که خود کوروش آورد خالی از اعتبار نیست که استوانه کوروش و وجود پرستشگاه مردوک خود مؤید این امر اند، اگرچه سخن ما بر این نیست که وجود پرستشگاه مردوک دال بر گرایش پارسها به این آیین است اما استدلال پوچ شما مبنی بر زرتشتی بودن کوروش باعث میشود این نظریه نیز پدید بیاید.

 

دوم آنکه تقدس آتش مختص زرتشتیان نبوده که بخواهیم وجود محراب آتش را دال بر زرتشتی بودن بگیریم. دکتر پرویز رجبی و دکتر معین در اینباره میگویند [تصاویر کتب این دو پژوهشگر را دوست بزرگوارمان آقای شادفر ارسال کرده اند]:

 

بنابراین از آنجا که تقدس آتش مرتبط با قوم آریایی است و همچنین بنای مربوطه در پاسارگاد ربطی به آتشکده های زرتشتی ندارند نتیجه ای که گرفته میشود این است که اگرهم این بنا را محراب آتش در نظر بگیریم در نهایت نشان از آریایی بودن هخامنشیان میدهد و نه چیز دیگری.

خانم دکتر کتایون مزدا پور [از محققین و پژوهشگران مشهور زرتشتی] نیز میگویند:

به عقیده مری بویس کوروش به عنوان نخستین شاه هخامنشی پیرو کیش زرتشت بوده است. او در تأیید این نظریه، به وجود سه آتشدان درمحوطه کاخ کوروش در پاسارگاد اشاره می کند.

وی از آنجا که آتش از مهم ترین عناصر تشکیل دهنده آیینهای کیش زردشتی است، آن را دلیل بر زردشتی بودن کوروش می داند.

دلیل دیگرش این است که به نوشته نویسندگان یونانی کوروش یکی از دختران خود را آتوسا نام نهاد. این نام صورت یونانی هوتُسا (اوستایی: hutaosi)، یعنی نام ملکه و همسر ویشتاسب، پادشاه حامی زردشت است.

دلیل سوم این که اعمال کوروش، کارهای یک مزداپرست راستین بود، بدین معنی که وی در پی آن بود تا شاهنشاهی پهناورش را عادلانه و نیک، و مطابق قانون اشا اداره کند (بویس، ۱۳۸۲، صص ۷۷-۷۸).

اما این دلایل برای اثبات زردشتی بودن کوروش کافی به نظر نمی رسد. در مورد دلیل اول، یعنی وجود آتشدانهایی در پاسارگاد، باید خاطرنشان کرد که آتش از دیرباز، یعنی از دوره هندواروپاییان عنصر مقدسی محسوب می شد؛ همچنان که در میان هندوان، ایرانیان، یونانیان و اقوام اسکاندیناوی به تقدس و اهمیت آن بارها اشاره و حتی بر آن تأکید شده است. لذا وجود آتشدان در پاسارگاد را می توان نشانی از این میراث بسیار کهن هند و اروپایی یا حداقل هندوایرانی دانست.

در مورددلیل دوم ایشان، یعنی نام آتوسا و ارتباط آن با کیش زردشتی نیز باید خاطرنشان کرد که اینگونه نامها به هیچ عنوان دلیل بر معتقدات دینی کسان نمی تواند باشد همچنان که امروزه نام مریم دلیل بر مسیحی بودن شخصی یا نام بهرام دلیل بر زرتشتی بودن کس نیست.

درپاسخ به دلیل سوم یعنی انتساب کارهای آزادمنشانه کوروش به کیش زرتشتی  نیز بیشتر می توان این کردارهای جوانمردانه را ناشی از خصوصیات فردی یا شخصبتی یا مشی سیاسی کوروش دانست تا تجلی اعتقادات

ادیان و مذاهب در ایران باستان/کتایون مزداپور/ص ۲۷۳

(نقل از وبسایت راه راستی، اینجا)

 

پروفسور پیر بریان نیز میگوید:

 

ثانیاً از اجداد کورش اطلاعات زیادی در دست نداریم ، اگر استناد شما [و همینطور مری بویس از نیای زرتشتی کوروش] کتیبه و مهر مربوط به کوروش یکم است که در هیچ کدام به باور او به اهورامزدا تصریحی نشده است (کتیبه مربوط به کتیبه های آشور بانیپال و دیگری مهر مربوط به مهرهای باروی تخت جمشید است) و اصلا هیچگونه ربطی به این موضوع ندارند [همچنین تواریخ یونانی هم هیچگونه تصریحی بدین موضوع ندارند و بویس هم هیچگونه ارجاعی نمیدهد]. اما اگر منظورتان دو کتیبه مربوط به پدر بزرگ و پدر پدر بزرگ داریوش یکم است که دو کتیبه می بینیم به خط میخی فارسی باستان [ یکی مربوط به برادر کوروش یکم یعنی آریارمنه و دیگری مربوط به پدر بزرگ داریوش یکم یعنی آرشام است که هیچ کدام از اجداد کورش بحساب نمی آیند ، تنها از بزرگان خاندان هخامنشی بوده اند ] ، لکن این خط در زمان داریوش یکم ایجاد شد و بنابراین این دو کتیبه اعتبار خود را از دست میدهند (جدای از تناقضی که با استوانه کوروش دارند یعنی شاه بودن آریارمنه و آرشام در عین شاه بودن کوروش و کمبوجیه یکم بر سرزمین انشان (=پارس)).

ثالثاً بر فرض صحت آن کتیبه ها هم [ لوح زرین آریارمن و آرشام ]، این کتیبه ها دال بر عدم یکتاپرستی خاندان هخامنشی است ، متن دو کتیبه :

 

لوح زرین آریارمن :

لوح زرین آرشام :

البته هیچ گونه آزمایشی دال بر تعیین قدمت این دو لوح انجام نشده است . غلط های این دو کتیبه هم کم نیست که برای کتیبه ای که یعنی مربوط به یکی از بزرگان خاندان هخامنشی است و باید دقت در نوشتن آن میکردند، جای تعجب است این مقدار غلط .

رلف نارمن شارپ ابداع خط میخی پارسی را توسط داریوش یکم قبول نداشته است و این در حالیست که پروفسور والتر هینتس کتیبه پاسارگاد را به زمان داریوش یکم برده و رونالد گراب کنت از مشاهیر این حوزه دو لوح آریارمنه و آرشام را به زمان اردشیر دوم میبرد و به طبع ابداع این خط را از زمان داریوش یکم میدانند [البته کنت به صراحت این مهم را بیان میکند]. این بحث مربوط میشود به آنچه که در کتیبه بیستون آمده است و اینجا جای بحث آن نیست، لکن باید توجه داشت که متن این دو کتیبه هماننده کتیبه بیستون است [ صرف نظر از غلط های املایی ، این دو کتیبه با متن کتیبه های مربوط به اردشیر یکم و ... تفاوت های جزئی دارند اما با کتیبه بیستون خیر ]، بنابراین این خط همانی است که داریوش یکم بیان میکند آنرا ابداع کرده است .

جدای از این، آقای خالقیان شما وقتی به مسئله تفاوت آرامگاه کوروش با داریوش و امثالهم میرسید میگویید که اینها از دو خاندان جدا بوده اند و سعی میکنید تفاوت را اینگونه توجیه کنید، حال ما هم میگوییم اینها از دو خاندان جدا بوده اند و بنابراین ستایش اهورامزدا در این دو کتیبه (بر فرض صحتشان و اینکه در زمان داریوش و یا اردشیر دوم نگاشته نشده باشند) هیچ ربطی به کوروش که از خاندانی دیگر بوده است ندارد.

جدای از موارد فوق اما صرفاً ستاییدن اهورامزدا چه ربطی به آیین زرتشت دارد؟ اهورامزدا در آیین زروانیه هم بوده است و حتی قبل از بوجود آمدن آیین زرتشت مزدا پرستی وجود داشته است. اگر در عقاید هخامنشیان نشانه ای دال بر زروانیه نمی بینید ما نیز در عقایدشان نشانه ای دال بر زرتشتی بودن نمی بینیم چه آنکه نه نامی از زرتشت است و نه امشاسپندان و نه احکام خاصه این دین مگر موردی همچون تقدس آتش که آنهم در میان آریایی ها وجود داشته است و منحصر به زرتشتیان نبوده.

مولانا ابوالکلام آزاد که دیدگاه وی درباره ذوالقرنین (ع) و کوروش مورد توجه اهالی تحقیق قرار گرفت و امروز کوروش به عنوان محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین مطرح است، دین کوروش را مرتبط با آیین زرتشتی می‌دانست و معتقد بود که کوروش پیرو دینی بود که زردشت پیغمبر معروف ایران بنا نهاد (نک: دین کوروش از نظر مولانا ابوالکلام آزاد).

بی اعتبار بودن دیدگاه های ابوالکلام اثبات شده است :

1 : ما به لطف خدا ذیل این پست آنرا رد کرده ایم :

offer13.blog.ir/post/149

2 : دکتر علیرضا شاهپور شهبازی [ از مشاهیر باستانگرایان ] نیز آنرا رد کرده است :

al-shia.blog.ir/post/865

al-shia.blog.ir/post/867

3 : حجت الاسلام نوادری نیز در کتاب خود کاملا آنرا رد کرده است :

ketabnak.com/book/89660

دیگر کسی میتواند از اعتبار سخن ابوالکلام حرف بزند ؟ .

ماکس مالوان در مقاله خود که در تاریخ ایران کمبریج به چاپ رسیده است، گرچه از فقدان مدارک درباره دین زرتشتی کوروش سخن می راند اما نقاط مشترک بین رفتار کوروش با آموزه‌های زرتشت و اصول دین زرتشتی را در نظر دارد و احتمال می دهد از دین زرتشتی تأثیر پذیرفته باشد (مالوان، ۱۳۸۷: ص ۴۹۴).

اولاً که بین رفتار کورش و آموزه های زرتشت هیچ نقطه مشترکی نیست مگر اینکه بین آیین زرتشت و هر آیین دیگری بخواهیم نقطه مشترک پیدا کنیم [ یعنی این که هیچ چیزی در رفتار کورش نیست که بخواهد منحصر به آیین زرتشت باشد ] .

دوماً که ماکس مالوان خود میگوید فقدان مدارک درباره دین زرتشتی کورش ، این یعنی هیچ سندی [ برای تأکید : هیچ سندی ] دال بر زرتشتی بودن کورش نیست .

سوماً ما براساس شواهد و مدارک جلو میرویم . حدس و فرضیه و ... را هرکسی میزند ، اما کدام مدارک این حدس را تأیید میکند وقتی فقدان مدارک وجود دارد ؟ بنابراین زرتشتی بودن کورش تهی از سند و در نتیجه بی اعتبار است .

تورج دریایی هم با آنکه اشاره می‌کند از عقاید مذهبی شخصی کوروش آگاهی اندکی داریم، اما معتقد است که شواهد آشکارا نشان دهنده آداب ایرانی وی می‌باشند. وی با توجه به منابعی مانند کتاب عزرا و متون بابلی که درباره کوروشسخن گفته‌اند و همچنین با استناد به پژوهش‌های پیشین، این چنین می‌آورد:

مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهوره‌مزدا ارتباط دارد. اهوره‌مزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگره مینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متن‌ها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست می‌یابیم که به عنوان نماینده اهوره‌مزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز می‌گرداند (دریایی، ۱۳۹۳: ص ۲۳).

گفته آقای تورج دریایی نه تنها هیچ ربطی به کورش ندارد بلکه احیا معبد و بت پرستی کورش بر خلاف آیین مغان بوده است و البته آیین زرتشت نیز بت و بت پرستی را قبول نداشته و اینکار کورش باز بر خلاف آیین زرتشت نیز بوده است . بنابراین درست کردن معابد و احیای بت پرستی و ستاییدن بت و مردوک گوساله بر خلاف آیین زرتشت و البته مغان مادی است . دکتر قدیانی در صفحه 113 کتاب خود میگوید :

 

 

تمام اینها بیانگر وجود بت پرستی در ایران هخامنشی و مغایرت داشتن آن با آیین مغان است . باستانگرایان افراطی باید بدانند که احیای بت پرستی یعنی کاری که کورش در بابل کرد ، خلاف آیین مغان بوده است که گئوماتای مغ روی به ویران کردن بتکده ها آورد و البته هیچ گونه تطبیقی هم با اوستا ندارد . چه آنکه در آیین زرتشت بت پرستی مربوط به غیر زرتشتیان شمرده میشود و احیا کردن بت های ایشان نه تنها در هیچ کجای اوستا نیامده است بلکه اصلاً ارتباطی به اشه و اهورامزدا و متن اوستایی که دکتر دریایی بدان اشاره کرد ندارد .

این درحالی است که آثار به جا مانده از پاسارگاد که آرامگاه کوروش در آنجا قرار دارد، سنت‌های ایرانی را نشان می‌دهد، از جمله چند آتشکده سنگی، بازمانده‌های نقش گل نیلوفر در ورودی آرامگاه کوروش که با میترا پیوند دارد و… (همان: ص ۲۵) این موارد به ما نشان می‌دهد که احتمالا اگر کوروش دین زرتشتی هم نداشته حداقل پیروی یک آیین ایرانی – شاید از آیین‌های ایرانی پیش از زرتشت – بوده است.

برای بنای منتسب به مقبره کورش و پوچی انتساب آن بنگرید به :

offer13.blog.ir/post/107

www.adyannet.com/fa/book/26207

جدای از پوچی انتساب بنای پاسارگاد به کوروش دوم، اما پیوند داشتن گل نیلوفر با این بنا اگرهم فرض بگیریم منتسب به کوروش است عدم زرتشتی بودن وی را نشان میدهد چه آنکه دانشمندان بزرگ این حوزه به صراحت گواهی میدهند که میترا خدایی زرتشتی نیست و بعدها توسط یشت ها وارد این آیین شده است و پیشتر پیروانی داشته و پرستیده میشده است، همچنین وجود نام میترا در ریگ ودا که از نظر زمانی همزمان با گاتها یا مربوط به زمانی قبل تر از آن است نشان از این میدهد که میترا در زمانی کهن تر از پیدایش آیین زرتشت و یا حداقل همزمان با پیدایش آن پرستش میشده فلذا هیچ ربطی به این آیین ندارد.

اما برخی ادعا می‌کنند که دین کوروش با مردوک (خدای بابلی) در ارتباط بوده است. این موضوع می‌تواند به عنوان یک فرضیه (هرچند سست) باقی بماند اما رفتار افرادی که اکثرا رویکرد ایران‌ستیزانه دارند جالب توجه می‌نماید! آنها کوروشرا بت پرست می‌خوانند و موارد نادرستی را به او نسبت می‌دهند. به نظر می‌رسد ارتباط آنچنانی بین هخامنشیان و ایرانیان با مردوک وجود نداشته است و آثار بسیار فراوانی نشان می‌دهد که کوروش پیوند تنگاتنگی با آیین‌های ایرانی داشته است.

1 : هیچ سندی نیست که نشان دهد کورش برای احترام به بابلیان مردوک گوساله را ستایید و بت پرستی کرد بلکه استوانه صراحتاً نشان از عقیده کورش به خدایان دارد و البته بت پرستی ، بنابراین وقتی قرینه ای بحث احترام گذاشتن را تأیید نمیکند ایشان نمیتوانند سخنی بگویند .

2 : درباره بت پرستی در زمان هخامنشیان که یک سند گذاشتیم و حال درباره ارتباط بتها با هخامنشیان :

الف : هخامنشیان و بت بعل.

بعل نام خدایی است که جوامع باستانی در سرزمین بین‌النهرین آن‌را می‌پرستیدند. واژه بعل یک اسم عام سامی به معنای «خداوند» و «سرور» است. لیکن به مرور، خدایان و بت‌های بسیاری به آن نامگذاری شدند. حتی بعل (bēl) از عناوین مردوک (Marduk) شد و در آن ظهور می‌یافت.[1] مردوک هم بت بزرگ معبد اسانگیلای بابیلون (بابِل) بود.[2] کتیبه‌ها، نقش‌نگاره‌ها و تندیس‌های بسیاری از بعل وجود داشته که روشن می‌کند بعل در عصر کورش، یقیناً «بُت» بوده است. و از سویی روشن است که نقش‌برجستۀ این خدای مجسم، توسط کورش هخامنشی در پاسارگادی که امروز مشهور است، به کار رفت. در منشور کورش هم به صراحت از بعل (و دیگر خدایان نام برده شده است) که خود مؤیدی بر بت‌پرستی کورش است.

[1]. جرمی بلک و آنتونی گرین، فرهنگنامۀ خدایان، دیوان و نمادهای بین‌النهرین باستان، ترجمه پیمان متین، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1385. ص 212.
ن.ک. ساندرز، بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: نشر قطره، 1389. ص 119-120
[2]. ن.ک. ساندرز، همان، ص 106-110 و 119-120.

ب : گرانتوسکی نیز تصریح می‌کند که: «خشایار شاه، دستگاه شاهى بابل را منحل و معبد بزرگ بابلی‌ها را ویران کرد، مجسمه خداى بزرگ بابلی‌ها یعنى مردوک را به پارس برد.»

ادوین گرانتوسکى، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کی خسرو کشاورزى‏، انتشارات پویش‏، تهران‏، چاپ اول‏، صفحه 98 .

ج :   سنگ نگاره مردوک. به شکل انسان بالدار. کشف شده در کاخ آپادانای شوش در موزه لوور .

د : کشف پرستشگاه مردوک در تخت جمشید :

kulayninews.ir/index.php/item/9653-2016-10-26-20-39-14

ir.voanews.com/a/persepolis-cyrus-marduk-temple/1780257.html

ه : وجود مردوک در نماد فروهر.

بنابراین ، دیگر ابهامی در ارتباط هخامنشیان با بت و بت پرستی و مردوک گوساله است ؟ جدای از اینکه استوانه کورش خود مؤید این ادعا است که در پست مربوطه کاملاً بدان پرداختیم .

 

10 : حال چه کسی با سند سخن گفته است ؟ .

 

11 : کلام آخر :

درباره موحد بودن کورش صاحب استوانه دریغ از یک سند .

درباره بدکار بودن نبونئید هم شما سند معتبری ندارید ، اگر بخواهید روی منابعی که بیان کردید برای بدکار بودن نبونئید استناد کنیم ما میتوانیم جنایتها و بدکار بودن کورش را نیز با تواریخ یونانی بیان کنیم که از قضا کاملاً معتبرتر هم هستند چه آنکه این تواریخ نبونئید را آدمی بدکار معرفی نمیکنند و سند شما استوانه کوروش است که به فرمان دشمن نبونئید یعنی کوروش ساخته شده است!! واعجبا از تعصب و جهل باستان پرستان، بنابراین نگویید نبونئید بت و بدکار بوده است ، این سخن شما حرف علمی نیست .

در کجای قرآن و یا تورات اجازه داده که ایزدان نظام چند خدایی که دارای بت نیز بوده اند ستاییده شوند و حکومت خود را هم بجای اینکه مدیون خدا بدانیم مدیون آنان بدانیم [ کاری که کورش در استوانه کرد ] ؟ بنابراین صاحب استوانه کورش فردی مشرک است و در این شکی نیست . تنها وقتی میتوان گفت فردی یکتاپرست است که صراحتا خود آن فرد ولو در یک سند معتبر [ بر خلاف شرک کورش که در کورش نامه گزنفون و استوانه اش بوده و چندین سند دارد ] اقرار کند که یکتاپرست است و خدای یکتا را بستاید . کورش در کدام سند ولو یکبار خدای یکتا را ستاییده است ؟ در کدام سند ؟ ؛ آقای خالقیان میخواهید نابینایی و جهل خود را به ما نشان دهید که این سخنان بیهوده را میگویید ؟ .

اینکه شما میگویید اختلاف فلسفی است باید به شما گفت که فلسفه وقتی که شریعت حکم میکند نمیتواند وارد شود و باطل است . اصل فلسفه یعنی اطاعت محض از شارع مقدس .

[

اضافه مدیر وبلاگ در مهر 97 :

با این سخن که کسی که بتها و معابد را احیا کرده و خدای باطلی را ستاییده است یکتاپرست است در حالی که در هیچ کجا به یکتاپرستی اشاره ای هم کورش نکرده است و در کورش نامه گزنفون نیز به اعتقاد او به خدایان تصریح شده است (اینجا).

در این صورت باید امثال نمرود و ابوجهل و ابوسفیان را نیز یکتاپرست دانست چرا که برای قرب به الله بت می پرستیده اند و اهل طریقت بوده اند ، ایشان نیز هماننده کورش بت می ستاییده اند و خدایان را ، اما با این تفاوت که حتی کسانی چون ابوسفیان و ابوجهل نیز ایزد گوساله نامی [همچون مردوک] را نستاییده اند اما کورش ستایید . بنابراین اگر بنا به یکتاپرست بودن است در وهله اول ابوجهل و ... یکتاپرست اند نه کورش .

]

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی