مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زمانی فردی به بنده حقیر گفت که من مشابه اقیانوسی با عمق یک انگشت دست هستم و دلیلش هم این بود که علیرغم اطلاعات زیادی که در حوزه های مختلف اعم از زیست شناسی و فیزیک و فلسفه ذهن و... دارم (البته از حوزه مطالعاتی آیین زرتشت و تاریخ ایران باستان و اسلام من بی خبر بود) اما در هیچ یک بصورت عمیق وارد نشدم [مثلاً در حد یک فیلسوف یا نزدیک به یک دانشجوی مثلاً دکترای فیزیک یا...]. من در پاسخ متذکر شدم چیزی که من هستم کاملاً عادیست و هر انسانی باید به این سطح از معلومات دست پیدا بکند، اما اینکه در کدام حوزه بصورت تخصصی و عمیق وارد شود بر عهده خودش است. گرچه در حوزه ایران باستان کاملاً عمیق وارد شدم و شش سال است کار میکنم. دلیلش هم مشخص است، تمامی این حوزه ها به مقوله علم و دین برمیگردند.

علامه حسن زاده آملی سخن درخور توجهی اینجا دارند و میگویند:

بدون تعصّب مذهبی، حاشا و کلّا، بنده خودم در یکی از نوشته‌هایم عنوان کرده‌ام و گفته‌ام که من از دین درآمدم و دوباره دین را قبول کردم. خواه مردم بپذیرند، خواه نپذیرند. بنده، بله بنده، حسن زاده آملی از دین بدر آمدم و دوباره دین را پذیرفتم. بنده دین آبایی ندارم، دین تقلیدی و طایفه‌ای ندارم، من اثنی عشریه به تحقیق شدم، نه به تقلید (منبع: بنگرید به اینجا).

من با وجود آنکه دیدگاه انتقادی نسبت به فقها و علمای دین در عصر غیبت معصوم (علیهم السلام) دارم [منظور از دید انتقادی دید منفی بطور مطلق نیست، صرفاً نگاهم نسبت به دید رایج به فقهای دین انتقادیست بطور کل] اما این سخن را کاملاً قبول دارم. برای من حدود ده سال بصورت پاره وقت طول کشید تا به لطف خدا و مدد صاحب الزمان (عج) بتوانم مسلمان تحقیقی بقول علامه بشوم. حدوداً شانزده سالم بود که مصمم شدم یا باید از خدا تا تشیع اثنی عشری به من اثبات و بصورت یقینی برایم محرز شوند یا باید هر عقیده ای را که برایم اثبات نشد کنار بگذارم. در این راه مجبور شدم مدت زمان زیادی را از زندگی و وقت و درس و کار بزنم و به این امر اختصاص بدهم. از حوزه هایی مثل زیست شناسی تکاملی تا فیزیک کوانتوم و فلسفه ذهن و فقه و تاریخ تا برسد به فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست و... مجبور شدم بحث های مختلفی داشته باشم و مطالعاتی بکنم. علامه حسن زاده در اینجا سخن درخور توجه دیگری هم داشته و میگویند:

انسانی که دارای اعتدال مزاج است، از هیچیک از رشته‌های علوم زده نمی‌شود، بلکه خواهان علم است و می‌خواهد همه چیز را بداند. بنده نیز به اندازه ظرفیت و قابلیت خودم، الحمدلله از هیچ رشته‌ای روی گردان نبودم و به آن مقدار که برایم میسور شده، استقبال نموده‌ام و بحمدلله در همه این رشته‌ها تألیف و تصنیف دارم (منبع: به نقل از همان لینک قبلی).

شما نمیتوانید بگویید مسلمان تحقیقی هستید ولی بدون اطلاعات و تحقیق و مطالعه کافی در فیزیک نسبیت و کوانتوم و فلسفه فیزیک به این یقین نرسیده باشید که جهان باید حادث باشد، نمیتوانید بگویید مسلمان تحقیقی هستید ولی بدون علم کافی در حیطه زیست شناسی تکاملی به این یقین نرسیده باشید که تبیین تکاملی حال حاضر که توسط اکثریت غالب دانشمندان زیست شناسی تکاملی قبول شده غلط هست و پیدایش گونه های جانوری ماحصل مکانیسمی هدفمند است نه تصادفی و کور، نمیتوانید بگویید مسلمان تحقیقی هستید ولی در حیطه فلسفه ذهن و علومی همچون نوروساینس مطالعه و تحقیق کافی نداشته و نتوانید یقین حاصل کنید رابطه بین آگاهی انسان و فعالیت الکتروشیمیایی مغز بصورت همبستگی هست نه عِلی و وجود آگاهی فرامغزی برایتان موجه شود و... الخ.

زمانی فردی به من گفت تو که تخصص نداری [منظور این جماعت از تخصص این است که فردی مثلا مجتهد فقط حق ابراز نقد فقهی دارد یا فقط فیلسوف حق ابراز نقد فلسفه دارد] در فلسفه و فقه اسلامی حق اظهار نظر و نقد نداری! خطاب به این بنده خدا سه چالش مطرح کردم که هیچگاه جوابم را نداد:

چالش نخست

نقد منطقی نیاز به تخصص مد نظر این جماعت ندارد، وقتی من گزاره ای را به اجتماع نقیضین برمیگردانم و نشان میدهم نمیتواند صحیح باشد دو حالت دارد، یا به سبب عدم تخصص مطلبی را در آن حیطه متوجه نشدم که بسادگی با تبیین صحیح توسط فرد پاسخگو میتوان آن شکاف را پرکرد و یا از لحاظ منطقی درست عمل نکردم که برای تبیین آن دیگر نیاز به تخصص در آن حوزه هم نیست و میتوان بسادگی با بهره گیری از علم منطق نشان داد چهارچوب منطقی صحیحی برای استدلالم مطرح نکردم. چالش اینجاست که باید جواب بدهند وقتی نه شکافی هست که بواسطه عدم آگاهی باشد و نه میتوانند از نظر منطقی نشان دهند اشتباه میگویم، پس به چه حقی مغالطه توسل به مرجع مرتکب شده و میگویند باید حتما فرد متخصص نقد کند؟!.

چالش دوم

آیا برای مسلمان شدن نیاز به تخصص در دین هست؟ اگر پاسخ منفی است برای مسلمان نشدن چطور؟! افرادی که در جواب سؤال اول پاسخ منفی میدهند وقتی به پرسش دوم میرسند درمانده شده و نمیتوانند جواب بدهند. اگر برای نقد اسلام نیاز به تخصص هست پس چرا برای مسلمان شدن نیست؟ چطور میشود بگوییم افراد بیایند همینطور مسلمان بشوند بصورت تقلیدی ولی اگر خواستند تحقیق کنند بگوییم خیر باید پانزده سال در فلسفه و فقه و... مطالعه زیر نظر استاد داشته باشید اگر بنظرتان آمد به اسلام نقد وارد است بعد تازه میتوان پیرامون نقدتان بحث کرد!!.

این سخن عین حرف مسیحیانی است که میگویند تا مسیحی و... نشوید تثلیث را درک نمیکنید! چه سخن کذب و برپایه جهلی است؟ اگر اینطور باشد که دیگر أحدی حق نقد وارد کردن به اسلام را ندارد بجز علمای اسلام!! آنها هم که اساساً ذینفع از مسلمانی شان هستند و هویتشان با مسلمانی گره خورده، نکند انتظار دارند فردی که تمام جایگاه و مقام و اعتبارش با مسلمانی اش گره خورده نقدی بنظرش رسید بیان بکند؟ [موارد نادری مثل علامه حسن زاده آملی استثناء هستند]. ضمن اینکه اگر مسیحیان و... هم این چنین دیدگاهی را داشته باشند این افراد حق ندارند بگویند مسیحیت باطل است چون بطریق اولی عقاید ایشان باطل باید تلقی بشود. فقط یک کشیش حق انتقاد نسبت به مسیحیت را خواهد داشت یا یک مسیحی که دوره های مفصل و کاملی را در کلیسا زیر نظر کشیشان گذرانده باشد!! ازین کذب و بی اعتبار تر میتوان پاسخی داد؟. بنابراین نهایتاً باید بگویند برای مسلمان نشدن هم نیاز به تخصص در دین نیست و حال که میتوان نقد نسبت به دین اسلام بیان کرد دیگر محلی از اعراب ندارد بگوییم.

چالش سوم

در میان تمام افراد ارزشی اعم از طلبه ها و... یک نفر هم در ایران نیست دارای تخصص در زیست شناسی تکاملی باشد [من یک نفر را هم پیدا نکردم، اگر میشناسید حتماً به من بگویید] از طرفی در زیست شناسی تکاملی حال حاضر دنیا اکثریت غالب دانشمندان مدافع مدل های تکاملی مبتنی بر جهش های تصادفی و دیگر مکانیسم هایی هستند که کاملاً در مدل دین یعنی پیدایش هدفمند گونه های جانوری توسط یک خالق ماوراء الطبیعه در تضاد هست. چرا اینجا این افراد تماماً میشوند منتقد باور رایج در زیست شناسی تکاملی دانشمندان؟ نگویید به برخی رفرنس های علمی ارجاع میدهند که فارغ از صحت و سقم ارجاعاتشان که در برخی موارد اشتباه است مگر اینان متخصص اند که تشخیص داده اند آن ارجاع سخن صحیحی میگوید و غالب دانشمندان سخنشان غلط است؟ اینطور باشد که پس ما هم میتوانیم تشخیص بدهیم غالب فلاسفه مسلمان پیرو فلسفه موسوم به فلسفه اسلامی بر راه غلطی بوده اند و اکثریت فقها فتاوای باطلی دادند و اقلیت مسلمانان پیرو فلسفه تحلیلی و منطق جدید و دارای آراء فقهی پیرامون نو اندیشی دینی فتاوایشان مطابق متن دین مبین اسلام است. در اینجا هم یا باید بگویند بین علم و دین تضاد هست یا باید اقرار کنند برای نقد بزرگان دینی در عصر غیبت نیاز به تخصص نیست.

چالش فوق علاوه بر زیست شناسی تکاملی برای کیهان شناسی هم صدق میکند چنانچه پروفسور شان کارول کیهان شناس آمریکایی طی سخنرانی خود در کنفرانس «خدا و کیهان شناسی فیزیکی» در مؤسسه فناوری کالیفرنیا به سال ٢٠٠٣ به صراحت بیان میکند تقریبا همه کیهان شناسان آتئیست/خداناباور هستند (بنگرید به اینجا) و ازین سخن خود هم هنوز بهیچ روی عقب نشینی نکرده است بعنوان فردی که در بالاترین رده اکادمیک علم کیهان شناسی قرار داشته و مسلما اطلاعات خوبی از عقاید کیهان شناسان دارد. حال باید بگوییم پس کیهان شناسی که مرتبط با حدوث جهان و... هست باورهای دینی را ابطال میکند؟! بر اساس عقیده این جماعت پاسخ مثبت هست چون غالب متخصصین این حیطه به صراحت آنرا تأیید میکنند و این جماعت هم حق ندارند نقد وارد سازند چون متخصص نیستند. لکن میدانیم حقیقت امر اینطور نیست و اینجا صرفاً جهل این افراد مقلد که دینشان تقلیدی است آشکار میشود.

 

ازین خاطر است که اکثریت غالب حتی فقها و به اصطلاح یعنی علمای دین در حال حاضر [مقلدینشان بطریق اولی] پیرو سنت پرستی تقلیدی هستند و بهیچ عنوان عقیده شان به اسلام مبتنی بر تحقیق و یقین نیست. برای همین است که میگوییم چرا فتوا داده اید شهادت زنان به اندازه نصف مردان اعتبار دارد و در برخی جنبه ها اصلاً اعتبار ندارد سخنان پوچ و مضحکی را بیان میکنند که عقل یک نوجوان هم نمیتواند قبولش کند چه رسد به یک انسان بالغ بشرط کمی بهره بردن از منطق و عقل (بنگرید به اینجا) یا وقتی نشان داده میشود اکثریت غالب فقهای امامیه آن تفسیر باطل و مضحک را از کافر حربی داشته اند (بنگرید به اینجا) ترجیح میدهند خاموش شوند و به جهلشان اقراری نکنند چون حرفی برای گفتن ندارند در مقابل آراء باطلی که بوده. یا وقتی اثبات میکنم میتوان در زمان حال با نوزاد شیر خوار بواسطه فتوای فلان فقیه رابطه جنسی برقرار کرد (بنگرید به اینجا) بحث را منحرف میکنند به سمت موضوعی دیگر یا وقتی اثبات میکنم علامه مجلسی بعنوان یکی از بزرگ ترین عالمان نزد این جماعت پوچ بی مایه به تحریف در معنای نقصان قرآن معتقد بوده (بنگرید به اینجا) سعی میکنند با جعل و دروغ بحث را به حاشیه برده و بگویند نه شیخ مفید نظرش چیز دیگری بوده است!! همین قدر پاسخهای بی ربط میدهند. تمام اینها آدمی را بر آن میدارد که برایش محرز شود این جماعت اسلامشان تحقیقی نیست و اگر در کشور دیگری و یا خانواده مسیحی یا سنی مذهبی بدنیا می آمدند با همین توجیهات باطلی که الآن مطرح میکنند بر مسیحیت و اهل تسنن بودن و خداناباور بودن خود هم ایستادگی کرده و آنرا صحیح میدانستند!.

مگر جز این است؟ فردی که در مقابل نقدهای مستدل و منطقی یا ساکت میشود یا بحث را منحرف میکند یا توجیهات باطلی آورده و به فرد مقابل انگ بیسوادی و... میزند تا بلکم سعی کند از پاسخ دادن فرار کند خب در هر دین و مذهب دیگری هم که بود ولو معتقد به خداناباوری براحتی با این توجیحات اعتقادات خودش را صحیح دانسته و دلیلی برای شیعه شدن نداشت. اگر این مطلب را تا اینجا خواندید از خودتان بپرسید شیعه شدنتان محصول عقل گرایی اعتدالی یا انتقادیست و یا ایمان آوردن به رهبری [اگر ارزشی هستید] و دین و ایمان پدر و مادرتان و وبسایت های اسلامی هست بدون آنکه مطالبی که راجع به اعجاز قرآن و حقانیت دین اسلام و یا نقد مثلاً تئوری تکامل و... میگویند را خودتان صحت سنجی کرده و بدان یقین پیدا کنید؟!.

خوب است با خودتان بگویید چه دلیلی وجود داشت اگر در کشوری همچون برزیل بدنیا می آمدید آنهم در خانواده ای مسیحی یا اصلاً بی دین، بازهم در این سن و سال شیعه میشدید؟، من سعی کردم در پستی این مقوله را از منظر خودم توضیح بدهم (بنگرید به اینجا) و گرچه ممکن است در آینده آن متن را ویرایش کنم و مطالبی را اضافه یا اصلاح کنم اما کلیتش همانیست که گفتم و برایم محرز و یقین شده که در هر منطقه ای از دنیا بدنیا می آمدم، در هر خانواده ای بدنیا می آمدم، در نهایت ولو با چند سال تأخیر نسبت به سنم در زمان حاضر، مسلمان میشدم چون اقیانوسی به عمق کفایت و اندازه خودم معلومات دارم که تمامی جنبه های علم و دین و منطق و یقین کردن به حقانیت دین مبین اسلام و شهادت به حقانیت ابوالحسن (علیه السلام) در غدیر و ظهور مولایم ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برگرفته و به صفر تا صدشان یقین داشته و حاضر به بحث در رابطه با هریک با هر فرد مخالفی الحمدلله هستم و شاید نتوانم فرد مقابل را قانع کنم اما بگونه ای منطقی استدلال می چینم که در نظر مخاطب منصف سخنان و اعتقاداتم بی پایه و غیر منطقی بهیچ عنوان در نظر نرسند. بدون آنکه به فردی بگویم بیسوادی یا نتوانم مقوله ای را برایش تبیین کنم بگویم باید بروی مدت طولانی مطالعه کنی و حق نقد نداری و ازین دست توجیهات بی پایه و اساس مختص قشر تبشیری که هدفشان فقط این است که بگویند ما دارای عقیده صحیحی هستیم و بقیه باطل اند و کسی هم نمیتواند اعتقادات ما را نقد کند مگر اینکه از خود ما باشد!! من به این اعتقادات کافرم که اگر کافر نبودم نمیتوانستم مشابه علامه حسن زاده آملی در سنین نوجوانی از اسلام خارج و بعد از حدود ده سال دوباره مسلمان بشوم.

البته اسلام تحقیقی ثمراتی را هم برایتان بهمراه خواهد داشت، دیدتان نسبت به دین نسبت به خدا نسبت به پیامبر و نسبت به قرآن و حتی زندگی و این دنیا بطور کل عوض خواهد شد، تازه متوجه میشوید عقیده ای که قبل از آن داشتید اسلام نبوده بلکه عرفاً به گزاره هایی معتقد بودید که باور منطقی و صحیحی هم حتی به آنها نداشتید.

وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

و ما این کتاب را به درستی و راستی به سوی تو نازل کردیم در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیش از خود و نگهبان و گواه بر آنان است؛ پس حکم کن میان آنها به آنچه خدا فرستاد و از هوا و هوسهای آنها پیروی مکن و از احکام الهی روی مگردان. برای هر یک از شما شریعت و راه روشنی قرار دادیم. و اگر خدا می خواست همه شما را امت واحدی قرار می داد، ولی می خواهد شما را در آنچه به شما داده امتحان کند؛ پس به سوی کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ پس شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف می کردید، آگاه می کند. و او کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد، و بعضی را بر بعض دیگر، درجاتی برتری داد تا شما را به آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید مسلماً پروردگار تو سریع الحساب و آمرزنده مهربان است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۰۲

نظرات (۱)

سلام خدمت شما 

 

واقعا حرف شما کاملا صحیحه کسایی که اعتقاداتشون ارثی باشه شاید در یک لحظه بر اثر شبهه ای نابود بشه که شاید همچین کسانی خودشون بعدا عامل اصلی ضربه زدن به اعتقادات بقیه بشن

 

حقیقاتا من هم خیلی دوست دارم در زمینه علوم مختلف مثل فلسفه و فقه و ژنتیک و... اطلاعاتی بدست بیارم اما نمیدونم از کجا شروع کنم 

شما خودتون از کجا شروع کردین ؟ ممنون میشم راهنمایی کنید

پاسخ:
با سلام، وقتتون بخیر

اساساً یکی افراد مرتد و دیگری متعصبین افراطی دینی هستند که مدتی باهاشون بحث کنید متوجه میشوید اسلامشون تحقیقی نبوده و بر اساس هوا و هوس و محیط زندگی و نیز هویتی که برای خودشون ساختن ملزم کردن خودشون رو که مرتد بشن یا یک به اصطلاح خشک مذهبی متعصب.

بستگی به علاقه خودتون داره بیشتر به چه حیطه ای علاقه داشته باشید. برای زیست شناسی تکاملی میتونید از کتاب «تکامل نظریه ای در بحران» و بعد ازون کتاب «تکامل نظریه ای همچنان در بحران» پروفسور مایکل دنتون بهره ببرید. برای فلسفه «درامدی بر فلسفه علم» از جیمز لیدیمن خوبه، برای فلسفه ذهن کتاب «ذهن آگاه» دیوید چالمرز مناسبه. در کنار اینها کتاب «بازگشت فرضیه خدا» از استفان مایر و «جهان و تنظیم دقیق» از مجموعه نویسندگان و «پیدایش جهان: تصادف یا طراحی هوشمندانه» از مجموعه نویسندگان رو میتونید مطالعه کنید. جدای ازینها، یک کتاب برای آشنایی با منطق جدید هم بخونید خوبه. 

تمام کتب فوق مرتبط با تبیین علمی خداباوری هستند. البته ویدیو های زیر نویس فارسی شده مناظرات دانشمندان هم پیرامون مقوله هایی مثل خداباوری هست که یکم اطلاعات مقدماتی میخواد البته برای درک سخنانشون اما خیلی مفید میتونن باشند.
بعد در فضای مجازی کنارش میتونید بحث ها و... با ملحدین انجام بدهید یا شاهد بحث ها و مناظرات متنی و صوتی باشید بهتر به جمع بندی برسید.
در برخی جنبه ها البته من خودم مفصل کار کرده و سعی کردم مبحث رو بشکافم که در وبلاگ منتشر شدند ذیل موضوع «رئالیسم در شبهات». 

برای مباحث درون دینی مثل فقه، من کتاب مستقلی رو فی الحال نمیشناسم، کتابها بیشتر بر اساس فقه سنتی و دارای اشکالات متعددی می باشند که برخیش رو در همین وبلاگ مفصل شرح دادم. شاید برخی آثار فقهی که در زمینه نو اندیشی دینی به رشته تحریر در آمدند که البته من مقالاتی رو ازین دست میشناسم بتونن کمکتون کنند. اما در نهایت دست خودتون رو برای تحقیق و مطالعه مستقیم منابع میبوسه.

راهی که من طی این چند سال طی کردم البته کمی متفاوت بود، بیشتر بحث محور (بحث با آتئیست/آگنوستیک/خداباوران منتقد اسلام در فضای مجازی) و در راستای اون بحث ها مبتنی بر تحقیقات و مطالعات مرتبط با موضوعات خاص بحث بود تا کلی، ولی سیر مطالعاتی خیلی بهتر و مفید تره و خودمم به این نتیجه رسیدم. بحث های فرسایشی و مفصل کردن با ملحدین در گروه هایی با تعداد اعضای زیاد عموما خیلی انرژی میگیره و برخی اوقات هم همراه با مقداری استرس و اضطراب و... هست. لکن طی کردن سیر مطالعاتی نتیجه بهتر در عین صرف انرژی کمتری رو بهمراه داره. 

اگر کمکی بازم از دست من می بینید بر میاد در خدمتم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی