پیرامون اجرای حکم ارتداد توسط زرتشتیان پس از فتح ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مواردی که در مقوله اجرای حکم ارتداد توسط زرتشتیان مطرح میشود این است که با در نظر گرفتن اینکه نظر زرتشتیان حتی پس از فتح ایران عموماً دال بر اعدام فرد مرتد بوده است (بنگرید به اینجا) مگر میشود پس از فتح ایران که حاکمیت بدست اعراب مسلمان افتاد زرتشتیان هنوز هم توانایی اینرا داشته باشند که فرد زرتشتی مرتد مسلمان یا مسیحی شده را اعدام نمایند؟!. در پاسخ لازم است دو نکته را از آن دوران متذکر شوم:
1. اکثریت جامعه در قرون اولیه زرتشتی بودند و در داخل جامعه خودشان طبیعتا اختیار تام داشتند مشخصا (سندی بر خلاف این مدعا بهیچ وجه در قرون اولیه نیست نیز همین اسناد روایت اشوهیشتان و… که اعدام فرد مرتد را بیان کردند تأیید کننده این امر هستند که بالأخره جامعه زرتشتی بین خودشان اختیاراتی داشتند*)، فردی مسلمان میشده که سریع پیک نمیفرستادند سمت حاکم که بیا و حمایتش کن!! مگر اینکه بگوییم فرد نو مسلمان خودش پناه میبرده سمت حاکم عرب که خب این میشود فرار از خانه و کاشانه خود و ربطی به اجرا یا عدم اجرای حکم ارتداد ندارد. حتی جزیه زرتشتیان هم در مقاطعی توسط خود زرتشتیان أخذ و به حاکم تحویل داده میشده و بنابراین حتی برای گرفتن جزیه هم حاکم سراغ جامعه زرتشتیان نمیرفته است. ولی این مهم نیز قابل توجه است که فی المثل در جایی که حاکم بر جامعه کنترل تام داشته باشد زرتشتیان نمیتوانند نو مسلمانی را اعدام کنند ولی خب طردش میتوانسته بکنند شبیه کاری که در زمان قاجار انجام میشده و مری بویس درباره آن میگوید:
وقتی که در یکی از زیارتگاه های کوهستانی یک راننده مسلمان برای پخت غذا برای مسافران زرتشتی خود -که از روستایی دیگر بودند- پافشاری کرد، آقا رستم و دخترش به جای مخالفت این دعوت را پذیرفتند [این فرد یعنی رستم زرتشتی بوده که پروفسور مری بویس از نزدیک با ایشان آشنایی داشته است. توجه داشته باشید مری بویس فردی بود که مدتی را بین زرتشتیان زندگی کرده و گزارشات خود از اعمال و رفتار و خاطرات و... شان را به رشته تحریر درآورده است] و به آنها پیوستند، اما پس از برگشت به شریف آباد برای خلاصی از ناپاکی آن غذا که پاکی حاصل از زیارت را زایل کرده بود، به خانه موبد رفتند و نیرنگ [= ادرار گاو مقدس شده] نوشیدند (البته این کار به طور آیینی با قرائت اوستا انجام گرفت). به هرحال اجتناب از غذای بی ایمان ها در بین جوامع هند و ایرانی مشترک بود و حتی تا اوایل قرن 19 یک عامی پارسی ممکن بود به واسطه خوردن چنان غذایی از گروه خارج یا تکفیر گردد. کانون دین زرتشتی در ایران، مری بویس، ترجمه حسین ابراهیمیان، صفحه 137.
توجه داشته باشید در قرن نوزدهم تازه یک زرتشتی نه بخاطر تغییر دین بلکه صرفاً خوردن غذای غیر زرتشتیان تکفیر میشده است و طبیعتاً مجبور به ترک خانه و محل زندگی خود. [آنچنان که مری بویس در همان کتاب و صفحه 135 اشاره میکند در نظر زرتشتیان بطور کل غیر زرتشتیان ناپاک هستند: احترام به آب و آتش زرتشتیان را از پیروان ادیان دیگر متمایز می کند و چون فقط زرتشتیان هستند که در مورد آب و آتش و پنج خلقت دیگر به قوانین تطهیر اعتقاد دارند، برای آنها همه افراد غیر زرتشتی ناپاک هستند و جهان پاک را تهدید می کنند.»]. بنابراین واضح است وقتی در قرن نوزدهم آن حساسیت بوده بطریق اولی وقتی که زرتشتیان جمعیت غالب را داشتند یک نو مسلمان را براحتی میتوانسته اعدام هم بکنند و یا اگر وی فرار میکرد و یا به حکومت اسلامی پناهنده میشد زن و اموالش کاملاً در اختیار زرتشتیان باقی می ماند.
2. آنچنان که پروفسور جمشید گرشاسب چوکسی میگوید:
بنابر آمار، در سال ۷۵۰ م / ۱۳۲ هـ . ق که عباسیان به قدرت رسیدند، در حدود ۸ درصد از شهرنشینان ایران مسلمان بودند. در اواسط سده نهم میلادی / اواسط سده سوم هـ . ق (صد سال بعد) این شمار تا ۵۰ درصد افزایش یافته بود … و در پایان هزاره نخست میلادی / اواخر سده چهارم هـ . ق استیلای خود را بر شهرها کامل کرد. ستیز و سازش، جمشید گرشاسب چوکسی، ترجمه نادر میرسعیدی، صفحه ۱۰۵.
مشاهده میکنید که تازه در اواخر قرن چهارم هجری قمری استیلای اسلام بر شهرها کامل گشت و البته امثال اشوهیشتان [موبد موبدان زمان خود] نیز در همان سده باز رای به اعدام مرتد داده اند و بهیچ وجه سخنی از عدم اجرای این قوانین به میان نیاورده اند طبیعتا اگر حکومت دخالت علنی نمیکرده اعدام انجام میشده است وگرنه در تمام آثارشان به اعدام مرتد اشاره نمیکردند. و یا مری بویس در اینباره گفتار درخور توجهی داشته و میگوید:
اکنون همگان اتفاق نظر دارند که فتح ایران به دست اعراب در قرن هفتم میلادی منحصرا با چند جنگ بزرگ حاصل نشده بلکه زمانی بیش از یک نسل طول کشیده تا به انجام برسد. هرچند اسلام به عنوان دین رسمی شناخته شد، ولی تثبیت حاکمیت آن بر تمام ایران حدود سیصد سال و به عبارت دقیقتر به گذشت نه نسل نیازمند بود. در این مدت زرتشتیان همانند گذشته چشم به رهبری روحانی بزرگشان، دستور دستوران، داشتند. در چند قرن اولیه فتح ایران هنوز دستور دستوران دارای عظمت و نفوذ در میان مردم بود، ولی با شروع قرن نهم میلادی و بهره مندی اسلام از حمایت کامل قدرت مادی در تمام کشور، تغییراتی در این امر به وجود آمد. کانون دین زرتشتی در ایران، مری بویس، ترجمه حسین ابراهیمیان، صفحه 21.
کار حکومت عموما صرفا گرفتن جزیه بوده که آنهم در برخی مواقع متذکر شدیم حتی کارگزاران زرتشتی جزیه را به حکومت میدادند. نمونه بارز آزاد بودن زرتشتیان عهد نامه هایی هست که بسته میشده و زرتشتیان در انجام اعمال و عبادات خود کاملا آزاد بودند و آتشکده ها برقرار می ماندند مثل جریان فتح آذربایجان و پیمان صلحی که حذیفة بن یمان سردار فاتح با مرزبان اردبیل می بندد (بنگرید به اینجا). همچنین منبع دیگری متعلق به قرن چهارم هجری قمری اطلاعات مهمی در اختیار ما گذاشته و نشان میدهد اتفاقاً زرتشتیان در داخل جوامع خودشان تا حد مجازات های شدید برای فی المثل دزدان آزاد بودند و نتیجتاً برای مرتدین هم میتوانسته همینگونه باشد:
در یادکردِ مذاهبِ مجوس و شرایع ایشان
... شکنجه شخص زناکار این است که سیصد چوب زده شود یا سیصد استار نقره از وی بگیرند. هرکس دزدی کند و سه شخص عادل بر وی گواهی دهند و اقرا کند، در بینی و گوش وی بُرش و نشانه ای ایجاد می کنند و این کار را «درویش» می خوانند و غرامت همانند چیزی را که دزدیده باید بپردازد و اگر برگشت و دیگر بار دزدی کرد به دو گواه عادل در حق وی بسنده می شود و آن نشانه به جای یک گواه به حساب می آید و در گوش و بینی او بُرِشی دیگر ایجاد می شود و غرامتی، همانند آنچه را که دزدیده، از وی می ستانند و اگر برای بار سوم دزدی کرد به یک گواه بسنده می شود و در جای دیگر گوش و بینی او برشی ایجاد می شود و قیمت آنچه را که دزدیده باز می ستانند. اگر برای بار چهارم دزدی کرد دیگر گواهی نمی آورند و هرچه را که خصم دعوی کند از او می گیرند.
هرکس راهزنی کند چهار برابر قیمت آنچه گرفته از وی می ستانند و کشته می شود. هر یک از والیان که بر پادشاه شورش کند، بار نخست شکنجه او این است که دو دستش را از مچ می برند و بار دوم از ذراع و بار سوم از شانه و بار چهارم گردنش را می زنند. اگر در شورش خویش به دستش جنایتی نکرده باشد و فقط به زبان، رو به رو، سخنی گفته باشد چشمانش را بیرون می آورند، و اگر کوششی کرده باشد پاهایش را می برند. آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی، صفحه 574.
در نهایت ممکن است برای منابعی همچون روایات داراب هرمزدیار که در زمان صفویان نگاشته شده اند عنوان شود صرفاً دارند احکام ارتداد در آیین زرتشت را بیان میکنند و طبیعتاً در زمان صفویان سخت است قبول کنیم زرتشتیان یک نو مسلمان را میتوانسته اعدام کنند چون از نظر جمعیتی دیگر اکثریت نبودند گرچه احکام دیگر مربوط به فرد مرتد همچون مصادره اموال وی در داخل جامعه خودشان کاملاً محتمل می نماید اما توجه داشته باشید که همین منابع نشان از عدم تغییر عقیده و رویکرد زرتشتیان طی قرون متمادی پس از فتح ایران میدهند و اینکه اگر قدرتش را داشتند طبیعتاً روی به اعدام مرتدین می آوردند ولو پس از طی مهلت یکساله ای که در برخی اسناد از آن سخن است تا به دین زرتشتی برگردند، بنابراین بر همین اساس میتوان گفت استیلای حکومت اسلامی منجی ایرانیان محسوب میشود.
*: در تأیید این سخن پروفسور تورج دریایی نیز میگوید:
نامههای تبرستان چه زمان و چگونه کشف شدند؟
در مورد اینکه این نامه ها چه زمانی و چگونه کشف شدهاند، اطلاعات دقیقی نداریم. از دوستانم شنیدم که این نامهها در اطراف سوادکوه در شمال ایران یافت شدهاند و این که این نامهها در دست محققانی در برلین هستند. اما اطلاعات دقیقی وجود ندارد. شاید بشود گفت اهمیت این متون مانند کشف طومارهای دریای مرده (بحر المیت) به زبان آرامی در غار قمران که در کوزههایی یافت شدند باشد. این متون مربوط به قرن اول و شاید نزدیک دوم میلادی باشند که حدود هفتاد سال پیش یافت شد.
این نامهها درباره مسائل بسیار جالبی راجع به زندگی روزمره مردم ایران زمین در آن دوره تاریخی به ما اطلاعات میدهد. با مطالعاتی که انجام شده است، تاریخ این نامهها به قرن اول و دوم هجری میرسد، یعنی آن دورهای که ما به آن دو قرن سکوت می گوییم و مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب نیز کتاب بسیار مهمی درباره این دوره نوشته است. اما در زمانی که ایشان کتاب خود را قلم زدند این متون به زبان فارسی میانه وجود نداشت. اما اکنون با یافتن این نامهها همه چیز دگرگون شده است. برای مثال، محتوی یکی از آنها درباره یک شاکی از یک آهنگر است. این آهنگر (اسپرگر) قرار بود سپری بسازد. ولی نتوانسته به قول خود عمل کند. حال آهنگر قول داده است که اگر سپر را سر زمان پس ندهد، دو سپر برای اسپهبد منظقه هلیگ (اسپهبد خراسان) بسازد. در نامه دیگری میخوانیم که چند نفر وارد خانه یک خانم شدهاند و اسبابهای او را با زور بردهاند. طبق قوانین زرتشتی زمان، این خانم خودش نمیتواند برود به دادگاه و شکایت کند. برای همین شوهرش از طرف خانم نامه مینویسد به مسئول محل برای دادخواهی. موبد (مغ) مسئول نیز نامه نوشته که هرچه زودتر به این موضوع رسیدگی شود. در نامه چهار نفری که به خانه زن وارد شدهاند، نامهایشان و وسایلی که بردهاند ذکر شده است و دستور دستگیری آنها نیز داده شده است. در نامهای دیگر ما درباره اسپهبد آن ناحیه خبر پیدا میکنیم . این نکته بسیار مهم است. چون باید پرسید که یک اسپهبد در دو قرن اول هجری، زمانی که قرار است مسلمانان بر فلات ایران حکمرانی کنند چه میکرده است. پس چطور است که ما یک اسپهبد داریم و مردمی که برای او و سربازان سپر میسازند؟ با خوانش این متون در واقع ما یک دید دگرگونی از ایران در دو قرن اول هجری پیدا میکنیم و واقعا میتوان چندین پایاننامه جدید با موضوع این نامهها نگارش کرد و دید تازهای به دو قرن نخست هجری در فلات ایران پیدا کرد.
با خوانش این نامهها چه تغییری در روند مطالعاتی درباره سقوط و پس از آن درباره ساسانیان پیش آمد؟
ببینید ما همیشه فکر میکردیم اعراب به ایران آمدند و همه جا را گرفتند و ناگهان همه چیز به دست آنها افتاد. این نامهها کاملا برعکس این مسئله را نشان میدهند. این نامهها نشان میدهند کسانی که مسئول منطقه هستند زرتشتیاند. تمامی قوانینی که استفاده میشود زرتشتی است. حتی تاریخگذاری زرتشتی انجام شده است. مثلا نامهها با تاریخ «روز اورمزد» و … آغاز میشوند و به احتمال زیاد این سالها از زمان یزدگرد سوم شمرده میشود. حال، ما نمیدانیم که از جلوس یزدگرد است یا از زمان مرگ یزدگرد سوم. شاید تاریخ قم نزدیکترین دید را در اینباره داشته باشد که به هر حال نشان میدهد نخست خبری از اعراب نیست. در متون طبرستان این ایرانیان هستند که قدرت دارند و مردم محلی هستند که اقتصاد محلی را میگردانند. در این اقتصاد محلی درخت زیتون خیلی مهم است. چندین نامه درباره کسانی است که صاحب درخت زیتون هستند و چه مقدار از آن را میتوانند به عنوان سود به دیگران بپردازند. یا بر حسب دارایی درخت زیتون از کس دیگری وام میگیرند. این نامهها اطلاعات گوناگونی به ما میدهند که تاکنون در اختیار نداشتیم. منبع: بازخوانی دو قرن سکوت در نامه های تبرستان با تورج دریایی/با حضور اعراب در ایران در دو قرن اول هجری حکمرانی در اختیار ایرانی ها بود، بیستم اسفندماه 1398، خبرگزاری صدای میراث، بنگرید به اینجا.
نگویید حساب طبرستان از بقیه مناطق مشابه اصفهان و استخر و... جداست و خیلی دیرتر فتح شد که در متن یکی از نامه در مصاحبه دکتر دریایی اشاره به اسپهبدی در خراسان هم شده و خراسان که دیگر مشابه طبرستان فتحش آنقدر طول نکشید! بنابراین اداره جوامع زرتشتی کاملاً بر عهده خودشان بوده و طبیعتا وقتی تا این اندازه اختیار داشتند چه بسا در آن قرون اولیه اعدام مرتد را هم میتوانسته به اجرا بگذارند.