بسم الله الرحمن الرحیم
از تـَرَجُّح بـِلا مـُرَجِّح تا خلق از عدم، امتناع یا امکان؟!
From Unjustified Preponderance to Creatio ex nihilo, Impassible or Possible?!
بسم الله الرحمن الرحیم
از تـَرَجُّح بـِلا مـُرَجِّح تا خلق از عدم، امتناع یا امکان؟!
From Unjustified Preponderance to Creatio ex nihilo, Impassible or Possible?!
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله شر: از برهان شر و برهان اختفای الهی تا قرینه شر!
Problem of Evil: From Argument of Evil and Divine Hiddenness Argument to Evidential Problem of Evil
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مشهور ترین بخش های تاریخ اسلام اتفاقاتی است که در روز دهم محرم الحرام سال شصت و یک هجری قمری بوقوع پیوستند. به سبب جایگاهی که این وقایع در مذهب تشیع دارند به مرور زمان خرافات و تحریفات زیادی حول آن پدید آمده است که برای نمونه به بخشی از آنها پیشتر اشاره کرده ام (حماسه عاشورا و تحریفات دینی!). در این پست اما میخواهم حول بخشی از دلایل شکل گیری واقعه عاشورا سخن بگویم. اگر بخواهیم یک نگاه تفصیلی داشته باشیم بنظرم برای پرداختن به کم و کیف واقعه عاشورا بطور کامل باید تحلیل تاریخ را از زمان به قدرت رسیدن ابوبکر بن ابی قحافه آغاز کنیم که از حوصله این پست خارج است فلذا من صرفاً از زمان حضور امام حسین (علیه السلام) در مکه به شکل گیری این واقعه میپردازم. در پیوست این مقاله نیز وقایع مربوط به روز عاشورا در تاریخ الطوال دینوری را بررسی میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
در قرآن خداوند از دمیدن از رُوح خود در حضرت آدم بعد از شکل دهی به جسم وی سخن میگوید و اینکه فرمان میدهد بعد ازین دمیدن ملائکه بر آدم سجده کنند (سوره ص، آیه 72 - سوره حجر، آیه 29 - سوره سجده، آیه 9). این آیه باعث تفاسیر مختلفی حول ماهیت این امر شده است و من قصد دارم در این پست به تفسیری کمتر پرداخته شده اما به زعم خودم معتبر تر بپردازم. غالباً بر اساس دیدگاه های درون دینی در اسلام عنوان میشود منظور از روح آگاهی انسان یا منیت من است یعنی من در حقیقت روح می باشم و این جسم فیزیکی صرفاً شیئی است که برای گذران زندگی مادی در این دنیا درون آن قرار گرفتم و در آن دنیا بواسطه جسم جدیدی زندگی مادی دیگری را نیز تجربه خواهم کرد. به این تز در فلسفه ذهن میگویند دوآلیسم جوهری و من نمیخواهم وارد مباحث مرتبط با فلسفه ذهن بشوم و صرفاً حول تفسیر روح در قرآن تمرکز میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
چندی پیش با مسلمانی که ادعا میکرد مدرک کارشناسی ارشد حقوق دارد و ادمین پاسخگوی برخی گروه های دینی بود بر سر یادداشتم در اثبات برابر بودن اعتبار شهادت زنان نسبت به مردان (اعتبار شهادت زنان، متن دین یا فتوای اکثریت فقها؟!) بحث میکردم مدعی بود زنان در تمامی جنبه های ده گانه عقل نسبت به مردان ناقص ترند. اشاره اش به نظریه عقول عشره در فلسفه اسلامی بود و خلاصه کلامش این است که زنان بطور کل نسبت به مردان ناقص العقل هستند. البته دیدگاهش توسط روایات متعددی پشتیبانی میشود که آنها هم ناقص العقلی را بدون قید خاصی عنوان کردند و توجیهات برخی بی فایده هست اینجا که منظور احساسی تر بودن زنان است در حالیکه اساساً احساسی تر بودن هم بی ربط به ناقص العقلی بوده و هم اصلاً فکت علمی نیست! اتفاقا در موارد متعددی شاهد احساساتی تر بودن مردان نیز هستیم مثل مردان وحشی که از سر عصبانیت روی به کشتار گسترده و... در طول تاریخ می آوردند و هنوزم در اخبار حوادث اینان را می بیینم، چیزی نیست که مختص زن یا مرد باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بخشی از جامعه خداناباوری امروزه در زمینه تاریخ دین دو اشتباه فاحش دارد، نخست آنکه بشر را در ابتدای راه تکاملی خویش* فاقد هرگونه باور به دین معرفی کرده و دوم آنکه دین را حاصل جهل ملتهای اولیه و بدوی به پدیده های طبیعی دانسته و یک سیر چند خدایی تا برسد به مونوتئیسم [أحدیت و واحد بودن خدای مورد پرستش] را ترسیم میکند.
*: اینجا منظور از بشر دو گونه هوموساپین و نئاندرتال است که واجد صفات عالیه انسان هستند، یعنی یا همین گونه ما و یا گونه ای از انسان که آگاهی اش بقدر در خور توجهی شبیه به ما بوده، ما نیز حاصل آمیزش جنسی این دو گونه هوموساپین و نئاندرتال هستیم.
مشکلی که اینجا وجود دارد این است که در میان جوامع بدوی یا غیر مدرنیته و یا توسعه نیافته [موارد امروزی] ما شاهد خداناباوری یا غیرخداباوری هستیم، یعنی اعتقاداتی که خدا یا خدایان هیچ جایگاهی در آن نداشته و هنوز هم ندارند مشابه بودیسم. ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن گفتار در خور توجهی اینجا داشته و میگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مخاطبین وبلاگ بعد از مطالعه یادداشتم پیرامون اعتبار شهادت زنان (اعتبار شهادت زنان، متن دین یا فتوای اکثریت فقها؟!) متن سخنان حجت الاسلام سوزنچی در اینباره را فرستاد که پاسخ به آیت الله حیدری در رابطه با اعتبار شهادت زنان میباشد [آیت الله حیدری نیز دیدگاه فقهی اش مبتنی بر یکسان بودن اعتبار شهادت زنان با مردان هست ولی طریقی که برای موجه سازی دیدگاه خودش رفته کمی متفاوت از تبیین من در آن یادداشت میباشد]. من در اینجا به معنای واقعی کلمه اثبات میکنم آقای سوزنچی بی منطق است. ایشان حتی کامنت من در وبسایتشان حول نقد آراء باطلی که پیرامون حجاب اجباری داشت را نیز پخش نکرد که لینک یادداشت وبلاگم در نقد سخنانش را قرار داده بودم (حجت الاسلام سوزنچی: دفاع از حجاب به قیمت تحریف در تفسیر قرآن!):
بسم الله الرحمن الرحیم
چندیست به سبب راه اندازی دوباره گشت ارشاد نام یک روحانی معلوم الحال بعضاً در بخشی از فضای مجازی که متعلق به گرایشات سیاسی خاصی هست به چشم میخورد. این فرد یعنی حجت الاسلام حسین سوزنچی که از صدا و سیما تا کانال های یک جریان خاص سیاسی رد پایش دیده میشود جزء مدافعین رویکرد جمهوری اسلامی در زمینه حجاب است. من به قدر کافی ناظر به این مقوله سخن گفته و نقدهای جدی را بیان کرده ام و اگرچه در حدود وجوب حجاب متمایل به مشهور فقهای شیعه و سنی هستم اما این دلیل نمیشود ادعاهای بشدت سست را که آشکارا آیات کلام خدا را وارونه میکنند نادیده بگیرم. این فرد به اصطلاح حکومتی در بخشی از نقد خود با عنوان «بررسی نظر دکتر کدیور درباره حجاب شرعی» پاسخی مثلاً به یکی از نقدهای حجت الاسلام کدیور داد که بطرز عجیبی ناشیانه و بی اعتبار بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
غالباً در فضای مجازی توسط هردو گروه خداباوران و خداناباوران تفکرات آتئیستی به نفی هرگونه امر ماوراء الطبیعه و بعبارتی تأیید کامل طبیعت گرایی روش شناختی تعبیر میشود. طبیعت گرایی روش شناختی معتقد است هرآنچه هست در همین طبیعت مادی میباشد که پیش روی ماست و بواسطه علوم تجربی در آن کند و کاو میکنیم. این دیدگاه که بر حسب عدم مطالعه و پژوهش پدید آمده صرفاً تعریف یکی از چارچوب های فکری جهان بینی آتئیسم است. اینی هم که مشاهده میکنید خداناباوران ایرانی غالباً روی آن مانور داده و سعی دارند آتئیسم را ماحصل مدرنیته بیان کنند بدلیل این است که میخواهند رابطه عِلی [علت و معلولی] بین گسترش و پیشرفت چشمگیر علم در قرون اخیر با اعتقاد به جهان بینی آتئیسم پدید بیاورند.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از نقطه عطف های تلاقی و درگیری آراء مشدد مابین تمامی سلایق فکری ایرانیان اعم از باستانگرا و باستان پرست و سلطنت طلب و جمهوری خواه برانداز و انقلابی و تجزیه طلب و... خلاصه هر نوع جبهه و تز فکری، مبحث حجاب اجباری در کشور ایران میباشد. من پیشتر بطور مفصل به این مقوله پرداخته ام که اینجا به جهت سهولت لینک هایش را قرار میدهم و در این پست میخواهم بعنوان تکلمه از جهت فقهی-جامعه شناسی به مقوله حجاب بصورت نیمه تفصیلی بپردازم. توجه داشته باشید که اینجا من در مقام نقد هستم نه بیان حکمی قطعی، بحث اینجا حول حدود اجبار به حجاب و نه وجوب آن برای زن مسلمان است. مسلماً هر عقل سلیمی متوجه است حدود وجوب با حدود اجبار یکسان نیستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
بر اساس آیه 96 سوره آل عمران بیت الله الحرام در مکَّة المکرَّمة اولین معبدیست که خداوند برای نیایش و پرستش خود توسط مردم بر روی زمین قرار داد. در متن این آیه یک نکته نهفته است و آن اینکه بنابر آیات شریفه 127 سوره بقره و 37 سوره ابراهیم و 26 سوره حج، حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) بهمراه فرزندشان حضرت اسماعیل (علیه السلام) یا بنا کننده و یا تجدید بنا کننده کعبه بوده اند. از طرفی دیگر این مقوله بوضوح با محتوای آیین زرتشت در دو وجه دارای تضاد است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر از هر مسلمان اهل دانشی که توفیق جدال أحسن با مخالفین آیین حنیف حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) را یافته بپرسند پر تکرار ترین و مورد استفاده ترین شبهات توسط ضد اسلام ها (اعم از باستان پرست و خداناباور و...) چیست قطع به یقین دو شبهه کودک همسری با محوریت سن ازدواج بانو عایشه و کشتن کفار با محوریت آیه پنجم سوره توبه را برخواهد شمرد. گرچه در وبسایت ها و کانال های مرتبط با پاسخگویی دینی سعی شده به این شبهات پاسخ داده شوند و خب تا جایی که من دیدم اکثراً فاقد آگاهی بوده و عدم آشنایی فرد پاسخگو با مبانی شبهه را میرسانند (بعنوان مثال بنگرید به این لینک از اسلام کوئست [اینجا] که سعی کرده سن ازدواج پیامبر با بانو عایشه را بالای نه سال نشان دهد اما توجه نداشته مگر این عمل پیامبر بر اساس فتاوای اکثریت فقهای شیعه و سنی ولو کراهت داشته که نیاز به نفی روایات در این رابطه باشد؟! یعنی بدون پرداختن به آن مبنا که مشخصاً شبهه بر رویش بنا شده روی به پاک کردن صورت مسئله آورده است).
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مواردی که بشدت دیده شده برخی فقها و مفسرین قرآن علی الخصوص در دوران معاصر از آن بشدت دفاع میکنند برتری مقام امامت ائمه مؤمنین نسبت به مقام نبوت است. در اینجا بر اساس ظاهر آیات قرآن به ثبوت میرسانم این دیدگاه کاملاً اشتباه بوده و ایشان مجبور به تأویل به رأی برای موجه نشان دادن این دیدگاه شده و به روایات مظنون به جعلی دست یازیده اند که در تضاد با کلام الله میباشند. تمام اینها هم بخاطر این است که ائمه اطهار (علیهم السلام) را در حالتی غلو گونه به سبب علاقه زیاد به ایشان در نهایت در جایگاهی برتر از تمام 123 هزار و 999 نبی نشان بدهند!. البته از جهاتی مشابه ازین دست عقاید در آیین های گذشتگان و یا حاضران هم بوده و هست، بعنوان مثال در نظر یک مسیحی حضرت عیسی یا یک یهودی حضرت موسی و یا یک بت پرست و بودیست و بهدین و... ایزدان هندو و بودا و حضرت زرتشت برتر از تمامی انسان های عالم اند!.