بسم الله الرحمن الرحیم
But I′m a bad liar, bad liar ... war is all you’ll find
بر اساس بند های 12 الی 19 ستون سوم رویدادنامه نبونئید که مربوط به سال هفدهم پادشاهی این شاه بابلی میشوند کوروش دوم پس از شکست ارتش بابل در نبرد شهر اپیس و کشتار مردم اکد، بدون مقاومتی سیپار را تصرف و پس از آن مؤفق میشود بدون نبرد و با استقبال مردم وارد بابل شود و بدین ترتیب انقراض امپراطوری بابلی نو را رقم بزند. جدای از عیوب اساسی که استناد به این رویدادنامه بهمراه دارد و پیشتر مفصل بدان پرداخته ام (نک: عیار تاریخی رویدادنامه نبونئید (2))، در اینجا میخواهم از منظر سه مورخ بزرگ عهد باستان یعنی هرودوت (قرن پنجم پیش از میلاد) و گزنفون (قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد) و بروسوس کلدانی (قرن سوم پیش از میلاد) جریان تصرف بابل را بررسی کنم. البته پیشتر بطور جداگانه روایت های این سه مورخ را منتشر کرده بودم لکن در این پست یکجا به قیاس آنها با رویدادنامه نبونئید میپردازم و نیز در آن پست ها موضوع را کامل موشکافی نکرده و نقل صرف بودند.